روایت زندگی
بخشش، آسان است
بخشش را میتوان شکلی از کاهش تنش و اضطراب تلقی کرد. فرد میتواند با رها شدن از خشم و آزردگی، تمام توجه خود را به زمان حال معطوف کند و همچنین انرژی خود را به جای پرداختن به خشم و کینهتوزی نسبت به دیگران، صرف فعالیتهای تازه و پیشرفتهای بیشتر در زندگی کند. بخشیدن و گذشت برای بسیاری از افراد کار آسانی نیست. خیلیها سالها رنجشهایی را در دل نگه میدارند اما حاضر نیستند برای رها شدن خود و دیگران، آنها را ببخشند. شاید گذشت کار سختی باشد اما نباید فشار روانی و درد و رنجی را که خودداری از آن و کینهجویی بهدنبال دارد، دستکم بگیریم. در واقع اگر خودداری از بخشش و عفو و گذشت باعث اندوهگین شدن، از دست دادن سلامتی و احساس تنهایی و دلتنگی شود باید ببینیم چه بهایی برای آن پرداخته میشود؟
«زن جوانی بستهای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژهی فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد. در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود. وقتی او اولین کلوچهاش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت. در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هربار که او کلوچهای برداشت مرد نیز کلوچهای برمیداشت. این عمل او را عصبانیتر میکرد، اما از خود واکنشی نشان نداد. وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: حالا این مردک چه خواهد کرد؟ مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...
زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت. وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچهاش، دست نخورده مانده.
تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچهاش را از کیفش درنیاورده بود!»