یادداشت
مقابله با کار کودک، چه طور؟
دوازدهم جون که امسال با ۲۳ خرداد مصادف شد، روز جهانی مقابله با کار کودکان است. اما چه طور با کار کودکان مقابله کنیم؟ وقتی با یک معضل اجتماعی روبهرو هستیم، دخالتهای سرخود و بدون مطالعه و احساسی ما میتواند کار را از این که هست، خرابتر کند. این موضوع به خصوص وقتی مهم میشود که با کودکان سر و کار داریم. بنابراین چند کار را قبل از آغاز مبارزه با کار کودک به خاطر بسپاریم:
۱. به لذت بردن از وضع بد دیگران نه بگوییم
برای گروه قابل توجهی از مردمی که گمان میکنند خیر یا فعال اجتماعی هستند، عملا وضع بد دیگران راهی برای لذت بردن شخصی شده است. لذت از اینکه «آخی امروز به اون بچه یه شکلات دادم» یا آنکه «آخی امروز چه سخنرانی خوبی در مورد حقوق کودکان کردم». لذت بردن را بگذارید برای پارک و مسافرت و رستوران. نمیتوان از موضوعی که به حیات انسانها وابسته است، چنین لذتهایی برد. مقابله با کار کودک جدی و ظریف است و نیازی به دیدگاههای منتگذارانه ندارد.
۲. به کودکآزاری در پوشش کمک نه بگوییم
هر ارتباطی که با کودکان کار میگیریم، در زندگی آنها اثری جدی دارد. وقتی صدایشان میکنیم و به آنها خوراکی میدهیم، اگر حواسمان نباشد با انتخاب خطای آن خوراکی داریم اختلاف طبقاتی را توی چشم بچه میکنیم. کودک کار نیازی به شکلات مارکدار یا میوههایی که در خانهی خود و اطرافیانش نمیبیند، ندارد. اگر در پی خودنمایی نباشید و کمی هم دقت کنید میتوانید سیب، هلو، هندوانه، هویج و دیگر میوههای معمولیتر به آنها بدهید. مطمئن باشید از میوههایی که بچه اسمشان را نمیداند کمتر ویتامین ندارد. وقتی بچه را صدا میزنید و با لحنی که انگار از مریخ آمدهاید به او میگویید «عسیسم! آخه تو که الان باید تو مدرسه باشی نه سر چهارراه دستمال بفروشی» و چلپ چلپ میبوسیدش به این فکر کنید که احتمالا تا اینجا را عقل خود بچه هم میرسیده. موضوع این نیست که او ضرورت مدرسه را نشناسد و دلش برای کار توی آفتاب و باران سر چهارراه لک زده باشد. موضوع یک معادلهی اقتصادی است که در زندگی خانواده اثری جدی دارد. یک سوی این معادله نیاز به اولیات زندگی است و یک سویش کار کودک به عنوان عاملی موثر در اقتصاد خانواده.
۳. به تحقیر خانوادهی کودک نه بگوییم
تمام کنیم این افسانهها در مورد پدران و مادران ظالم را. مطمئن باشیم ما دلسوزتر از پدران و مادران بچهها نیستیم. اگر کودک دارد کار میکند، پدر و مادرش هم دارند در همان شرایط یا شرایطی سختتر کار میکنند و تمام روز دلواپس این هستند که مبادا بلایی سر فرزندشان بیاید. مشکل خانوادهها نیستند که گروهی از خیران و فعالان آماتور گمان میکنند با شوراندن زیرپوستی بچه علیه خانواده میتوانند کمکی به بچه کنند. مشکل دقیقا وضع بد اقتصادی خانواده و نبودن حداقلهای حیاتی در اقتصاد خانواده است. این مشکل با اتحاد خانواده راحتتر حل میشود تا با از میان بردن خانواده و کاشتن بذر اختلاف و بدبینی.
۴. حالا آستینها را بالا بزنیم
راههای متنوع و بسیار زیادی برای کمک به کودکان کار وجود دارد. از درس دادن مجانی به این بچهها گرفته تا ایجاد شغل قابل اتکا برای پدر و مادرهای آنان. فقط خاطرمان باشد قبل از هر کاری خیلی جدی تبعات آن کار را از چند جنبه بسنجیم. نظر کسانی را که در رسیدگی به کودکان کار سابقه دارند، بدانیم. نظر متخصصان دانشگاهی را بسنجیم و از آسیبزننده نبودن راهی که در پیش میگیریم - با تمام جزئیاتش - مطمئن شویم. جزئیات بسیار مهم و تاثیرگذار هستند.
کورش علیانی/ وبلاگ شخصی