کد خبر:
333509
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۲ دوشنبه ۲۶ تير -
06:46
نگاهی به «کودتا» در تاریخِ جهان
«تو هم، بروتوس؟!» احتمالاً شما هم این جمله معروف را شنیدهاید؛ برگردانی از Et tu, Brute? که شاید دقیقترش این باشد: «و تو، بروتوس؟!» یا «حتی تو، بروتوس؟!» بیانی شاعرانه بهعنوانِ آخرین سخن «ژولیوس سزار» (فرمانروای روم در پیشازمیلاد) که در حیرتِ هنگامِ کشتهشدن، به «مارکوس بروتوس» (سیاستمدارِ اواخر دوران جمهوری روم؛ و دوست سزار) گفت. اگرچه ثابت نشده که او چنین جملهای را واقعاً گفته باشد و آنچه باعث مطرحشدنِ آن شد، نقلقولیست که «ویلیام شکسپیر» در پرده سه از صحنه یک نمایشنامه «ژولیوس سزار»، به «قیصر» منتسب کرد؛ جاییکه دیکتاتورِ رومی در لحظه ترورِ خویش، معتمدترین دوستش را در آخرینلحظه بهعنوان یکی از افرادی میشناسد که به او پشت کردهاند. این اصطلاح در فرهنگ غرب بعضاً بهمثابه «خیانت غیرمنتظره یک آشنا» است. تاریخ البته نمونههایی بسیار از خیانتها را بهخود دیده که در حوزه سیاسی تعدادیازآنها در قالب «کودتا» بودهاند. آنچه بهتازگی در «روسیه» رخ داد، اگرچه ازسویِ رسانههای غربی که اینروزها درگیرِ بحران «جنگ اوکراین» هستند، به «کودتا علیه پوتین» تعبیر شده؛ اما تنها نمونهای از یک شورشِ کوچک و کوتاهمدت (تنها ۲۴ساعت) بود که بهسادگی کنترل شد (هرچند میتواند فارغ از هیاهوی رسانهای، جریاناتی ناخوشایند را درادامه برای کرملین بهدنبال داشته باشد) و نه کیفیتِ یک کودتا را داشت و نه قدرت اثرگذاریِ آنچنان در ایجاد آشوب و تنشِ داخلی. «ولادیمیر پوتین» (رئیسجمهوری روسیه) درپیِ شورش شبهنظامیان «واگنر» و بهدستگرفتن کنترل برخی از شهرها و خطوط مواصلاتی، در نطقی تلویزیونی، این شورش را «خنجری از پشت بر پیکر روسیه» عنوان کرد و خواهانِ کنارگذاشتن اختلافات که موجب سوءاستفاده دشمنان میشود، شد … ماجرا ظاهراً با وساطتِ «بلاروس» خاتمه یافته؛ اما این اتفاق را بهانهای دیدهایم برایآنکه نگاهی بیندازیم به موضوع «کودتا».
ریشههای یک اصطلاح سیاسی
اصطلاح «کودتا» (Coup d’état) از ادبیات فرانسه وارد کارزار سیاسی شده است؛ بهمعنای «ضربه به دولت». اگرچه مفهومِ ایناقدام: «تلاش غیرقانونی و آشکارِ ارتش یا دیگر نخبگان دولتی برای برکناریِ رهبر فعلی» یا در معنایی: «براندازیِ ناگهانیِ دولتِ وقت یا نظام حاکم بهشیوهای خشن»، از دوران باستان در سیاست مطرح بوده است؛ اما قبل از قرن ۱۹، در هیچ متن انگلیسیزبان ظاهر نمیشد؛ مگر هنگامِ ترجمه متنی از یک منبع فرانسوی. درواقع، هیچ کلمه سادهای در انگلیسی وجود نداشت که بتواند مفهوم نهفته در عبارتِ «ضربه کوبنده به دولتِ وقت» را بهشکلی کوتاه؛ اما گویا منتقل کند. یکی از اولین موارد استفاده از آن، در سال ۱۷۸۵ در ترجمه چاپیِ نامهای از یک تاجر فرانسوی بود که درمورد یک فرمان یا «حکم خودسرانه» صادرشده توسط پادشاه «فرانسه» مبنیبر محدودکردنِ وارداتِ پشم «بریتانیا» توضیح میداد. احتمال میرود اولین استفاده رسمی (متنی) از این کلمه در یک متنِ انگلیسی، به یادداشت سردبیرِ روزنامه The Morning Chronicle (چاپ لندن) بهتاریخِ ۷ ژانویه ۱۸۰۲ برگردد؛ که دستگیریِ چند نظامی بلندپایه توسط «ناپلئون بناپارت» را گزارش میکرد: دیروز گزارشی مبنیبر وقوع شکلی از کودتا در فرانسه درپیِ توطئه هولناکی علیه دولتِ وقت، منتشر شد!
کشورهایی با بیشترین کودتاهای موفق و ناموفق
منبع دادهپردازیِ Statista در گزارشی که ۸ دسامبر ۲۰۲۲ منتشر کرد؛ کشورها را برمبنایِ کودتاهایی که در آنها رخ داده، فهرستبندی کرد. در تعریف آنها از «کودتا» آمده است: تلاشی برای سرنگونیِ اجباری قوه مجریه فعلی توسط یک جناح یا بخشی از نخبگان یک کشور که منجر به تغییراتِ چشمگیر در قدرت حاکمه و سیاستهایش شود. انقلابها، پیروزیها در جنگهای داخلی و قیامها؛ و همچنین مواردیکه حکومتی توسط یک قدرت خارجی سرنگون شده باشد، کودتا محسوب نمیشوند. بررسیِ این منبع، بازه ۱۹۴۵ تا ۲۰۲۱ را بهعنوان دوره زمانی؛ و کشورهایی با ۵۰۰هزارنفر (و بیشتر) جمعیت را بهعنوان گستره تحقیقاتی، شامل میشود. هنگامیکه در دسامبر ۲۰۲۲ گروهی از راستگرایانِ افراطیِ در «آلمان» (موسوم به «رایشبورگر»)، بهدلیل برنامهریزی برای سرنگونیِ دولت فعلیِ کشور و جایگزینیِ آن با «شاهزاده هاینریش سیزدهم» دستگیر شدند، واژه «کودتا» دوباره در سرفصلهای خبری در سراسر جهان مطرح شد. درحالیکه اینرویدادها از پایان جنگ جهانی دوم در اروپای غربی نادر بوده؛ اما نمونههایی اینچنینی نشان میدهد: نیروها و فعالیتهایِ درپیِ جایگزینیِ رژیمهای منتخب و دموکراتیک دراینبخش از جهان نیز وجود دارند. بانگاهیبه جهان از سال ۱۹۴۵، «تایلند» با ثبت ۱۰مورد، بیشترین تعداد «کودتای موفق» را بهثبت رسانده است. «سوریه» و «بولیوی» هریک با هشت «کودتای موفق» سه نام اولِ فهرست را تکمیل میکنند. درموردِ «کودتای ناموفق» نیز «عراق» با ۱۶مورد در صدر میایستد؛ بعدازآن، «چاد» و «سودان» هریک با ۱۱مورد قرار دارند. چندین کشور در جغرافیایِ «آمریکای لاتین» نیز طیِ جنگ سرد، دچار کودتا شدند. باید توجه کرد که اگرچه تعریف «کودتای موفق» بهطورکلی ساده است؛ اما اقداماتی نظیرِ «تلاش برای کودتا» یا «طراحیِ کودتا»، بهراحتی در تعریفها نمیگنجد و چالشبرانگیزتر است؛ بهویژه «توطئههای ادعایی» که اساساً مبهم هستند. «یورش ۶ ژانویه» (در ۲۰۲۱) که هجوم به ساختمان کنگره در ایالاتمتحده پس از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ بود نیز ازسویِ برخی، بهعنوان «تلاش برای کودتا» تعریف میشود؛ درحالیکه برخی آنرا پیامدِ یک «شورش عمومی» دانستهاند. ایندست موارد واقعاً نیاز به واکاویِ بیشتر دارد.
معروفترین کودتاهای تاریخ
«عُمری» نام بنیانگذار پادشاهیِ «عمریان» در اسرائیل باستان است. وی سردار سپاه شاه «الاه» بود. پس از کشتهشدن «الاه» بهدستِ «زیمری»، نیروهای نظامی در «گیبثون» اقدام به شورش کرده و «عِمری» را بهپادشاهی برگزیدند. او با لشکرکشی به «تیرزاه»، توانست «زیمری» را در کاخ شاهی به تله بیندازد و … اگر بپذیریم این واقعه که در سال ۸۷۶ پیشازمیلاد بهوقوع پیوست؛ «اولین کودتا در تاریخ» نام دارد؛ اما بیشک معروفترین نمونه تاریخی، مربوط به کشتهشدنِ «ژولیوس سزار» توسط گروهی از سناتورها (ازجمله دوست نزدیکش مارکوس) است که در ۱۵ مارس سال ۴۴ قبلازمیلاد رخ داد و درایناقدام، این حاکمِ رومی، ۲۳ ضربه چاقو خورد. این ترور، بهدلیل ترسِ «سنا» از اینکه «سزار» قصد دارد با سرنگونیِ مجلس، عنوان «پادشاه» را بهخود اختصاص دهد و بهعنوان «مستبد»، حکومت کند، اتفاق افتاد. دراینجا بهنقلاز وبگاه HISTORY؛ پنج نمونه معروف از کودتاها را مرور میکنیم.
«ناپلئون بناپارت» بلافاصله پس از بازگشت از مبارزات نظامی مشهورش در مصر (اکتبر ۱۷۹۹)، شروع به نقشهکشی برای سرنگونیِ فهرست پنجنفرهای کرد که بر فرانسه حکومت میکردند. او با حمایت چندین همدستِ سطحبالا، ترتیبی داد تا در ۱۰ نوامبر یک جلسه قانونگذاری ویژه در خارج از پاریس برگزار شود و قانونگذار، او را مسئول قرار دهد. درعوض، مجلس سفلا باعث خشم و آزار او شد و با شعارهای ضدِناپلئونی، او را از تالار بیرون کرد. او اما بههرحال با متقاعدکردن نیروها برای پاکسازیِ منطقه و در پوششِ حفظ قانون اساسی، موفق شد گروهی کوچک و منتخب از مجالس قانونگذاری را همراه کرده و طی یک کودتا، «دیرکتوار» (رژیمی که از ۲ نوامبر ۱۷۹۵ تا ۱۰ نوامبر ۱۷۹۹ در فرانسه قدرت را در دست داشت) را منحل؛ و بعد، با تصویب «قانون اساسیِ جدید»، قدرت را به کنسولهای فرانسه که شورایی سهنفره بود، منتقل کرد. او بهسرعت تبدیل به «کنسول اول» شد و تثبیت قدرتِ خود را در سال ۱۸۰۴ تکمیل ساخت؛ زمانیکه بهعنوان «امپراتور» تاجگذاری کرد.
وقتی یک ائتلاف چپ در فوریه سال ۱۹۳۶ در انتخابات «اسپانیا» به پیروزی رسید، ژنرال «فرانسیسکو فرانکو» بهعنوانِ فرمانده نظامیِ یک مقر دورافتاده در «جزایر قناری» بهعبارتی تبعید شد. اگرچه او از طرح کودتا میان افسران ارتش همکارش آگاه بود؛ اما درابتدا برای پیوستن به آن تردید داشت و پس از ترور تلافیجویانه یک سیاستمدار محافظهکار، متقاعد شد. در ۱۸ ژوئیه، «فرانکو» مانیفستی را پخش کرد که در آن، از ارتش میخواست دولت منتخب دموکراتیک را سرنگون کند. ازآنجاییکه پادگانهای ارتش در کلِ «اسپانیا» به دعوت او توجه کردند، مخفیانه از «جزایر قناری» به «مراکش» (تحتکنترل اسپانیا)؛ جاییکه قیام یک روز قبلازآن آغاز شده بود، پرواز کرد و فرماندهی نیروهای مستقر در آنجا را برعهده گرفت. او توانست آنها را با کمک ایتالیای فاشیست و آلمان نازی به سرزمین اصلی اسپانیا برساند. تلاش برای کودتا البته فقط تاحدی موفقیتآمیز بود و شورشیانِ «فرانکو»، کنترل تنها یکسوم کشور را در دست گرفته و جنگ داخلیِ خونینی آغاز شد که سهسال طول کشید. بااینحال درپایان، او ظاهراً پیروز ظاهر شد و با حمایت فاشیستها، سلطنتطلبان، اشراف زمیندار و کلیسای کاتولیک؛ تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۵ بهعنوان «ال کادیلو» (رئیس) در «اسپانیا» حکومت کرد.
«معمر قذافی» که از پدرومادری بیسواد و بادیهنشین در یک چادر صحرایی بهدنیا آمد؛ با حسِ نفرت از سلطنت «لیبی» و حامیان غربیِ آن بزرگ شد. افسر جوان ۲۷ساله ارتش، با احساس ضعفی فزاینده، در ۱ سپتامبر ۱۹۶۹ و درحالیکه «شاه ادریس» بهسببِ معالجه، در یک استراحتگاه ویژه در خارجازکشور بسر میبُرد، تصمیم گرفت خودش قدرت را بهدست گیرد. او و حدود ۷۰نفر از توطئهگران، با راندن خودروهای نظامی سمتِ «طرابلس» و «بنغازی»، کاخ سلطنتی و دیگر ساختمانهای دولتیِ کلیدی را محاصره، ارتباطات را قطع و برخی مقامات ارشد را دستگیر کردند (یکیازآنها خود را با لباس خواب به داخل استخر پرت کرد). گارد شخصیِ پادشاه نیز مقاومتی اندک نشان داد و طیِ دوساعت، کودتا اساساً بدون خونریزی، به نتیجه رسید. «قذافی»، صبحِ آنروز در سخنرانیِ رادیویی به هموطنان خود اطلاع داد که رژیم «فاسد» و «ارتجاعی» سرنگون شده است. درابتدا بهنظر نمیرسید کسی بداند که دقیقاً چهکسی امور کشور و مردمش را بهدست گرفته است؛ اما «قذافی» بهزودی اراده خود را بر تمام جنبههای زندگی مردمِ «لیبی» تحمیل کرد. او که بیرحمانه مخالفان را خفه میکرد؛ برای ۴۲سال بر «لیبی» حکومت کرد؛ تااینکه در جریان قیام «بهار عربی» در سال ۲۰۱۱ کشته شد.
«عیدی امین»؛ فروتنانه درجات نظامی را طی کرد تا به ژنرال برتر «اوگاندا» تبدیل شد. اگرچه دراصل، متحد نزدیک رئیسجمهوری «میلتون اوبوته» (که کشور را به استقلال از بریتانیا در سال ۱۹۶۲ رسانده بود) بهشمار میرفت؛ اما این دو نهایتاً شروع به بیاعتمادی به یکدیگر کردند. «اوبوته» درست قبل از رفتن به اجلاسی در «سنگاپور»، مخفیانه دستور بازداشت «امین» را صادر کرد. ظاهراً خبرِ این توطئه به اطلاع «امین» رسید. او در ۲۵ ژانویه سال ۱۹۷۱؛ درحالیکه «اوبوته» همچنان در خارجازکشور بود، با انتقال نیروها به «کامپالا» (پایتخت) پاسخِ ایناقدام را داد. افراد «امین» با شلیک سلاحهای خودکار و خمپاره، سریعاً فرودگاه و سایر مکانهای استراتژیک را قبل از اعلام کودتای موفقیتآمیزشان ازطریق رادیو، تصرف کردند. علیرغم وعده احیای دموکراسی؛ او که خود را «آخرین پادشاه اسکاتلند» معرفی میکرد، با مشت آهنین به حکومت بر «اوگاندا» ادامه داد و حدود ۳۰۰هزارنفر از مخالفان سیاسی را طی هشتساله سلطنتش سلاخی کرد. او پس از خلعشدن توسط تبعیدیان «اوگاندا» و سربازان «تانزانیا»، بقیه عمرش را در «عربستان» سپری کرد؛ البته بیاینکه هیچ اتهامی متوجهش باشد.
یک افسر نظامی حرفهای که همزمان با پیوستن به توطئه کودتای موردحمایت CIA علیه فردیکه او را ارتقا داده بود (رئیسجمهوری «سالوادور آلنده»)، بهعنوان رئیس ارتش «شیلی» منصوب شد؛ از «آگوستو پینوشه» میگوییم. در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳، نیروی دریاییِ اینکشور، «والپارایزو» که یک شهر بندری بود را درحالیکه تانکها و نیروها بهسمت کاخ ریاستجمهوری در مرکز «سانتیاگو» پیشروی میکردند، تصرف کرد. «پینوشه» با هدایت حمله از یک پُست فرماندهی در حومه شهر، به دو جت جنگنده دستور داد تا به کاخ، موشک شلیک کنند. درحالیکه شعلههای آتش بهسمت آسمان شعلهور میشد، سربازان به ساختمان هجوم بردند و «آلنده»، بهجای تسلیمشدن، خودکشی کرد. افراد «پینوشه» بقیه روز (و بسیاری از ایام پسازآن) را صرف جمعآوری هزاراننفر از هواداران «آلنده» کردند تا شکنجه و در بسیاری موارد بدون محاکمه اعدام شوند. درهمینحال، «پینوشه» چیزی را آغاز کرد که به یک حکومت دیکتاتوریِ ۱۷ساله تبدیل شد. شهادت کنگره و اسناد خارجشده از طبقهبندی، بعداً نشان داد که تحت دستور رئیسجمهوری «آمریکا» (ریچارد نیکسون) «سیا» برای سالها تلاش کرده بود به سقوط «آلنده» دامن بزند؛ و اینکار را تاحدی با حمایت مالی از تبلیغات ضدِآلنده، اقداماتی برای آسیبزدن به اقتصاد «شیلی» و حفظ ارتباط مداوم با کودتاچیان شناختهشده انجام داد. «سیا» البته در ترور یک ژنرال طرفدار دموکراسی نیز درایناقدامات نقش داشت.
مصطفی رفعت