وقتی دانشگاهها برای تأمین بودجه خود دستبهدامان برندها میشوند
ورزشکاران بهمثابه دارایی
یکی از طنزهای دنیای آکادمیک ایناستکه حامی مالی پروژه اولیه نوام چامسکی در دانشگاه، ارتش ایالات متحده بوده است. درآندوران، سازمانهای نظامی و دولتی از مهمترین حامیان دانشگاههای بزرگ بودند؛ اما امروز این نهادها جای خودشان را به برندها و شرکتهای چندملیتی دادهاند. کتابی جدید داستان سرمایهگذاریهای نایک، آدیداس، کوکاکولا و دیگر برندها را در دانشگاههای بزرگ آمریکا روایت کرده؛ فرایندی که طی آن، دانشگاه به خادم یک تولیدکننده کفش یا نوشابه تبدیل میشود.
درطول جنگ سرد، بعضی از دانشگاههای بزرگ آمریکا پژوهشهایی را با سرمایهگذاری سازمان سیا، وزارت دفاع و دیگر نهادهای دولتی به انجام رساندند. از اولین و بدنامترین پروژهها، پروژه «امکیاولترا» بود که تأثیرات الاسدی و کاربردهای ممکن آنرا بهعنوان ابزار شکنجه بررسی میکرد. با کاهش پولهای کثیف پنهان، دانشگاهها باید منابع درآمد دیگری برای خود دستوپا میکردند. ازنظر دِیو فرانکمایر؛ رئیس سابق دانشگاه «اورگن»، افزایش شهریه دانشگاه و هزینه ثبتنام دانشجویان خارجی برای جبران کاهش بودجه دولتی کافی نبود؛ تااینکه تیم فوتبال آمریکایی این دانشگاه در مسابقه «رز بول» ۱۹۹۵ بازی کرد و بااینکه به تیم دانشگاه پنسیلوانیا باخت، توانست توجه فیل نایت؛ بنیانگذار و مدیرعامل «نایک» را بهخود جلب کند. کتاب «دانشگاه نایک» (نوشته جاشوا هانت)، گزارشی جذاب از داستان تجاریسازی آموزش عالی ارائه میدهد؛ داستانی که تاکنون ادامه دارد. کتاب، شامل بخشهای کوتاهیست که گِرد چند خط داستانی نوشته شده است. این امر، به کتاب سرعت چشمگیری بخشیده و کتابی که ممکن بود کسالتبار باشد را به اثری گیرا تبدیل کرده. رقابت بین «پپسی» و «کوکاکولا» برای بستن قراردادهای انحصاری با سیستمهای دانشگاهی دولتی بسیار هیجانانگیز توصیف شده، مثل رقابت نفسگیر دو تیم در نیمه دوم بازی فینال که برای رسیدن به جام قهرمانی به مصاف هم رفتهاند. بخشهایی از این داستان تصویری ننگین از دانشگاههای مدرن آمریکایی برملا میکند. هانت گرچه در پیونددادن موضوعهای مختلف خوب عمل کرده؛ زمانبندیهای او گیجکننده از آب درآمدهاند. با چرخش راوی از داستانی به داستان دیگر، غالباً گسست زمانی ایجاد میشود. ازاینرو، بهسبب وجود بخشهای پراکنده در کتاب، بهتر بود جدول زمانیِ تصویری از اتفاقات کلیدی ارائه شود.
در جهان فیل نایت، گاهی شرکای تجاری و رقبا را نمیتوان از هم تشخیص داد. تاکتیکهای تجاری بیرحمانه او که هانت آنرا «راه و رسم نایک» مینامد، از همان ابتدا خود را نشان داد؛ از جاسوسی صنعتی گرفته تا برونسپاریِ کار. نایت پیش از تأسیس «نایک»، پخشکننده یک شرکت کفش ژاپنی بود. او با اجیرکردن خبرچین توانست به تولیدکنندگان پیمانکار آنها دست یابد. بهاینترتیب، تصمیم گرفت واسطهها را حذف و مستقیماً با تولیدکنندهها و پس از تأسیس «نایک»، با ورزشکاران کار کند. اینجا بود که تیزهوشی او در کسبوکار آشکار شد؛ درحالیکه تولیدکنندگان دیگر در نمایشگاههای تجاری وقت میگذراندند، «نایک» به زمینهای مسابقه و ورزشگاهها راه یافته بود. بیل بووِرمن؛ مربی تیم دوومیدانی دانشگاه «اورگن» و مربی چندین قهرمان المپیک، در تلاشهای اولیه برای شناساندن «نایک» بهعنوان تولیدکننده کفشی درخورتوجه، نقشی کلیدی ایفاء کرد. درواقع، بهترین راه برای دسترسی به ورزشکاران تیمهای ورزشی دانشگاهها، مربیها بودند. راه رسیدن به مربیها نیز ساده بود: پولدادن به آنها. پیشازآنکه اتحادیه ملی ورزشهای دانشگاهی (NCAA)، ممنوعیت قراردادهای رسمی بین مربیها و شرکتهای خصوصی را لغو کند، «نایک» ناچار بود در معاملات به همان دستدادن اکتفا کند که درحد قرارداد کارکرد داشت؛ چون درصورت نارضایتی آن، «پول کتونی» که 20درصد دستمزد مربی بود، قطع میشد. بعدتر، NCAA قوانین را بازنویسی کرد و «پول کتونی» اجازه یافت در «تمام معاملات پوشاک در دانشگاه» گنجانده شود و دراینمیان، تنها محصولات «نایک» مجاز بود که در فروشگاههای دانشگاه بهفروش برسد. چنین قراردادی، نخست با دانشگاه «میامی» در سال ۱۹۸۷ بسته شد. دستمزد مربیها راهی ساده برای مشاهده «مسابقه تسلیحاتی فوتبال دانشگاهی»ست. اینروزها مرسوم است که در قراردادهای مربیگری، پاداشهای هنگفتی برای حضور در مسابقات بول، تعداد بُردها و دیگر مشوقهای مالی درنظر گرفته شود؛ مثلاً دستمزد پایه ماریو کریستوبال؛ سرمربی تیم فوتبال «اورگن داکس»، ۲.۵میلیوندلار است و علاوهبراین؛ او میتواند ۱.۵۷۵میلیوندلار دیگر نیز بهعنوان پاداش دریافت کند. مربیانی که با «نایک» همکاری نمیکردند، به اردوهای آموزشی «نایک» برای دانشجویان برتر تازهوارد دعوت نمیشدند. بازاری که دانشگاه ارائه میداد، راهی بود برای افزایش طرفداران و نیز ورود به عرصه ورزشهای حرفهای که پیشازاین شرکتهای دیگری همچون «آدیداس» آنرا تصرف کرده بودند. ستارههای ورزشی باعث شدند شهرت نام تجاری «نایک» و سود آن، سربهفلک بکشد.
نایت، یک «ورزشکارِ شهرآشوبِ واقعی» میخواست؛ کسیکه بتواند تصویر تولیدکنندگان کفش رقیب را در هم بشکند؛ بنابراین، «نایک» قراردادهای بیمانندی با استیو پرفونتین تا مایکل جردن و لبران جیمز امضاء کرد. درخشش این ورزشکاران، به نام تجاری «نایک» نیز سرایت کرد و نتیجه چشمگیری درپی داشت. فروش سالانه «نایک» با پرفونتین، از مرز یکمیلیوندلار گذشت و جردن فروش سالانه «نایک» را به بیش از یکمیلیارددلار رساند. در اوج دوران او؛ از هر سه کفشی که در آمریکا بهفروش میرسید، یکی «نایک» بود. «نایک» که با فروش کفشهای مخصوص دویدن آغازبهکار کرد، توانست به تولید پوشاک ورزشی ورزشکاران دانشگاهی توسعه یابد و سپس با کمک جردن، تبدیل شد به یک «نام تجاری تمامعیار» که کارش تجارت «رؤیاها» بود. نهتنها حرفه تجاری نایت؛ بلکه تلاشهای بشردوستانهاش رنگوبوی قلدرمآبی داشت. کمکهای مالی هنگفت او به دانشگاه «اورگن»، نوعی سرمایهگذاری محسوب میشد که از آن انتظار بازدهی داشت. او به دیو فرانمایر؛ رئیس آن دانشگاه، «قدرت نفوذ بیشازحدی» داده بود و با اختصاص سالانه معادل یکمیلیوندلار، بزرگترین حامی طرحی پژوهشی در این دانشگاه بود. این پژوهش به اختلالی ژنتیکی میپرداخت که دختران فرانمایر به آن مبتلا بودند. وقتی در رسواییهای مربوط به شرایط کاری اسفناک «نایک»، فرانمایر از این شرکت طرفداری نکرد، نایت حمایت مالیاش را متوقف کرد.
نایت همچنین برای اعضای تیم فوتبال خانههایی میخرید که «بهطرز سرگیجهآوری مجلل» بودند؛ غالباً مجللتر از امکاناتی که اعضای لیگ ملی فوتبال آمریکا (NFL) دراختیار داشتند. میتوان تصور کرد که چگونه ورزشکاران تازهوارد با خانههای پرزرقوبرق و تشویقکنندههای دلربا که آنها را در محوطه دانشگاه همراهی میکردند، وسوسه میشدند. هانت تزریق دلارهای «نایک» را نوعی «اقتصاد پائینریز» توصیف کرده که در آن، «بازیکنان خوب متضمن قراردادهای تلویزیونی پرسودتر، کمکهای مالی و درآمدهای مجاز بیشتر و پاداشهای کلانتر برای مربیان بودند». بهگفته او؛ ورزشکاران، جزو داراییهای دانشگاهها محسوب میشوند؛ دانشگاههایی که بیشازپیش به برنامههای ورزشی بهعنوان منبع درآمد اتکا میکنند. هانت با مثالهای ناراحتکنندهای که یکیپسازدیگری میآورد، نشان میدهد که دانشگاهها برای جذب و حفظ داراییهایشان؛ یعنی ورزشکاران تا چه حد پیش میروند و اینکار گاهی بهقیمت قربانیکردن گروه بزرگتری از دانشجویان و زیرپاگذاشتن مأموریت اصلی دانشگاهها تمام میشود.
یکسالبعد از جنبش #من_هم، همه فهمیده بودند که نهادهای مختلف چگونه قربانیان آزار جنسی را ساکت میکردند و ادعای آنها را بیاعتبار میخواندند و درمقابل، به حمایت از سوءاستفادهگران برمیخاستند که بیشترشان مردانی در موضع قدرت بودند. برای دانشجویان ورزشکار نیز همین روال وجود داشت؛ «بهجای انجام تحقیقات جنایی، یک استراتژی روابطعمومی بهکار گرفته شد». این استراتژی، بیشباهت به واکنش «نایک» به خشم عمومی از شرایط کاری اسفبارش نبود. ممکن است این بحث مطرح شود که دانشجویان ورزشکار، بهثروتمندیِ هاروی واینستاین نیستند و «نایک» را نباید مسئول اقدامات افرادی دانست که صرفاً لباسهای آن شرکت را پوشیدهاند. درست است که دانشجویان ورزشکار دستمزدی دریافت نمیکنند؛ اما ازطرف سازمانهای قدرتمندی حمایت میشوند که منابع قانونیِ قابلتوجه و منافع مشترکی در خواباندن جنجال رسواییها دارند. کدام پدرومادری هست که بخواهد فرزندش را به دانشگاهی بفرستد که در صدر اخبار آزار جنسی قرار دارد؟ گرچه «نایک» مستقیماً مقصر نیست؛ اما فضایی ایجاد کرد که در آن، مسئولان دانشگاهها وادار شدند دست به پنهانکاری و لاپوشانی بزنند. یکی از مسئولان گفته بود: «براساس میزان ناگوارشدن وضعیت و احتمال اینکه علیه ما شکایتی صورت گیرد، تصمیمگیریهایی انجام شده است». چنانکه هانت اشاره میکند؛ «فرایندهای فضاحتبار جذب ورزشکاران، اتهامات آزار جنسی و مشکلات قانونی میان دانشجویان ورزشکار از عواقب پایدار تجربه حضور نایک در دانشگاه اورگن بود».
آنچه در دانشگاه «اورگن» رخ داد، به الگو تبدیل شد. فصل ۱۹-۲۰۱۸ مسابقات بسکتبال دانشگاهی با موجی از بحثوجدلها آغاز شد. سه دانشگاه زیر حمایت «آدیداس» که یکیازآنها تیم شماره یک ایالت کانزاس بود، در طرح «پول-برای-بازی» شرکت کردند تا بازیکن جذب کنند. کاهش بودجه شدید، دانشگاهها را زیر فشار قرار داده بود تا منابع درآمد جدیدی فراهم آورند و رؤسای دانشگاهها که میترسیدند شغلشان را از دست دهند، درپی راهحلهای کوتاهمدت بودند. همکاری عمومی و خصوصی «نایک» و دانشگاه «اورگن» توجه دانشگاههای سراسر کشور را بهخود جلب کرد؛ بنابراین، وقتی در ایالتهای دیگر مالیات کاهش پیدا کرد، دانشگاههای این ایالتها دانشگاه «اورگن» را سرلوحه کار خود قرار دادند. این ماجرا به شرکتیشدن آموزش عالی انجامید و درنتیجه، دانشگاهها بهقدری به حامیان مالیشان وابسته شدهاند که خواستههای شرکتی نظیر «نایک»، بر خواستههای دانشجویان ارجحیت پیدا کرده است.
عرفانه محبی/ ترجمان