خودنویس
در دشت گستردهی لالهها
با پروانهها پرواز میکنم
من، در تو غرق شدهام
صدای دلنوازت را میشنوم ...
صدایم که میکنی
مستتر میشوم
میپرم
پرواز میکنم
میدوم
بهسویت روان میشوم
دیدنت، هیجانم را بیشتر میکند
احاطه شدهام در انبوه تو
باید تو را نفس بکشم
بیتو سیاه میشوم
قطرهقطره چکیدهای بر جام قلبم
حال، تمام وجودم پر شده است؛
از تو
برایم باش
بیا و بمان
بهخاطر دلم
برای قلب خستهام
دلِ تنگم
دلگیرم از دوریت
بیا که من عاشق تو
مست و گمشدهی توام
با زمین و زمانم
هستیام را در آغوش کشیدی
من
در تلاطم تو غرق شدهام
ملکه زمانپور
اتاقی تاریک وُ
حجمی از تنهایی
با خود درگیرم
از سقف
جز یاد تو
چه چیز میتواند پایین بیاید؟!
لیلا طیبی
مرد نبود
اما کارهای مردانه میکرد
کودکی که،
موریانههای کار
ساقهی لبخندش را
جویده بود!
زانا کوردستانی