چشمانداز
در سوگ شاعر و استاد حافظشناس؛ دکتر عزیز شبانی
دکتر محمدحسین قهرمانی
چه خوش باغیست باغ زندگانی
گر ایمن بودی از باد خزانی
از آن سرد آمد این کاخ دلآویز
که چون جا گرم کردی گویدت خیز
دكتر عزیز شبانی را از کودکی میشناختم که هم شهری بودیم و هرچند سن و سالی بیشتر از من داشت، به خاطر دوستانی مشترک، باهم حشرونشری داشتیم. تا آنکه جبر زمانه هرکدام از ما را به راهی افکند، اما در جریان کار هم بودیم و علیرغم فاصلهها یکچیز ما را به هم نزدیک میکرد و آن تعلقخاطر به ادبیات و خصوصاً دردانه این ادبیات، یعنی حافظ شیراز بود. لذا هرچند زمینه کاری من، پیراپزشکی بود، گاهی در میقات جلسات ادبی و بزرگداشتها و یادبودها به هم میرسیدیم و از خرمن فضلش بهرهمند میشدم. لذا آنچه مینویسم برداشتهای ناقص یک دور نزدیک و یک نزدیک دور، از جان شیفته و ناآرامی است که نوعی هنجار گریزی دیریاب در لحن کلام حماسی وی، دیده میشد که باکمی غور و تفحص، این هنجار گریزی را میشد در افکار و آثار او نیز مشاهده کرد. نوعی هنجار گریزی هنرمندانه که خاص او بود و در زندگی ساده و بیپیرایه او با نوعی گریز از عقل جزوی حسابگر و تمسک به عشق و عقل کلی همراه بود. درزمینهٔ ادبی، او تلفیقی از ادبیات کلاسیک فارسی و ادبیات معاصر و شاعرانی چون حافظ و فردوسی و شاعران نیمایی را با یک نوآوری خاص، در خود جمع کرده بود. بااینهمه علاقه او به حافظ منحصربهفرد بود. از خواننده معاصر مرحوم فرهاد مهراد نقل است که وی هر وقت میخواست به کسی بد بگوید، میگفت «ای بی حافظ». برای مرحوم دكتر شبانی، نیز بهنوعی حافظ، معیار و میزان سنجش آدمها بود. دكتر عزیز شبانی، درزمینهٔ ادبیات یک مجذوب سالک بود. وی بالقوه قریحه شاعری داشت، هرچند بیش از ۵۰ سال ممارست در تدریس و تحقیق، جایگاه ویژهای به او داده بود. عمرش نهچندان دراز بود، اما در دادوستد با دی و بهمن، خواسته و یا ناخواسته اهل خسران نبود و آنچه گرفت بیش از آن بود که از دست داد. در خاتمه بد نیست به یک جمله قصار و زیبای او که درس بزرگی برای همه ماست، اشارتی کنم که به لهجه فیروزآبادی به دوستان و آشنایان میگفت که قبل از آنکه دستتو بهلی (بگذاری) رو سنگو، دستتو بهل رو زنگو که یادآور این بیت مولانا بود: بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم روحش شاد. دکتر شبانی، متولد ۲۹ بهمنماه ۱۳۳۱ در فیروزآبادِ فارس بود وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، وارد دانشگاه شد و تحصیلات عالی و تکمیلی خود را با نوشتن رسالهی «مهمترین عوامل تأویلپذیری شعر حافظ» در دوره دکتری (در دانشگاه شیراز و با راهنمایی استاد دکتر منصور رستگار فسایی) با درجهی عالی به پایان رساند. دکتر شبانی شاگرداول دوره دکتری بود و آن را با معدل ۱۹/۱۹ گذرانده است. دکتر شبانی سالها دبیر دبیرستانهای فیروزآباد، شیراز و مدرس دانشگاه و دانشسراهای تربیتمعلم بود و طی این سالها بهعنوان مدرس (استادیار مدعو) در دانشگاههای شیراز تدریس میکرد و در همین شهر روزگار میگذراند. دکتر شبانی شاگردان بسیاری را طی چند نسل تربیت کرد که هرکدام صاحبنام و آوازهای هستند و خاطرات فراوانی از ایشان و شیوهی منحصربهفرد تدریسشان دارند. آثار منتشرشدهی دکتر شبانی با اینکه طی دهههای گذشته اشعار و مقالات پژوهشی بسیاری از ایشان در روزنامهها و مجلات کشور به چاپ رسیده است، اما هیچوقت تن به چاپ آنها در قالب کتاب نمیداد. اصرار و پیگیریام برای انتشار آثار بهشکل کتاب باعث شد که نخستین کتابشان را با نام «از بوف کوریها و...» (مجموعهی رباعی) در سال ۱۴۰۱ ازسوی انتشارات بامداد نو منتشر کنم که در کمتر از یک سال به چاپ دوم رسید. دومین کتابشان هم که برگزیدهی غزلهایشان بود، با نام «آهِ آهو» در مهرماه ۱۴۰۲ منتشر کردم. درگیر جمعوجورکردن و انتخاب مجموعه شعرهای سپید و گزیدهای از مجموعهمقالاتشان بودیم و قصد داشتیم آنها را هم بهمرور و در ادامهی دو کتاب قبلی منتشر کنیم که متأسفانه پیشرفت بیماری این مجال را از ما و ادبیات امروز گرفت. دانش و معلومات وسیع در ادبیات کهن فارسی و همچنین احاطهی کامل بر ادبیات معاصر ایران و جهان، بهخصوص جریانهای نوین شعر و داستان، از دکتر عزیز شبانی استادی صاحبنظر و کمنظیر ساخته بود که همیشه مرجع دوستداران و علاقهمندان به ادبیات بود. ادبیات امروز و جامعهی دانشگاهی فارس، استادی توانا و جامعالاطراف را از دست داد که بهجرئت میتوان گفت جای ایشان حالاحالاها پر نخواهد شد و سرانجام باتوجهبهاینکه دکتر شبانی در دو سه دو سال اخیر به بیماری سرطان پروستات مبتلا بود و دراینمدت، بارها در بیمارستان نمازی شیراز بستری و تحت معالجه قرار گرفت، اما متأسفانه در دو هفته گذشته، با پیشرفت بیماری، تغییر داروها اثربخش نبود و منجر به سکته مغزی ایشان شد و بامداد روز (دوشنبه) ۷ خردادماه، در زادگاهش فیروزآباد فارس درگذشت.