کد خبر:
385020
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۳ شنبه ۲۴ شهريور -
08:50
غرب آسیا؛ زمین بازی شبکه مقاومت
در پشتصحنه تصمیمهای سیاستمداران ایالاتمتحده، «این، سربازان آمریکایی هستند که همچنان دراینجنگها کشته و مجروح خواهند شد. میتوان گفت آنها در دفاع از رژیم صهیونیستی جنگیدند و کشته شدند. شجاعترین آمریکاییها قربانی هوی و هوس یک سیاستمدار خارجی خواهند شد؛ زیرا رهبران آمریکایی، شجاعت ایستادگی برابر او را نداشتند!» این جملات را «هریس هومان» میگوید؛ سرگرد سابق ارتش ایالاتمتحده که شدیداً از حمایتهای ایالاتمتحده از «نتانیاهو» ناراضیست. چنانچه او میگوید وضعیت منطقه غرب آسیا برای آمریکاییها نابسامان است ...
تا همین چندسالپیش همهچیز در منطقه به خواست ایالاتمتحده پیش میرفت. نظم منطقه مطابق میل آمریکاییها تنظیم شده بود و «صلح ابراهیم» (امارات و بحرین در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ با واسطهگری دونالد ترامپ؛ رئیسجمهوری وقت ایالاتمتحده توافقنامهای موسوم به «ابراهیم» را برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی امضا کردند. سودان نیز که تحتفشار آمریکا قرار گرفته بود در ششم ژانویه ۲۰۲۱ چنین توافقی را با رژیم صهیونیستی امضا و وامی بهارزش ۱.۵میلیارددلار از واشنگتن دریافت کرد و از فهرست کشورهای تروریستی خارج شد) میرفت تا کار منطقه را با نظم جدید آمریکایی یکسره کند. باید توجه کرد که بحث مربوط به نظم و کنترل مناسبات منطقه در منطقه غرب آسیا سابقهای بهقدمت تاریخ دارد. بهگزارش حسین مهدیتبار (پایگاه اطلاعرسانی دولت)؛ پس از گسترش اسلام آنچه نظم در منطقه غرب آسیا را تنظیم میکرد کشاکش قدرت میان دو امپراتوری منطقه یعنی امپراتوریهای ایران و عثمانی بود؛ وضعیت نظم منطقه و بهدنبالآن مناسبات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی به مناسبات دو عضو اینمنطقه بستگی داشت. بااینحال با وقوع دو جنگ جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی و افول قدرت ایران در سده گذشته، کنترل منطقه غرب آسیا بهدست قدرتهای فرامنطقهای افتاد. برای دههها قدرتهای خارجی بودند که مناسبات منطقه را تنظیم و برای محورهای اقتصادی و سیاسی آن تصمیمگیری میکردند. با فروپاشی شوروی و ظهور هژمونی ایالاتمتحده، برای سالها مناسبات غرب آسیا نیز به خواستههای ایالاتمتحده بستگی داشت و اینمسئله تا آنجا تداوم یافت اینکشور با اشغال عراق و افغانستان مستقیماً در اوضاع منطقه دخالت کرد. بااینحال همهچیز در سال ۲۰۰۶ نشاندهنده یک شروع جدید بود: حزبالله توانست رژیم صهیونیستی را در جنگ ۳۳روزه شکست دهد. اینرویداد که با وجود حمایت همهجانبه غرب از اسرائیل اتفاق افتاده بود، نوید وضعیت تازهای میداد. گویا دیگر ایالاتمتحده تنها تعیینکننده مناسبات منطقه نبود. ظهور شبکه جدیدی در منطقه موسوم به «محور مقاومت» (بهرهبری ایران)، موقعیتی را برای منطقه فراهم کرد تا از کنترل غیربومی خارج شود؛ کنترلی که سالها ازسوی قدرتهای فرامنطقهای بر غرب آسیا اعمال میشد. رفتهرفته، قدرت شبکه مقاومت افزایش یافت بهطوریکه امروزه میتوان صراحتاً ادعا کرد هیچ رویدادی در غرب آسیا بدوندرنظرگرفتن خواستههای شبکه مقاومت رخ نمیدهد. ایالاتمتحده درنتیجه، درحالاجرای کلانبرنامهای بود تا اینروند را بهواسطه رژیم صهیونیستی تغییر دهد و اوضاع را مشابه گذشته تنظیم کند. پیش از تشریح برنامه ایالاتمتحده دراینرابطه باید به اینمسئله توجه کرد که بررسی روندهای مربوط به رژیم صهیونیستی بدونتوجه به وابستگی این رژیم به ایالاتمتحده ممکن نیست. اسرائیل درواقع پایگاهی برای آمریکاست که بتواند قدرت خود را در منطقه غرب آسیا اعمال کند؛ بنابراین هر رویدادی که نظم منطقه غرب آسیا را بهنفع رژیم صهیونیستی تنظیم کند، بهنفع ایالاتمتحده عمل کرده است. چنانچه گفته شد؛ ایالاتمتحده بهدنبالآن بود تا وضعیت کنونی منطقه را که در آن محور مقاومت تعیینکننده نظم منطقهایست تغییر دهد. اینبرنامه که از آن بهعنوان «پیمان ابراهیم» و نیز برنامه «عادیسازی روابط جوامع منطقه با رژیم صهیونیستی» یاد میشود، پیامدهای غیرقابلجبرانی برای منطقه داشت. توافقهای مربوط به صلح ابراهیم، شکاف عظیمی میان امت اسلام و کشورهای اسلامی ایجاد کرده بود که تاکنون نظیر نداشت. قرار بود این سلسله توافقهای بهطور دومینووار در سراسر جهان اسلام دنبال شود. برنامه گستردهای طراحی شده بود تا «مسئله فلسطین» در جوامع اسلامی به «حاشیه» برود که با وقوع عملیات طوفان الاقصی اینمسئله غیرممکن شد. درحالیکه قرار بود در منطقه غرب آسیا نیز فلسطین فراموش شود امروز شاهدیم در جوامع اروپایی نیز فلسطین بهرسمیت شناخته و درواقع مسئله فلسطین به دغدغه جهانی مبدل شده است. اینمسئله روشن میکند چرا مقابله با توطئه آمریکاییها در منطقه ارزش مقاومت این روزهای فلسطینیها را داشت. قرار بود «صلح ابراهیم» به وابستگی اقتصادی دولتهای منطقه به اسرائیل و امنیت این رژیم منتهی میشد طوریکه منافع اقتصادی کشورهای منطقه به ثبات اسرائیل گره میخورد و اسرائیل ازیکسو بهعنوان «قطب اقتصادی منطقه» تعریف میشد و ازسویدیگر نقطه اتصال سیاسی قدرت نوظهوری مانند هند به کشورهای منطقه بود. درچنینشرایطی که وابستگی اقتصادی دولتهای منطقه به رژیم صهیونیستی را دنبال داشت طبیعتاً ازنظر سیاسی نوعی پیوستگی بین کشورهای منطقه و اسرائیل ایجاد میشد. دراینحالت نهتنها عادیسازی روابط میان دولتهای منطقه و رژیم صهیونیستی اتفاق افتاده بود بلکه ثبات سیاسی و امنیتی اسرائیل به جوامع منطقه پیوند میخورد. درنتیجه، نمیشد انتظار داشت کنش خاصی ازسوی کشورهای منطقه علیه فعالیتهای رژیم صهیونیستی اتفاق بیفتد. اینروند رفتهرفته به تسلط رژیم اسرائیل بر مناسبات منطقه منتهی میشد که البته همان کلانبرنامه آمریکاییها برای کنترل منطقه بود. قرار بود که ازطریق تسلط اسرائیل بر منطقه غرب آسیا باردیگر با قدرت خارجی کنترل شود که با وقوع بهموقعی طوفان الاقصی این نقشه با اخلال مواجه شد. اثرات اینعملیات در تثبیت قدرت شبکه مقاومت و بهدرازای آن افزایش قدرت امت اسلامی مقابل قدرتهای خارجی تا مدتها قابلبررسیست. سلسله اتفاقات غرب آسیا نشاندهنده شروع دوران جدیدی در غرب آسیاست؛ دورانیکه در آن ایالاتمتحده و نماینده آن در غرب آسیا یعنی رژیم صهیونیستی از قدرت مانور برخوردار نبوده و نظم منطقه با خواسته محور مقاومت و امت اسلام تنظیم میشود. نمود اینمسئله روزانه در غرب آسیا دیده میشود؛ جاییکه بهعقیده «هریس هومان»؛ سربازان آمریکایی به «حریف تمرینی نیروهای مقاومت» تبدیل شدهاند.