چهکسانی از ورود سرمایههای تازه به هنر میترسند؟
باقر فدایی
سینمای ایران حتماً یکیاز معدود سینماها در دنیاست که سینماگرانی دارد که بارها و بارها فیلمهایشان دچار شکست صددرصدی شده؛ اما آنها همچنان هستند و فیلم میسازند. لابد با خواندن این جمله، نام تعدادی تهیهکننده و کارگردان در ذهنتان نقش بسته که همیشه هستند و همیشه فیلم میسازند اما هیچوقت هیچیک از آثارشان نه توسط مردم و نه جشنوارهها پسندیده نشده است؛ سینماگرانی که اندکاند اما رگ خواب اخذ بودجههای دولتی را دردست دارند و بهاصطلاح؛ فقط نگاتیو هدر میدهند! سینمای ایران، از ایندست سینماگران تاریخمصرفگذشته آسیب بسیار دیده است؛ زیرا معمولاً توان جذب بودجه حداکثری را داشته و عرصه دیدهشدن و نفسکشیدن به چهرههای نوظهور را ندادهاند. از اساس، مانایی این جنس از سینماگران، به جلوگیری از ورود «نگاه تازه» بند است. در چندسالِاخیر باحضورِ انرژی نو در سینمای ایران و تولیدات متنوع در قالبهای سینمای خانگی و سینمای اکران؛ آنهم با بودجههای صددرصدی بخش خصوصی، سینماگران تاریخمصرفگذشته عرصه را بسیار تنگ دیده و احساس خطر کردهاند؛ ازاینروست که هرروز با انتشار خبرهایی گنگ و بدون سند درپیِ مقابله با جریان نوظهور سینما برآمدهاند و با تیترهای هیجانی و اتهامات ناروا، سعی در عقبراندن این حرکت نو دارند. ایندرحالیستکه موج نوین سینمای ایران چشمداشتی به بودجههای دولتی و بهاصطلاح سینمای نفتی ندارد و مدعیست که با پول بخش خصوصی و بهرهمندی از قانون عرضه و تقاضا میتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. حمایت مردم از ایندست از آثار و فروش خوب آنها گواه توفیق آنان تا اینجای کار است؛ نمونههایی مانند سریالهای «شهرزاد» یا «ساخت ایران» و همینروزها «ممنوعه» یا فیلمهای سینماگران مستقلی همانند اصغر فرهادی یا نمایش «بینوایان» که در ترازهای سینمایی ارائه شد؛ همگی برای جلبِتوجه مردم، سنگِتمام گذاشتند و مردم هم پاسخی شایسته به آن دادند. سینماگران تاریخمصرفگذشته که هیچگاه اقبال مردمی ندیدهاند؛ از تماشای این تصویر شارپ و گویا، غمگیناند و با ردیفکردن انواع اتهامهای ریز و درشت، با استفاده از همه ابزار خود، سعی در فراریدادن سرمایههای تازه و پشیمانکردن آنها دارند. تاکتیک آنها البته رو و نخنماشده است؛ اطلاق سرمایههای مشکوک، پولشویی، ورود سرمایههای ناپاک و ... کلیگوییهایی که هیچیک از مراجع ذیصلاح تا امروز وقعی به آنها ننهاده و حتماً با گذشت زمان، روسیاهی به زغال میماند. صورت مسئله کاملاً روشن است: چرا سینمای ما نباید با آغوش باز از سرمایه درست، باشناسنامه و شناختهشده استقبال کند؟ در روزهایی که هرروز خبر بیکاری صدها دستاندرکار سینما در رسانهها بازتاب دارد؛ چرا باید درهای سینما بهروی سرمایه تازه بسته باشد؟ سرمایهگذاری که دهههاست در بخش مختلف اقتصادی این مملکت کسبوکار داشته و چهره شناختهشدهایست؛ چرا باید احساس کند زیر پایش بهجایِ فرش قرمز، پوست موز میاندازند! روزگاریست که باید مردم، خواست مردم و منافع ملی؛ اولویت نخست همه باشد. ازاینرو، پیش و بیشازهمه این سینماگران واقعی هستند که باید از این سرمایههای نوآمده مراقبت و آنرا تقویت کنند.