• شماره 3179 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۹ مهر

سید مرتضی آوینی؛ راویِ «روایت فتح»

«من بچه شاه‌عبدالعظیم هستم و در خانه‌ای به‌دنیا آمده و بزرگ شده‌ام که در هر سوراخش که سر می‌کردی، به یک خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی. این‌جانب اکنون 46سال تمام دارم. 34سال‌پیش یعنی در 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم مشغول درس‌خواندن بودم. ‌درآن‌سال، انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و بنده هم به‌عنوان پسربچه 12-13‌ساله تحت‌تأثیر تبلیغات آن‌روز کشورهای عربی، یک‌روزی روی تخته‌سیاه نوشتم که خلیج عقبه از آن ملت عرب است ... وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جایمان نشستیم، اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته‌سیاه دید، پرسید: این‌را که نوشته؟ صدا از کسی درنیامد و من هم ساکت؛ اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم. ناگهان یکی از بچه‌ها بلند شد و گفت: آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر کلی سر‌و‌صدا کرد و خلاصه‌اینکه: چرا وارد معقولات شدی؟ و در آخر گفت: بیا دمِ‌در دفتر تا پرونده‌ات را بزنم زیرِبغلت و بفرستمت خانه!... البته وساطت یکی از معلمین، کار را درست کرد و من فهمیدم که نباید وارد معقولات شد!» این‌ها بخشی از خاطرات شهید «سید مرتضی آوینی» است که در عرصه آگاهی‌رسانی و مستندسازی، او را با مجموعه بی‌نظیری به‌نام «روایت فتح» می‌شناسند. به‌مناسبت «هفته دفاع مقدس»، این‌بار از او نوشته‌ایم.

شهید «سید مرتضی آوینی» در شهریور 1326 در شهرری متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به‌پایان رساند و سپس به‌عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد. تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به‌انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود؛ ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، معماری را کنار گذاشت و به‌اقتضای ضرورت‌های انقلاب، به فیلم‌سازی پرداخت. خودش گفته بود: «حقیر، دارای فوق‌لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبا هستم؛ اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم، نباید به تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر، هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به‌دست می‌آید ولاغیر. قبل‌ازانقلاب، بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام؛ اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل‌ازانقلاب در ادبیات بوده است. با شروع انقلاب، تمام نوشته‌های خویش (اعم از تراوش‌های فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و ...) را در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم دیگر چیزی‌که حدیث نفس باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به‌میان نیاورم. سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست، خدا باشد و خداراشکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه انسان می‌نویسد، همیشه تراوش‌های درونی خود اوست. همه هنرها این‌چنین هستند. کسی‌که فیلم می‌سازد نیز اثر تراوش‌های درونی خود اوست؛ اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود. حقیر، این‌چنین ادعایی ندارم ولی سعی‌ام براین‌بوده است». «شهید آوینی» فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساخت چند مجموعه درباره غائله گنبد (مجموعه «شش‌روز در ترکمن‌صحرا»)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مستند «خان‌گزیده‌ها») آغاز کرد. دراین‌باره گفته بود: «با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58، به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند. از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این‌بودکه نسبت به همه وقایعی که برای انقلاب، اسلام و نظام پیش ‌آید، عکس‌العمل نشان دهیم؛ مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه حقیقت را ساختیم، به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم. آن گزارش درواقع جزو اولین کارهای‌ ما در گروه جهاد بود. بعد، غائله خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و ما به فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم. وقتی فیروزآباد در محاصره بود، با مشکلات بسیار، از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. درواقع، اولین صحنه‌های جنگ را نیز ما در آنجا، در جنگ با خوانین گرفتیم». گروه جهاد، اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ، به جبهه رفت. دو‌نفر از اعضای گروه، همان روزهای جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، درحالی‌که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه محاصره گریخت. گروه باردیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره خرمشهر برای تهیه فیلم وارد این‌شهر شد. «آوینی» تعریف کرده بود: «وقتی‌که ما به خرمشهر رسیدیم، هنوز خونین‌شهر نشده بود. هنوز سرپا بود؛ گرچه احساس نمی‌شد این حالت زیاد پردوام باشد و زیاد هم دوام نیاورد. ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین مستند جنگی درباره خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون». مجموعه 11‌قسمتی «حقیقت» کار بعدی گروه بود که یکی از اهدافش، ترسیم «علل سقوط خرمشهر» بود. او درباره این‌پروژه گفته بود: «یک‌هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما درجست‌وجوی حقیقت ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود؛ تولید مجموعه حقیقت این‌گونه آغاز شد». کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و با شروع عملیات «والفجر 8» شکل منسجم و به‌هم‌پیوسته‌ای پیدا کرد. آغاز تهیه مجموعه زیبا و ماندگار «روایت فتح» که بعد از این‌عملیات تا پایان جنگ تحمیلی، منظم از تلویزیون پخش شد، به همان ایام بازمی‌گردد. «شهید آوینی» درباره انگیزه گروه جهاد در ساختن این‌مجموعه که نزدیک به 70 برنامه است، چنین گفته بود: «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند، آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاند؛ وظایف و تعهدات اداری. اولین شهیدی که دادیم، علی طالبی بود که در عملیات طریق‌القدس به‌شهادت رسید. آخرینشان مهدی فلاحت‌پور است که همین امسال (1371؛ زمان نشر مصاحبه اصلی) در لبنان شهید شد؛ و خُب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده؛ جزآنکه خسته نشده‌ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی درمیان باشد، حاضریم. می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک مرد، آن روزهایی‌ست که در مبارزه می‌گذراند و زندگی درتقابل‌با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد». اواخر سال 1370 «مؤسسه فرهنگی روایت فتح» به‌فرمان مقام معظم رهبری تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره دفاع مقدس بپردازد و تهیه مجموعه «روایت فتح» را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود، ادامه دهد. «شهید آوینی» و گروه فیلم‌برداران «روایت فتح» سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و در مدتی کمتر از یک‌سال، کار تهیه شش برنامه از مجموعه 10قسمتی «شهری در آسمان» را به‌پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعه‌های دیگری را درباره آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. «شهری در آسمان» که به واقعه «محاصره، سقوط و بازپس‌گیری خرمشهر» می‌پرداخت، در ماه‌های آخر حیات زمینی «شهید آوینی»، از تلویزیون پخش شد؛ اما برنامه او برای تکمیل این‌مجموعه و ساختن مجموعه‌های دیگر، با شهادتش در روز جمعه؛ 20 فروردین‌ماه 1372 در قتلگاه «فکه»، ناتمام ماند. «شهید آوینی» فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر 1362 هم‌زمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه آثار مستند درباره جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه «اعتصام» ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد. این مقالات، طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را دربرمی‌گرفت. او طی مجموعه‌مقاله درباره «مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام» آرا و اندیشه‌های رایج درمورد دموکراسی، رأی اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی مأخوذ از وحی و نیز نهج‌البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام‌(ره) مورد تجزیه‌وتحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول‌(ص) در مدینه و خلافت امیر مؤمنان‌(ع) نوشت. اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم‌السلام و جایگاه آن با جنگ‌های صدر اسلام و قیام عاشورا و وجوه تمایز آن از جنگ‌هایی که به‌ویژه در قرون اخیر واقع شده‌اند و برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم‌آوران و بسیجیان، در زمره مطالبی بود که در «اعتصام» منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می‌کرد و حاصل کار خویش را به‌صورت مقالاتی نظیرِ «اشک؛ چشمه تکامل»، «تحقیقی در معنای صلوات» و «حج؛ تمثیل سلوک جمعی بشر» به چاپ می‌سپرد. در کنار نگارش این‌قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز باعنوان کلی «تحقیقی مکتبی درباب توسعه و مبانی تمدن غرب» برای ماهنامه «جهاد» (ارگان جهاد سازندگی) نوشت. «بهشت زمینی»، «میمون برهنه!»، «تمدن اسراف و تبذیر»، «دیکتاتوری اقتصاد»، «از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی»، «نظام آموزش و آرمان توسعه‌یافتگی»، «ترقی یا تکامل؟» و ... از مقالات آن‌مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او باعنوان «توسعه و مبانی تمدن غرب» به چاپ رسید. این‌دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین‌سال‌ها «شهید آوینی» علاوه‌بر کارگردانی و مونتاژ مجموعه «روایت فتح»؛ نگارش متن آن‌را برعهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت باعنوان «گنجینه آسمانی». او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب «فتح خون؛ روایت محرم» را آغاز کرد و نُه‌فصل از فصول 10‌گانه آن‌را نوشت؛ اما درحالی‌که کار تحقیق درمورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی‌هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود، به‌دلایلی کار را ناتمام گذاشت. در سال 1367 یک‌ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد؛ اما چون مفاد موردنظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم‌خوانی نداشت، از ادامه تدریس صرف‌نظر کرد. مجموعه مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در مقاله‌ای به‌نام «تأملاتی در ماهیت سینما» که در فصلنامه «فارابی» به چاپ رسید و بعدهم در مقالاتی با عناوین «جذابی در سینما»، «آینه جادو»، «قاب تصویر و زبان سینما» و ... که از فروردین 1368 در ماهنامه هنری «سوره» منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه این مقالات در کتاب «آینه جادو» که درواقع، جلد اول از مجموعه مقالات و نقدهای سینمایی اوست، جمع‌آوری و به چاپ سپرده شد. سال‌های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی «شهید آوینی» بود. آثار او دراین‌دوره نیز موضوعات متنوعی را شامل می‌شود. هرچند آشنایی با سینما طی بیش از 10سال مستندسازی و تجارب او درزمینه کارگردانی مستند؛ به‌ویژه مونتاژ باعث شد که قبل‌ازهرچیز به سینما بپردازد؛ ولی این‌مسئله موجب بی‌اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. در کنار تألیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی درمورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید؛ اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و ... تألیف کرد که در ماهنامه «سوره» به چاپ رسید. طی همین دوران درخصوص مبانی سیاسی، اعتقادی نظام اسلامی و ولایت‌فقیه، فرهنگ انقلاب درمواجهه‌با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر کرد. مجموعه‌آثار «شهید آوینی» دراین‌دوره؛ هم ازجهت کمیت و هم ازجهت تنوع موضوعات؛ و هم ازنظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان، اعجاب‌آور است. مؤسسه فرهنگی،هنری اندیشه شهید آوینی

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه