• شماره 991 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۹ مرداد

بزرگداشت زیبایی‌شناسی نامکتوب زندگی

دومین دوره از نمایشگاه هنرهای تجسمی معاصر ART-MAP که امسال در پرتغال برگزار شد، میزبان آثاری از هنرمندان سراسر جهان و همچنین آثاری از رضا رفیعی راد، عبدالرضا رابطی و مانی صائمی هنرمندان ایرانی بود. در میان این سه ایرانی، اثری از رضا رفیعی راد، بزرگداشتی‌ست از زیبایی‌شناسی متعالی ایرانیان که هرگز مکتوبش نکرده‌اند. یک اثر سه‌لته با عنوان «بازشناخت زیبایی‌شناسانه‌ی گز» و مجموعه‌ای‌ که از کنار هم‌ نهادن تعداد زیادی گز درست شده‌است. در بیانیه‌ی منتشرشده‌ی این اثر به نکات جالبی برمی‌خوریم. نکته‌ی کلیدی اول که ممکن است سوال هنرمندان زیادی باشد این است که راستی آیا هنرمندان ایرانی یا حتی مردم ایران در قرون گذشته، برای هنرهای تجسمی، مبانی خاصی در نظر داشتند؟ اگر نداشته‌اند پس چگونه است که برخی هنرمندان را با هم مقایسه می‌کردند یا برخی را استاد استادان می‌دانستند یا می‌ستودند؟ اگر داشتند پس این مبانی در کجا نوشته شده؟ و چرا در دسترس ما قرار ندارد؟ به‌نظر می‌آید رضا رفیعی راد با اثری که ارائه کرده‌است، سعی دارد به این سوالات مهم پاسخ بدهد. در بیانیه‌اش هم به این نکته اشاره می‌کند که به‌نظر برخی پژوهشگران، علت نبودن سنت سخنوری باعث نوشته‌نشدن مبانی هنرهای تجسمی در ایران بوده‌است که بعد این نظر را نیز رد می‌کند. او با پیش‌کشیدن دوباره‌ی شیئی به نام گز؛ یک شیرینی سنتی که قدمتی چندصدساله دارد، در واقع این‌بار، آن‌را از کارکرد همیشگی‌اش خارج کرده و مخاطب را مجبور می‌کند نگاهی دوباره به آن بیاندازد. این‌بار تنها به‌خاطر کشف زیبایی‌شناسانه نه تجربه‌ی مزه و طعم. سپس می‌پرسد که آیا افرادی که این پسته‌های سبزرنگ را در زمینه‌ی وسیع رنگ سفید این‌گونه ترکیب کرده‌اند، فاقد حس زیبایی‌شناسی بودند؟ آیا این اثر برای کسی که گز را نمی‌شناسد، اثری فرمالیستی به‌نظر نمی‌آید؟ او در اینجا در واقع اثری را ارائه می‌دهد که هم‌زمان هم سنتی و هم مدرن است. سنتی‌ست از آن جهت که تمامی مواد تصویری آن سنتی‌ست؛ اما مدرن است زیرا نحوه‌ی ارائه این مواد سنتی، شکلی مدرن دارد. سپس به این سوال جواب می‌دهد. او می‌گوید: «با نگاه به گزها (سوهان‌ها، آش‌ها، شیرینی‌های رنگارنگ سنتی و...) آیا جهل از زیبایی‌شناسی می‌تواند چنین جلوه‌های زیباشناسانه‌ای خلق کند؟ بی‌شک خیر! هنرمندان بی‌ادعای ما، در ساحت هر شغل و پیشه‌ای، حضور توامان محصول و زیبایی را خودشان رقم می‌زدند و این زیبانگاری را مکتوب نمی‌کردند؛ زیرا آنها به جای اینکه زندگی را توضیح دهند، زندگی را زندگی کرده‌اند. هنر برای آنها توضیح هنر نبود، بلکه خود هنر بود. به همین دلیل آن‌را مکتوب نمی‌کردند؛ زیرا نمی‌خواستند حقیقتی که درست در پیش چشم وجود داشته را به چیزی «درباره‌ی آن واقعیت» تنزل دهند». نکته‌ی مهم اینکه این اثر با این بیانیه، نه تنها وسعت زیبایی‌شناسی ایرانیان را پیش می‌کشد، بلکه از عدم مکتوب‌کردن آن دفاع می‌کند. یکی از حسرت‌های ما هنرمندان ایرانی شاید این باشد که چرا باید مصرف‌کننده‌ی مبانی هنرهای تجسمی غربی باشیم و حتی یک کتاب در این زمینه نداشته باشیم. این اثر پاسخی‌ست به این سوال. پاسخی که در موزه‌یMuseum dos Terceiros کشور پرتغال، انتهایی‌ترین کشور اروپا زیبایی‌شناسی خاص ایرانیان را به شایستگی می‌ستاید. در واقع این اثر، برخلاف مکاتب شرق‌شناسانه، ایرانیان را مردمی کاملا رئالیست معرفی می‌کند که حاضر نیستند حقیقت را به تفسیری از حقیقت تنزل دهند. و حرف‌شان این است که هر مکتوبی از زیبایی، خود زیبایی نیست. هیچ تفسیری از زیبایی، همان زیبایی نیست. این اثر می‌گوید که ایرانیان حتی در ساده‌ترین شئونات زندگی خود نیز زیبایی را می‌شناختند و آن را لحاظ و مخاطب را وادار می‌کند تا ببیند که ایرانیان در زمینه‌ی زیبایی‌شناسی، مردمانی به شدت واقع‌گرا هستند که حتی حاضر نیستند زیبایی را از ساحت محترم حقیقت زندگی، به متن مکتوب تنزل دهند. این اثر، بزرگداشتی از زیبایی‌شناسی نامکتوب زندگی ایرانیان است./سیمین بنی‌صدر/ آرتنا

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه