با اشتباهات مکرر ترامپ؛
عدویی که سبب خیر میشود
پس از انقلاب اسلامی، ایالات متحده همواره به دنبال مهار قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران بوده است. در عین حال سیاستهای آمریکا در خاورمیانه اهدافی از قبیل بسط نفوذ، تقویت همپیمانان، امنیت انتقال انرژی و حفظ موجودیت رژیم صهیونیستی را دنبال میکرده است که طبعا با منافع ملی ایران در تناقض بودهاند. با این وجود، پس از جنگ ایران و عراق، اغلب از استراتژیهای منطقهای آمریکا به ضرر متحدین این کشور و به سود جمهوری اسلامی ایران رقم خورده است. در ادامه، مصادیق این «عداوتهای سبب خیر شده» مورد بررسی قرار داده شدهاند:
حمله به کویت: حمله دیوانهوار عراق به کویت طبعا نمیتوانست بدون چراغ سبز غرب یا حتی به تحریک آنها صورت گرفته باشد. بازی خوردن صدام از آمریکا، هرچند به تعمیق حضور و نفوذ آمریکا در خلیجفارس و فروش میلیاردها دلار سلاح به کشورهای عرب این منطقه انجامید، اما اثبات حقانیت ایران در جنگ تحمیلی و انزوای صدام را نیز سبب شد. به علاوه کویت به خاطر مواضع اصولی و نوعدوستانه ایران در جریان تجاوز عراق، از دشمن بالقوه به یک دوست بالقوه برای ایران در کنار عمان و عراق (بعد از صدام) تبدیل شد. مهار خطر طالبان در مرزهای شرقی: طالبان بهعنوان اولین جریان افراطی منطقه، مرزهای شرقی ایران را به شدت ناامن و پرآشوب ساخته بودند. حمله به کنسولگری و به شهادت رساندن دیپلماتهای کشورمان را میتوان شروع تحریک و دردسرسازی طالبان برای رویارویی با ایران به حساب آورد. ضمن آنکه ریسک سرمایهگذاری اقتصادی در منطقه با وجود در قدرت بودن این گروه تروریستی بسیار بالا در نظر گرفت میشد. آمریکا با حمله به افغانستان، تهدید طالبان را از ایران، معطوف به نیروهای ناتو کرد. آنها اگرچه موفق به نابودی طالبان نشدند، اما با صرف هزینه و تلفات زیاد باعث شدند تا این جنگجویان سرسخت به جنگ با غربیها سرگرم باشند.
حذف صدام: حمله به عراق و نابودی رژیم بعث، بزرگترین خدمت آمریکا به ایران و جفا به متحدینش در منطقه بود. پس از صدام که سالها بهعنوان سد بزرگی در برابر نفوذ ایران در منطقه شام عمل کرده بود، قدرت ایران در این منطقه بهطور چشمگیری افزایش یافت. شیعیان عراق که در دوران رژیم بعث سرکوب شده بودند، در خلا قدرت ناشی از سقوط حکومت و انحلال ارتش توسط آمریکا، نقش مهمی در اداره کشور یافتند و نفوذ ایران از طریق آنها و نخستوزیر شیعه بر عراق اعمال شد. نفوذی در زمان صدام، حتی تصورش هم برای ایران ناممکن بود، اما به مدد آمریکا، عراق بعد از صدام به حیاط خلوت ایرانیان بدل شد. بهار عربی: طرح خاورمیانه بزرگ که پس از یازده سپتامبر توسط کالین پاول ارایه شده بود، بعدها مورد تعدیل واقع شد و در دستور کار آمریکا جهت سقوط بعضی از متحدان خود در خاورمیانه و شمال آفریقا قرار گرفت. پیشبینی آمریکا سقوط دیکتاتورها و انتقال قدرت به دولتهای دموکراتیکی بود که با حفظ منافع این کشور، خطر گسترش بنیادگرایی را هم مهار کند. اما محاسبات نادرست آمریکا باعث تغییرماهیت بهار عربی به بیداری اسلامی شد. این موج زمانی که از شمال آفریقا به حوزه خلیجفارس رسید، شیعیان ناراضی منطقه در یمن و بحرین را که سالها مهار شده بودند به خیزش ترغیب کرد. قیام شیعی در این دو کشور که بهطور سنتی در حیطه نفوذ و تسلط عربستان سعودی به قرار داشتهاند، به شدت این کشور را از قدرتگیری شیعیان و تکرار ماجرای عراق هراسان ساخت.
اختلاف قطر و عربستان: سیاستهای نادرست ترامپ در قبال حوزه خلیجفارس تازه شروع شده است. رویای شکلگیری یک ناتوی عربی علیه جمهوری اسلامی ایران، با بروز اختلاف بیسابقه بین اعضای شورای همکاری خلیجفارس به کابوس بدل شده است. پیامهای نادرست آمریکا به عربستان که در سفر ترامپ به این کشور منتقل شد، باعث مشتبه شدن امر بر سران سعودی شده است. به هر ترتیب، تعمیق این اختلاف با اخذ مواضع هوشمندانه و محتاط از سوی ایران، میتواند موجبات نزدیکی قطر به ایران و تعمیق شکاف این کشور با عربستان شود. امری که منافع اقتصادی و راهبردی زیادی برای ایران در بر خواهد داشت. آمریکا به خاطر آشنایی نداشتن با شرایط و مقتضیات منطقه و به صرف تحلیلهای غیراصولی، شرایط را در چند دهه اخیر ناخواسته به نفع ایران پیش رقم زده است. بسیاری از استراتژیستهای آمریکایی خاورمیانه، آشنایی و احاطه لازم را به لایههای پیچیده و مبهم این منطقه ندارند. امید آنکه این عدم آشنایی همچنان به بسط و افزایش قدرت منطقهای ایران در آینده منجر شود./بشیر اسماعیلی/ دیپلماسی ایرانی