محمدرضا شجریان:
دیدگاه شنوندهی من به خودش ربط دارد
«هنرمند متعهد همواره از مردم و جغرافیای زندگی، مطالبی را در جنین هنری خود میپرورد که کسی را از آن خبری نیست، جز خود او. هرگاه که اینچنین با ابزار هنری هنرمند زاده میشود و نوید زندگی و رهنمود بهتر زیستن را شادیبخش و شادمانی دیدار منتظران میکند، بهترین لحظهی زندگی هنرمند است. به دیگر سخن، ما و مردم خوشبختی را با هم مینوشیم». محمدرضا شجریان با گفتن این جمله میافزاید: «ما از سروش دلهای مردمان نیکسرشت ایران، نوید همدلی را برای دیگر هموطنان مشتاق به ارمغان میبریم با عشق و امید. ما راز دلها را در بستر ساز و آواز به نمایش میگذاریم. مردم هم با فریاد شادیها ما را مورد تشویق و ستایش قرار میدهند. این تابش و بازتاب درونی با شنوندگان، زندگی هنری همیشگی ما است که ادامه دارد». به گزارش موسیقی ما، استاد شجریان با ذکر این نکات اشاره میکند: «نهال هنر من از آبشخور سرزمین ایران، این دیار کهن و مهد تمدن و فرهنگ زندگی گرفته است. زندگی من از کودکی در میان همین مردم هنردوست و نازکاندیش رنگ و معنا پذیرفته است. البته که نهایت خواسته و عشق من، کار در مملکتام برای مردمانی است که با من میگریند و با فغان من همنوایی میکنند. موسیقی زبان همدلی ملتها با یکدیگر است. من و همکارانم همواره از دو سو پیامآور و پیامرسان بودهایم. این ارتباط و پیوند را هرگز گزندی نبوده و نخواهد بود. چه اینجا و چه آنجا، جهان برای من ایران است و ایران برای من جهان است». شجریان ادامه میدهد: «موسیقی آوای هستی و هستی، خانهی خاطرات ما است، همانطور که خاطرات انسانی به هستی ما ارزش میدهد، مثل موسیقی، مثل ماه و خورشید. همچنان که فروغ و تابش خورشید، روشناییبخش و گرمی کارگاه هستی است. این هر دو یعنی آواز و خاطره با هم آفریده شدهاند. از ازل تا به ابد خواهند بود. آواز در فرهنگ ایران بیانی دیگر از مفاهیم سودای دل عارفان و شاعران است و تأکید من همیشه بر این بوده که شور امید جامعهی ایران همانا غنای آواز است که زندگیبخش شعر است. هنرمند اگر در قاب و قالب احزاب و گروهها قرار بگیرد، به اندازهی همان قاب کوچک میشود. هنر خیلی وسیعتر از این حرفها است. هنر باید مثل خورشید، به دوست و دشمن یکسان بتابد. من وقتی که آواز میخوانم، کاری ندارم مخاطبین من دیدگاهشان یا زبانشان چیست. اگر از صدای من و شعری که میخوانم، لذت میبرند، میگویم فقط موسیقی را خوب گوش کن، زیرا دیدگاه شنوندهی من به خودش ربط دارد. این راهی است که من دارم میروم. هرگز موسیقیام را در خط یک حزب خاص قرار ندادهام. موسیقی من در وهلهی اول برای مردمان سرزمین خودم که به زبان فارسی صحبت میکنند و این موسیقی را خوب میفهمند، میجوشد و بعد هم برای دیگرانی که موسیقی را به عنوان یک زبان بینالمللی میفهمند. شاهراه من اینجا است».