در گذر از پانزدهمین سالگرد درگذشت غلامرضا دادبه
بهزعم راقم این سطور، مهمترین مسئلهای که در خصوص غلامرضا دادبه (جانسوز) شایان ذکر است، جاذبهی شخصیتی و تأثیرگذاری وی بر جامعهی موسیقیست؛ بهگونهای که وی را در مقطعی از جریان موسیقی کلاسیک ایرانی در قرن اخیر، باید شخصیتی «منشأ اثر» برشمرد. تاآنجاکه محمدرضا شجریان در سال ۱۳۵۸ که آوازخوانی شناختهشده و مدرسی نامآشنا بود، پس از آشنایی با دادبه، تلمذ محضر او را تا لحظهی پایان عمر وی رها نکرد؛ دورهای که شجریان در کتاب «راز مانا» آن را یکی از مهمترین بخشهای زندگی هنری خود نامید و بیشترین تأثیر فکری و انقلاب ایدئولوژی را در وی به همراه آوردهاست. برای جستوجو در کُنه و عمق اندیشههای والای دادبه باید به افاضات محمدرضا شجریان در کتاب مذکور نگاهی دوباره داشت؛ ولی به اختصار – همانطور که در آن کتاب هم آمده- «انسانیت» و «زندگی و تلاش برای انسان و آرمانهای انسانی»، ازجمله مسائلی بود که بر تارک افکار متعالی غلامرضا دادبه میدرخشید. گفتنیست، محمدرضا شجریان بهغیراز بهرهگیری از مباحث اندیشهای غلامرضا دادبه همچون دیدگاه هنر، بنیادهای هنر، جامعهشناسی هنر، دورانشناسی هنر و…؛ شیوهی دشتستانی خاص دادبه را نیز در محضر او فراگرفت. این تأثیر و تأثر تا جاییست که در بررسی و تحلیل رژیست بم صدایی محمدرضا شجریان، رگههایی از حالات آوایی غلامرضا دادبه به وضوح مشهود است. علیرضا افتخاری نیز در سال ۱۳۶۰ (پس از فوت استادش تاج اصفهانی) به محضر دادبه راه یافت. یکی از دلایل جاذبهی شخصیتی و اندیشهای دادبه، شناخت و چیرگی کمنظیر وی از تمدن و تاریخ و فرهنگ ایران باستان بود. این «دانش» و «بینش» تاریخی و فرهنگی به انضمام «گوش» و «هوش» موسیقایی قوی، دادبه را موسیقیشناسی صاحبنظر به جامعهی موسیقی ایران شناساند. هرچند که او در دوران کودکی و نوجوانی محاضر بزرگانی چون سیدرحیم اصفهانی و حسین ساعتساز (خضوعی) را دریافتهبود؛ ولی به هر طریق ایشان را نمیتوان موسیقیدان به معنا و مفهوم حقیقی کلمه بهشمار آورد؛ حقیقتا موسیقیشناس و موسیقیپژوهی صاحبنظر بود. مرحوم دادبه، زاده و پروردهی اصفهان بود؛ اما اصالت ایشان به خاندان کهن حاجیانی ابن مقفه در روستای مسیلهی عبدی از توابع کاکی شهرستان دشتی استان بوشهر میرسید. از جوانی همانگونه که به پژوهش و شناسایی تاریخ و فرهنگ ایران علاقهمند بود، به آواز دشتستانی و دوبیتیهای محلی آن دیار (بوشهر) نیز بسیار تمایل داشت و به همین دلیل به پژوهش در نمونههای این آواز پرداخته و به جمعآوری آنها اقدام کرد. بدین سبب خود نیز به سبک و شیوهی خاصی در خصوص اجرای این آواز دست یازید. لطافت نهانی آواز او و گرمای آوایش، صدای وی را در گنجینهی برنامههای گلها نیز مضبوط داشت که نمونهی آن برگ سبز شماره ۱۱۵ به همراهی سنتور رضا ورزنده است. اشعاری زیبا از دوبیتیهای باباطاهر به همراه مضرابهای ارزنده ورزنده، فواصلی را در فضای خاصی از مناطق مُدالِ «شور» و «دشتی» درنوردیده و برنامهای مانا را در آن گنجینهی ماندگار، به یادگار گذاشتهاست و چهبسیار برنامههایی که همراه با ساز بزرگانی چون حسن کسایی، احمد عبادی، محمد موسوی و… بهصورت خصوصی با صدای دادبه ضبط شدهاست. ایرانشناس، اندیشمند، پژوهشگر و نویسندهی بزرگ و بیهیاهویی که تأثیرگذاریاش در جامعهی موسیقی، این درس را به آیندگان داد که به مثابه فرمودهی بزرگمهر حکیم: «همهچیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند». اینکه یک هنرجو و محصل موسیقی، از هرجا که نور حقیقتی را یافت، باید سراغش برود و از آن منبع نور و فیض، بهرهی وافی و کافی را ببرد و همهچیز فقط و فقط در تحصیل علوم موسیقی خلاصه نمیشود و چه بسیار از روزنهها که گشایش در آنها گاه، سرنوشتی را دگرگون میسازد. غلامرضا دادبه (جانسوز) چندماه پس از درگذشت فرزند بزرگش با دلی داغدیده در سال ۱۳۸۰ به دیار باقی شتافت./محمدرضا ممتازواحد/ موسیقی ایرانیان