بهمناسبت «روز ملی شعر و ادب فارسی»
شهرت امثالوحکم در اشعار «شهریار»
صادق شیخزاده
شاعران بزرگی همچون مولوی، فردوسی، حافظ و سعدی در اشعار خود، از مثلها و حکمتها برای بیان اندیشه خویش استفاده کردهاند؛ و اشعار معروف و پرمعنای بسیاری دراینراستا وجود دارد که توسط شاعران بزرگ بهدلیل ایجاز و اختصار بهصورت «مثل» در میان مردم رواج یافته است. شهریار با بهرهجویی از امثالوحکم در اشعار فارسی و ترکی خود، بر بیان اندیشه و تفکر و ارائه و تفهیم مسائل اخلاقی، تعلیمی، عرفانی، مذهبی اجتماعی و ... استفاده کرده. از ترکیبات و واژههای فرهنگعامه مردم استفاده میکند. برای مسائل روز همین بیان و تعابیر مردمی در اشعار شهریار باعث جذابیت و روانی و کلام او میشود، خود را از متن مردم جدا نمیبیند و ابیاتش را با عبارتها و واژههای مردمی به فرهنگ زنده و پویا پیوند زده است. در اشعار ترکی شهریار امثال بهکاررفته همگی برگرفته از ادبیات شفاهی مردم آذربایجان است که از دوران کودکی تاآنزمان در یاد خاطره استاد حک شده و بهزیبایی هرچهتمامتر به بیان فرهنگ، آیین، عادات تشریفات و مراسم گوناگون ازطریق امثال زیبا پرداخته است. چند شعر از «محمدحسین بهجت تبریزی» نیز بهدلیل همین نزدیکی به کلام و روح مردمی به مثل تبدیل شده که معروفترین آن: «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» است. شاهکار «افسانه شب» در قالب مثنوی از دیگر عرصههای تاختوتاز او در شعر است. دراینقالب نیز، روان و راحت میسراید. قطعات شهریار اکثراً زیبا و خوشساخت و دارای حرفهای تازه هستند؛ قطعه «در جستجوی پدر» از دیگر شاهکارهای شعری اوست. قصاید شهریار، عرصه تاختوتاز اندیشههای عرفانی اوست. شهریار زبان شعرش عراقیست؛ نرم و سیال. اشعار شهریار، سرشار از عواطف شاعرانه است. شهرت وی در اقالیم ترکزبان وسیعتر است. تعداد زیادی همانند برای «حیدربابا» که در آنها از شهریار نیز نام برده شده، ساخته شده؛ کسانی همچون جبار باغچهبان (شعر خود را از حیدربابا و خطاب به شهریار نوشته: «چه شود پسرم که تو ناگهان / فراموششدگان را یادآوردی؟») از صحاف تبریزی، حسین علی کاتبی (جوشغون) از محمد منزوی و ... یکی از دلایل شهرت شهریار، دوزبانهبودن او در شعر است. در ترکی؛ زبان مادریاش نیز قلمروهای بکر بسیاری را تسخیر کرده است. نمیتوان مشخص کرد شاعر در کدام یک از زبان و شعرش مشهورتر است. او در هر دو روی سکه شعرش، چهرهای درخشان دارد. حیدربابای او شاهکار در مقابلش شعر «هذیان دلها» در همان مقام و درجه است. اگر «سهندیه» شعر بزرگیست، «ای وای مادرم» نیز پایینتر از آن نیست. آثار فارسی شهریار در اوزان مختلف و اثر ترکی وی بهنام «حیدربابا» در وزن «هجا» سروده شدهاند. نظم او شامل انواع غزل، قصیده و مثنوی قطعه، رباعی، مفردات، شعر آزاد و ... است و بهدلیل آشنایی با موسیقی و موسیقیدانی و توانایی در آن، شعر و موسیقی را باهم درآمیخته. خصوصاً در منظومه «حیدربابا»، رازی آشنا میشنود. اولین استاد او پدرش بود. تحصیل علم و دانش را با کتاب گلستان سعدی در مکتبخانه روستا شروع کرد. بهگفته خود استاد که در مصاحبهای در کتاب «گفتگو با شهریار» (بهاهتمام «جمشید علیزاد») بیان کرده است؛ ذوق و احساسات ادبی خود را مدیون مادرش است؛ زیرا مادر خود را از دست میدهد. بااینکه سواد خواندن و نوشتن نداشته اما اشعار فارسی و ترکی را بهر داشته و حتی آنها را زمزمه میکرده است و بهبیان خود شهریار در همین کتاب یادشده؛ در اولین شعری که به ذهن و ذائقه دارد، دو بیت ترکی که مادرشان خوانده است تداعی میشود: «گئتمه ترسا باالسی منده سنه سایه گلیم/ دامنیدن یاپوشوم منده کلیسایه گلیم» و بعدها در بیت دوم آن تغییر داده و آنرا «قوی دالینجان سورونوم منده کلسایه گلیم»؛ تا به هفتسالگی رسیده و بیشتر اشعار صابر افندی که در آذربایجان معمول بوده را میخوانده و اگر میشنید، حفظ میکرد و اولین شعر را نیز به ترکی در هفتسالگی برای کلفت خانهشان بهاسم «رقیه باجی» گفته است برای طلب غذای موردعلاقه خود: «رقیه باجی! باشیمین تاجی!/ آتی آت ایته/ منه وئر کته» و در نهسالگی اولین شعر فارسی خود را گفته و موضوع این بوده که با همان کلفت دعوا و دادوبیداد راه انداخته، بعد پشیمان شده و بهعنوان عذرخواهی این مسمط را ساخته است: «من گنهکار شدم وای به من!/ مردمآزار شدم وای به من» و بهگفته خود استاد ادامه این شعر در خاطرشان نبوده. در سن 14سالگی پدرش او را برای ادامه تحصیل با مراقبت دوستش «کمالالسلطنه» در تهران دنبال تحصیلاتش در مدرسه «دارالفنون» تهران میفرستد. او بعد چندسال در خانهای مستقل مستأجر؛ و علاقهمند به دختر صاحبخانه میشود که نامش «پری» بود. وقتی استاد رفته بود برای دوره تا انترنی خود را بگذراند، پدر دختر، او را به یک سرهنگ داد. استاد بعد از پنجسال تحصیل در رشته پزشکی درحالیکه چیزی بهاتمام درسش نمانده بود، تحصیلاتش را رها کرد. عاشقی شهریار زبانزد همه است. او شعر فارسی را با دریچهای تازه از بیان کلاسیک روبرو کرد؛ اما هیچگاه تکنیک شاعرانگی وی سایهانداز حسوحال مردمی و همراهی احساسات شاعر نبود. محمدحسین، موزه حیرتکده عشق خویش را برای همگان تا سالیان بهنمایش گذاشت.
*دکترای زبان و ادبیات فارسی