نقدی بر فیلم «دخترعمو و پسرعمو»
فیلمفارسی در دهه 90
«فیلمفارسی» واژه آشنایی برای بیشتر سینمادوستان ایرانیست. واژهای که دکتر هوشنگ کاووسی به گروهیاز فیلمها اطلاق کرد که پارهایاز مشخصههای مشترک را داشتند؛ مشخصههایی همچون سطحیبودن فیلمنامه، قهرمانسازی اغراقآمیز، نبود روابط علتومعلولی، رقصوآواز کابارهای، عشقهای غیرواقعی، بروز اتفاقاتِ دورازذهن، حادثهپردازی و... بااینتعریف، بسیاریاز ساختههای سینمای پیشازانقلاب «فیلمفارسی» بهحساب میآمدند. ساخت فیلمفارسی در زمان خود مقبول نبود؛ اما امری رایج بهحساب میآمد. با گذشت زمان و ارتقای سطح کیفی تولیدات سینمای ایران، ساخت چنین فیلمهایی بهمرور کاهش یافت و هواداران ایندسته از فیلمها تقلیل پیدا کردند. بااینوجود، همچنان فیلمهایی ساخته میشوند که کاملاً منطبق بر اصول ساختاری و واجد مشخصههای فیلمفارسیها هستند؛ فیلم ضعیف و غیرحرفهای «دخترعمو و پسرعمو» بهکارگردانی روحانگیز شمس؛ نمونهای ازایندسته فیلمهاست. فیلمنامه کار بهقدری ضعیف و سطحینگرانه است که اصلاً نمیتوان چیزی دربارهاش نوشت. حتی دعواهای کلامی دو شخصیت اصلی سطحی، بیچالش و بیمحتوا ازآبدرآمدهاند و رخدادها بینهایت کودکانه و نچسباند. فیلمنامه هیچ نقطه فرازوفرودی ندارد. ضعف روایی و ضعف در قصهگویی؛ از بزرگترین نقصهای فیلمنامه است. نقش پررنگ موسیقی باکلام بهمنظور پرکردن حفرههای فیلم و پرتکردن حواس مخاطب از عیوب آشکار آن، از تمهیدات خامدستانه فیلمساز است که شاید در دهه 30 و 40 و فیلمفارسیهای آندوره بهثمر مینشست اما دراینسالها هوشمندانه نیست و نمیتواند ذهن مخاطب را به سمتوسوی موردِنظر فیلمساز هدایت کند. بازیهای ضعیف و تکراری؛ از دیگرویژگیهای فیلم «دخترعمو و پسرعمو»ست. بازیهایی که بهواسطه شخصیتپردازیهای ضعیف و پوچ، هیچ حرفی برای گفتن ندارند. همه بازیگران بیاستثناء درقالب همان نقشهای تکراری همیشگیشان ظاهر شدهاند و بهنظر میرسد که کارگردان هیچ نقشی در هدایت آنها نداشته است؛ گرچه بازیگران تقصیری هم ندارند. چنین فیلمنامهای آنقدر ضعیف و پراشکال است که دست بازیگر را بههیچوجه برای بروز تواناییهایش باز نمیگذارد و ازطرفی، شخصیتی هم درکار نیست و همه پرسوناژها درحدِ «تیپ»های تکراری باقی ماندهاند. قربان محمدپور، سال گذشته فیلم «سلام بمبئی» را بر پرده اکران داشت؛ فیلمی با همین رویکرد «دخترعمو و پسرعمو» اما با پروداکشنی گسترده و بهرهگیری از ستارگان پولساز سینما و تلفیق فیلمفارسی و فیلمهندی که قاعدتاً میتوانست شانس بیشتری برای موفقیت در گیشه داشته باشد. «دخترعمو و پسرعمو» که البته محمدپور نویسنده فیلمنامه آن است، فاقد کوچکترین ویژگی استاندارد حتی برای موفقیت و فروش در گیشه است و از «سلام بمبئی» هم سر و گردنی پائینتر قرار میگیرد. مخاطب امروزی سینما تفاوتهای بارزی با مخاطب دهههای 40 و 50 دارد و دیگر الهمانهای سادهانگارانه آندههها نمیتوانند او را راضی کنند. فیلمفارسی که سهل است؛ حتی فیلمهای طنز و کمدی نیز بهاینراحتی او را نمیخندانند و کمدی هم باید اصولمند و پیرو قوانین ژانری باشد تا بر مخاطب فیلمدیده و آگاه امروز سینمای ایران تأثیر بگذارد. فراموش نکنیم که گیشه امر مهمی در سینماست اما برای موفقیت در آن نباید هر آش شلهقلمکاری را بهخورد تماشاگر داد. کاش فیلمسازان محترم، تقدس سینما را با ساخت فیلمهایی چون «آینه بغل» و «خالتور» و «دخترعمو و پسرعمو» به ورطه نابودی نکشانند و هر فیلمی را کمدی اطلاق نکنند.
یاسمن خلیلیفرد