• شماره 1701 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۲ اسفند

خودنویس

سوسن صدیقی

چطور غصه‌هامو بذارم کنار؟
همینم تا وقتی که دور از منی
بدون تو و اون همه آرزو
چه عیدی، چه سالی، چه خندیدنی!!!

نباشی که معنی نداره برام
یه سال جدید و لب پنجره
بدون تو عیدی ندارم اگه
هزار‌سال دیگه‌ام بیاد و بره

به چه روزی انداختی قلبمو
ببین زندگیم بعد تو چی شده
تسلط ندارم روی هیچ‌کس
دیگه خونه هرکی به هرکی شده

به سبزه به ماهی نگاه می‌کنم
نه دلخوش نمی‌شم به هیچ‌چیز... نه
تا این سفره با دست تو پر نشه
نمی‌شینم اصلاً سر میز... نه!!

الان چند‌وقته که دورم ازت
الان چند‌وقته ندیدیم همو
امیدی ندارم به برگشتنت
ورق می‌زنم برگ تقویممو

کجایی ببینی که هفت‌سین من
با سین سکوت تو تکمیل شد
نشد باشی اینجا... یه سال جدید
دوباره بدون تو تحویل شد!

 

 

 

 

 

كمى از من را بگذارید درون بشقابى
رویش پارچه نم‌دار بیاندازید
این بهار سبزتر مى‌شوم
بین هفت‌سین‌تان خودنمایى مى‌كنم
قلك دلم پر است از سكه‌هایى
كه از كیوسك سر كوچه تلفن مى‌زدى
برایت كنار سین‌هاى سفره‌ات مى‌گذارم
ماهى نخر گناه دارد
بین آدم‌ها نفسش مى‌گیرد
زود مى‌میرد
دلم درونش سیر و سركه مى‌جوشد
سماق آرامم مى‌كند
همان سیب گاز‌زده حوا براى
سفره هفت‌سین كافی‌ست
بسنده مى‌كند
چشم‌هایم چون چراغ جادویى برق مى‌زند
شمع روشن نكن
اصلاً تو سفره هفت‌سین را پهن كن
من وسطش مى‌نشینم
دیدى كه تمام سین‌هاى سفره‌ات
چه ساده با من پرشد

 

 

 

 


از تبرِ افکار
تنه دلت را رهایی بده
ریشه لبخند
در تو می‌خشکد
به شنیدن عشق برگرد
به فهمیدن حسی که تنها راه جاودانگی‌ست
به گلِ پژمرده‌ای که عطرش را
به مرگ نمی‌دهد
پنجره‌ها را
باز‌شدن بیاموز
و پرده‌ها را
مزاحم‌نشدن
نگذار اندوه در وجودت اختلاس کند
و لحظه‌هایت را
قرص‌های اعصاب آرام کند
نگذار روحت برده وجدانت شود
بیابان بشَوی
نفس‌کشیدنت
جان‌ها را خشک می‌کند
برگرد
و صمیمی‌ترین دوست آب، بشو
صمیمی‌ترین دوستِ آسمان
آسمانی که برای تنهایی‌اش رنگین کمان می‌کشد
دلت را رها کن سامان
هیچ زنی لانه تو نیست

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه