مصطفی رفعت/از جذابترین اتفاقات نمایشی اینروزها، بازگشت بهروز بقایی به عرصه بازیگری در تئاتر است. او که 10سال از این وادی دور بوده، حالا با نقشی دیدنی در نمایش «آپرکات» بهنویسندگی و کارگردانیِ محمدرضا قلیپور، نشان داد که هنرمند خوب و حرفهای، همیشه میتواند مخاطب را هیجانزده کند. شخصیتی که در ماجرای این تئاتر، با لقب «اینجا نیا» بازی کرده؛ با صداقتی مثالزدنی، داستان را وارد مسیری تازه میکند؛ مسیری که منجر به پایانی دورازذهن میشود. بقایی در سال ۱۳۳۲ در تهران بهدنیا آمد اما دوران دبستان و دبیرستان را در رودسر، هرزویل و رشت گذراند. او پس از دریافت دیپلم، برای تحصیل در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر در دانشکده هنرهای دراماتیک، به تهران رفت. پس از ورود به صحنه حرفهای تئاتر، وارد تلویزیون و سینما شد. بقایی، فعالیت خود در زمینه تئاتر را با نمایش «لبخند با شکوه آقای گیل» اکبر رادی در سال ۱۳۵۲ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۹ با فیلم سینمایی «تاریخسازان» (بهکارگردانیِ هادی صابر) فعالیت سینمایی را آغاز کرد.
اینروزها چه حسوحالی دارید؟
حال خوبِ جوانانه!
بهخاطرِ رویِصحنهبودن است؟
حالم کلاً خوب است و البته رویِصحنهبودن کمک کرده تا این حس را پیدا کنم.
بعد از اینهمه سال، هنوز اینکار برای شما لذتی دارد؟
کلی لذت در خاک صحنه نهفته است. اگر آن عشق به بازیگری باشد و عطش اجرا، یک بازیگر حالش قطعاً خوب خواهد بود. فکر میکنم که بوی صحنه نمایش حتی یک بازیگر مرده را هم زنده میکند.
دیدهشدن در این عرصه چطور؟
آنبخش را پشتِسر گذاشتهام. راستش چیزی عجیب در وجود و نفس صحنه تئاتر هست. اینکه شما بهعنوانِ بخشی از یک نمایش، حرفی برای گفتن داشته باشید؛ بهمثابه فرصتی برای ابراز وجود. این، ماجرای جذابیست که شما درپیِ انتقال حرف و مفهومی به مخاطب باشید.
قائل به این هستید که یک اثر هنری حتماً باید حرفی برای گفتن داشته باشد؟
اگر حرفی نداشته باشد، مجموعهای صمبکم است!
سرگرمکنندگی چطور؟
آنهم جزئی از همین پروسه است؛ اما در مرحله دوم قرار دارد.
در کارنامه شما وزنه کارهایی که صرفاً جنبه سرگرمی داشتهاند، به آثارِ هدفمند میچربد؟
اینطور فکر نمیکنم؛ کمااینکه اگر تنها به مقوله سرگرمکنندگی صرف میپرداختم، بسیاری از کارها را انجام نمیدادم یا نه؛ بسیاری از کارها را انجام میدادم.
با نگاهی به گذشته؛ از بهروز بقایی که به این نقطه رسیده، راضی هستید؟
بهنظرم این بهروز بقایی بچه بدی در این سالها نبوده!
فکر میکنید کدام اتفاق اگر میافتاد یا نمیافتاد، بهروز بقایی در جای بهتری قرار میگرفت؟
اتفاقاً از مسیری که طی کردهام، راضی هستم. جاهایی خب بهاصطلاح فکر آخر و عاقبتم را نکردم که حرف دیگریست. آن برمیگردد به خصلتهای درونی بهروز بقایی که فعلاً با آن حرف و کار دارم.
از تصمیماتی که گرفتهاید، پشیمان نیستید؟
فکر میکنم که مسیرم را بد نرفتهام و از بیشتر تصمیمها و متعاقب آن، کارهایی که انجام دادهام، رضایت دارم؛ گرچه دشوار گذشته و حتی گاه همین روزمرگیها هم بهسختی گذشته اما درکل، راضیام.
از زمانیکه خوب و بد را تشخیص دادهاید و برآنمبنا تصمیم گرفتهاید؛ چقدر مفید زندگی کردهاید؟
حس میکنم اگر این بازه زمانی که شما میگویید را نزدیک به 50سال درنظر بگیرم، بهاندازه 60سال مفید زندگی کردهام. این، البته چیزی نیست که گفته خودم باشد؛ آنرا باید بهشهادتِ روزگار ببینیم.
یعنی از تصمیمی که برای حضور در نمایش «آپرکات» هم گرفتید، رضایت دارید؟
بله؛ آدمی هستم که اگر راضی نبودم، واقعاً امروز اینجا نبودم.
اینطور نبود که انتخاب درست را فدای عشق به صحنه و فرصت کار کنید؟
«آپرکات» ماحصل همکاری یک گروه جوان با متنی از یک نویسنده و کارگردان جوان است؛ فکر میکنم که انرژی حضور من میتوانست حرکت آنها را سریعتر کند، ضمنِاینکه کار موجه و خوبیست؛ ازاینرو، پذیرفتم. تنها بهصرفِ اینکه در صحنه حضور داشته باشم، بله نگفتم!
فکر میکنید که بهروز بقایی در عرصه بازیگری ما آدم اثرگذاری بوده؟
اینرا باید از مخاطبان کارها پرسید.
میخواهم بدانم کاری بوده که بشود انجامش داد و شما سهمِ خودتان را ادا کرده باشید؟
تاآنجاکه ممکن بوده اینکار را کردهام و اکثراً آنچه به آن اعتقاد داشتهام، انجام دادهام.
قبل از «آپرکات» چهمدت کار نکرده بودید؟
10سال؛ آخرین کارم در حوزه نمایش، «هملت و سالاد فصل» بود؛ بهقلمِ اكبر رادی و كارگردانیِ هادی مرزبان.
البته تجربه اجراخوانی هم داشتهاید؛ آیا نمایشنامهخوانی را میتوان شکلی از اجرا دانست؟
بله چرا نباشد؛ البته شکلی ابتر و نصفهنیمه از یک اجراست. گاهی در همین نمایشنامهخوانیست که جوهره اصلی آن برای گروه مشخص شده و مخاطب هم با مفهوم نمایش آشنا میشود.
در این یکدهه دوری، بازینکردن برایتان علیالسویه بود؟
هرگز؛ فکر نکنم که کارنکردن برای هیچ بازیگری، ماجرایی علیالسویه شود. مسلماً هر بازیگری دوست دارد که به قد و قامت طبیعی خودش بازگردد. بازینکردن برای من بهمعنایِ عدم بازگشت بود.
شما برای یکنسل خاطره ساختید و سالها تجربه را یدک میکشید؛ هیچوقت طی روزهای دوریتان از بازیگری، به این فکر کردید که نبود بهروز بقایی، خلائی را برای جامعه هنر و هنردوست ایجاد کرده؟
راستش را بخواهید به جایگاهم اینگونه نگاه نمیکنم؛ هیچوقت اینطور نگاه نکردم. همیشه خودم را تسلیم سرنوشت میدیدم و اینکه عشق به این حرفه داشتهام؛ نه اینکه کجا هستم یا کجا نیستم و کجا باید باشم.
چرا شما در ذهن عمده ما، هنرمندی فعال برای نسل جوانتر حک شدهاید تا مخاطب بزرگسال؟
چون اساساً برای این نسل، بیشتر کار کردهام و این، انتخاب خودم بوده؛ چون معتقدم که نسل جوان است که یک جامعه را میسازد و اگر پایه آن بد گذاشته شود، بدا به حال آن جامعه.
وضعیت کنونی را بهنسبت یکدهه قبل که فعالتر بودید، چگونه میبینید؟
هر دههای مختصات، مقتضیات و مناسبات خود را دارد.
این مناسبات بهسمتِ «بد»شدن رفته؟
اعتقادم این نیست. فکر میکنم که آنچه هست، اقتضای زمانه خودش است. اینها باید رخ دهد تا در مسیر بعدی قرار بگیریم. ما، درحالِ دگردیسی هستیم. دگردیسی هم رخ نمیدهد؛ مگرآنکه عدهای بیایند و باری را بهدوش بکشند و در انتها آنرا به دستان بعدی بسپارند و این روند ادامه پیدا کند.
یعنی این رسالت را برای خود میبینید که حتماً باید چیزی را به نسل بعدی منتقل کنید؟
اگر این عقیده را نداشتم، اصلاً برای نسل جدید کار نمیکردم.
و از جانب آنها تمایل و پذیرابودن را دیدهاید؟
من تأثیر کارهای خودم را روی جوانها دیدهام؛ بهویژه زمان اوج کارهایم مانند «دنیای شیرین»، «دنیای شیرین دریا» یا «نوعی دیگر».
نقشتان در «آپرکات» چه جذابیتی داشت که پذیرفتید؟
در وهله اول اینکه این شخصیت، فیلمساز است؛ آنهم از نوع فعال در حوزههای انسانی و اجتماعی. در مرحله بعد هم این بود که به شخصیت محوری نمایش کمک میکند تا به اهدافش برسد.
باتوجهبهاینکه فیلمساز مطرحی بوده؛ میخواهد واقعاً به زن کمک کند یا او را بهعنوانِ سوژهای خوب، فرصتی میبیند برای بازگشت به روزهای اوج؟
او اصلاً آدمی فرصتطلب نیست. با کارش (فیلمی که میسازد) این امکان را به زن میدهد تا از استعداد و تواناییهای خودش بهره ببرد.
شخصیت «اینجا نیا» در «آپرکات» را منفک از حرفه فیلمسازیاش، نماد چه آدمهایی میبینید؟
حس میکنم که او دیدگاهی بازتر نسبت به سایر شخصیتهای نمایش و حتی مردم جهان نمایش دارد که دربارهشان حرف زده میشود. افرادی به او لقب «اینجا نیا» دادهاند که نمیخواهند با حقیقت روبهرو شوند. او برعکس آنچه تصور میشود، آدمفروش نیست؛ بلکه عین حقیقت را منتقل میکند.
این میزان از صادقبودن را میتوانیم در جامعه داشته باشیم؟
امیدوارم که داشته باشیم.
«آپرکات» میتواند زاویه دید مخاطب را به زنان و توانمندیهایشان تغییر دهد؟
قصدمان نیل به این هدف بوده؛ اینکه مخاطب (هم زنان و هم مردان) به این نتیجه برسد که بهرغمِ دشواری شرایط؛ باید جاذبههای علمی، فرهنگی، ورزشی و ... را در خود کشف کرده و با دنبالکردن آنها، عرصههای بیشتری را طی کند. بهویژه درموردِ زنان باید فراتر از کلیشههای رایج رفت و نباید ذوق و استعدادشان را سرکوب کرد. امیدوارم که با این اجرا بتوانیم تلنگری به آندسته ذهنهای خفته بزنیم.
خودتان هم چنین نگرشی به حضور فعال زنان داشتهاید؟
بر منکرش لعنت! فکر میکنم که همه معترف به این هستند که زنان، بخشی مؤثر از جامعه هستند.
اعتراف به این حقیقت یکچیز است؛ اما عمل به آن چیز دیگر! مثلاً در حوزه نمایش، این اجازه به زنان داده شده تا بهصورتِ کیفی و کمی رشد کنند؟
بهنظرم اگر پیشرفت نکردهاند، مقصر «مردان» هستند؛ منظورم مردان جامعه خودمان است.
وضعیت تئاتر را باتوجهبه افزایش تعداد سالنها، گروههای نمایشی و حتی مخاطب؛ چگونه میبینید؟
این افزایش همهجانبهای که میگویید؛ بالاخره به بهترشدن این حوزه از هنر خواهد انجامید.
این خوشبینی شما نسبت به آینده یعنی همچنان در مرحله پوستاندازی هستیم؟
بله؛ این، مرحله گذار است. باید همه این اتفاقها رخ دهد؛ یعنی گروههای هنری و سالنهای نمایش متعددی وجود داشته باشند و زیادتر هم شوند. درکنار آنها، ادارههای متولی امور نمایشی هم باشند تا درمجموع، شاهد یک اتفاق بهتر شویم. در این فرایند، غربال میشویم و این، ناگزیر است. بهمرور، افرادیکه با نگاهی خاص و اهدافی غیر از هنر وارد این جریان شدهاند، تهنشین میشوند.
کمبودن مخاطب در تئاتر، ویژگی آن است یا نقطه توفق و برتریاش نسبت به سینما؟
نه؛ به این معنا نیست. تئاتر، مخاطب خاص خودش را دارد و این «خاص» الزاماً بهمعنای امتیاز نیست. اگر مسئولان امر حوزه نمایش، هوشمندی بهخرج دهند و همهچیز سر جای خودش باشد، تئاتر هم مخاطب بیشتری پیدا خواهد کرد اما قطعاً هیچوقت و در هیچجا تعداد آنها که به سالن تئاتر میروند، با تماشاگران سینما برابر نیست.
اصلاً لزومی دارد که تئاتر بهاندازه سینما مخاطب داشته باشد؟
این اتفاق نمیافتد و نخواهد افتاد. اگر قرار بود آناندازه مخاطب داشته باشد که دیگر میشد سینما. اینهم در همه ابعادش رخ میداد؛ از ارتباط و مناسبات گرفته تا ساختار سالنها و ... معتقدم که نباید این قیاس را کرد و تئاتر را اینگونه دید و خواست.
قرار است که بازهم کار کنید؟
بله؛ فکر و برنامه برای کار دارم اما درعینِحال منتظرم ببینم که چه اتفاقهایی رخ میدهد. بههرحال، آنچه مسلم است، همهچیز منحصر به خواست و حرکت من نیست؛ در اجتماعی که در آن زندگی میکنم هم باید مواردی لحاظ شود و اتفاقاتی بیفتد تا حرکت من شکل بگیرد.