فقـر در سـرزمین بهشـتی چـرا؟
توسعه در مازندران و دری که بر همان پاشنه میچرخد!
عباسعلی کوشکی
هرگاه از مقوله توسعه در مازندران سخن بهمیان میآید، این سؤال و ابهام در اذهان شکل میگیرد که بهراستی آیا توسعه در مازندران اتفاق افتاده است؟ بهبیاندیگر آنچه در سیمای این استان ملاحظه میشود، آیا میتواند وصف توسعه را بهخود بگیرد؟
پاسخ به این سؤال سهل و ممتنع است. اگر بخواهیم وضعیت توسعه در مازندران را برمبنای استعدادهایش بسنجیم، بیشک این استان نهتنها فاصله زیادی با توسعه دارد؛ بلکه بهدلیل عدم بهرهوری مناسب از پتانسیلهای منحصربهفرد طبیعی و تقلیل دادن آن، حتی میتوان گفت پسرفت هم داشته است.
حقیقت ایناستکه چراغ بخت مازندران هنوز به مدد مواهب طبیعی و خدادادیاش روشن است که آنهم نورش در مسیر تندباد بیتوجهیها و بیبرنامگیها رفتهرفته کمفروغتر میشود.
وجود ظرفیتهای تلفیقی در این استان، قابلیتهای بینظیری را رقم زده و چهرهای به این دیار بخشیده که در نگاه اول، سرزمینی متنعم بهنظر میرسد. پُر واضح است که مازندران بهخاطر بهرهمندی از مواهب طبیعی و اقلیم مناسب، از نعمتهای طبیعی زیادی برخوردار است؛ اما استفاده بیرویه از این مواهب بدون آنکه بهعنوان زیرساخت توسعه بهصورت اصولی مورد بهرهبرداری قرار گیرد یا لااقل درجهتِ حفظ آن تلاش شود، این سرمایهها را به محاق برده است.
از این ضعف مفرط در مازندران زیبا، سالهاست که سخن گفته میشود؛ اما دریغ از یک اقدام مؤثر و نتیجهبخش!
مازندران بهلحاظ قابلیتها، سرآمد بسیاری از استانهاست اما در شرایطی این قابلیتها در مسیر رشد و بالندگی، آنطورکه باید به کارش نیامد که برخی استانهای کشور بدون برخورداری از قابلیتهای مازندران، مسیر توسعه را سریعتر و کیفیتر پیمودند.
روشن است که عمده دلیل این اتفاق تأملبرانگیز، عدم تحقق مدیریت توسعه در مازندران است؛ درصورتیکه نسخه اصلی و مؤثر در بهکارگیری استعدادها و سرمایههای طبیعی و انسانی استان در مسیر پیشرفت و همچنین از ضرورتهای شایانتوجه در فرایند جبران عقبماندگیها، مدیریت توسعه است.
صرفنظر از انگارههای مختلف درخصوص توسعه و راهبردهای گوناگون آن، آنچه حائزاهمیت جدیست، مدیریت فرایندیست که استان را از سطح نامطلوب و نامقبول به سطح مطلوب و قابلقبول هدایت و راهبری کند.
درطول سالهای متمادی همواره گمانههای مختلفی برای علت توسعهنیافتگی مازندران مطرح میشد که ترجیعبند آن بحث مدیریت بود. یعنی مباحثی چون ناکارآمدی مدیریتی، ندانمکاری مدیران، بیبرنامگی مدیران و ... و حتی غیربومیبودن و عدم آشنایی و دلسوزی مدیران ارشد استان موردتوجه و نقد قرار میگرفت؛ اما امروز واقعیت استان نشان میدهد که شاید همه اینها بوده ولی اینها تمام علت توسعهنیافتگی استان نبوده و نیست.
اکنون آقای حسین زادگان از بسیاری فاکتورهای موردانتظار خصوصاً تجربه و آشنایی با شرایط و نیازهای استان برخوردار است و شاید حضور میدانی ایشان درجهت رسیدگی به مسائل استان پررنگتر از استانداران پیشین است. پس چرا درب به همان پاشنه میچرخد؟ چون توان و اراده اعمال مدیریت توسعه مبتنیبر قابلیتهای مازندران وجود ندارد.
تردیدی نیست که توسعه، نیازمند مدیریتی قوی و کارآمد است و بهنظر میرسد پیش از هر چیز باید به آسیبشناسی مدیریت توسعه در استان پرداخت. توسعه یک مقوله چندوجهیست و زمانی میتوانیم به تحقق آن امیدوار باشیم که به عناصر مؤثر در توسعه بهطور متوازن و متعادل توجه شود. بنابراین، در گام نخست باید استراتژی توسعه در این استان مشخص شود. مازندران حدود ۲۴هزارکیلومترمربع وسعت و نزدیک به سهمیلیون و ۳۰۰هزارنفر جمعیت ثابت دارد. دسترسی به زیرساختهای مناسب ارتباطی و پتانسیل بالای حملونقلی بهجهت بهرهمندی از هر چهار امکان ارتباطی زمینی، هوایی، ریلی و دریایی بههمراه تسهیلات ویژه زیربنایی، شرایط آبوهوایی مناسب، اراضی بسیار حاصلخیز، اقلیم متنوع در ساحل، دشت، جنگل و کوهستان و آثار و بناهای تاریخی با قدمت بعضاً هفتهزارساله، مواریث فرهنگی و مذهبی، قابلیتهای علمی و آموزشی و پژوهشی و ... و نیروی انسانی قابل، امکان توسعه را در بخشهای محوری گردشگری، کشاورزی، صنعتی و تجاری و فناوری اطلاعات و ارتباطات در این استان بهصورتِ یکجا گرد آورده است. برهمیناساس دهههای متوالیست که خصوصاً از کشاورزی و توریسم بهعنوان محورهای توسعه استان یاد میشود؛ اما بهدلیل نبود استراتژی، ایبسا که محورهای یادشده، معارض توسعه نیز بودهاند؛ بهاینمعناکه تلقی کشاورزی یا گردشگریبودن استان مانع استقرار صنایع در این خطه شده، حالآنکه برای توسعه کشاورزی و گردشگری هم گام مؤثری برداشته نشد؛ چون در بسیاری موارد، تحرک این دو بخش بدون توجه عملی به صنعت میسر نبوده و اکنون هم نیست ...
مقصود از استراتژی همان راهبرد است که متضمن اهداف کلی، اجرایی و عملیاتی و نیز رصد روشهای اجرایی و رفع نواقص است و اینکه میگوییم در مازندران یک استراتژی مشخص برای توسعه وجود ندارد، بهمعنای فقدان نقشه راه مشخص، روشن و مطمئن برای حرکت بهسوی توسعه است. دقیقاً بهدلیل عدم تدوین و پیمایش این فرایند هست که در زیربخشهای کشاورزی و گردشگری شاهد وضعیتی فاجعهبار هستیم.
مازندران علاوهبر قابلیتهای طبیعی، بهلحاظ جاذبههای تاریخی نیز غنیست؛ لیکن گرد غربت چنان بر چهره آثار و بناهای تاریخی استان نشسته که این پتانسیل عظیم قادر نیست به کمک توسعه گردشگری بیاید. بناهایی که هرکدامشان درصورتِ توجه و تجهیز میتواند بخشی از بار توسعه توریسم استان را بهراحتی بهدوش بکشد. نگاهی به استانهای توریستپذیر و کیفیت توجه به آثار تاریخی و بهرهبرداری از آنها در این قبیل استانها و مقایسه آن با وضعیت مدیریت میراث تاریخی و فرهنگی در مازندران، عمق بیتوجهی و بیبرنامگی را بهتر نشان میدهد؛ درحالیکه هم آثار تاریخی موجود در استان چیزی از آثار دیگر استانها کم ندارد و هم اینکه سرمایهگذاران زیادی برای احیای این آثار آمادگی دارند.
شعار درمانی؛ عیب بزرگ مدیران ما
ممکن است مدیریت استان این نوع قضاوت را برنتابد و معتقد باشد به میراث تاریخی و فرهنگی بیتوجه نیست. البته که نیمنگاهی به این سمتوسو میشود؛ چنانکه مثلاً استاندار محترم چندماهقبل بازدیدی از کاخ جهاننما داشته اما موضوع ایناستکه حاصل این توجه فقط یک سخنرانی بود و تمام؛ درصورتیکه مقصود ما از التفات مدیران، یک توجه عملی و اثربخش است.
بیتعارف؛ عیب بزرگ مدیران ما ایناستکه فقط شعار میدهند؛ درحالیکه با حرف و شعار کاری از پیش نمیرود. مثلاً دررابطهبا محور گردشگری؛ مگر مازندران قطب گردشگری کشور نامیده نمیشود؟ و مگر سالانه میلیونهانفر مسافر برای تفریح و تفرج به این استان نمیآیند؟ عایدی مازندران از این قابلیت و از این حجم مسافر که برای استفاده از آن به استان هجوم میآورند، تاکنون چه بوده جز تحمیل هزینههای مضاعف؟ سرویسدهی ملی مازندران تنها محدود به گردشگری نیست؛ بلکه در بحث کشاورزی هم استان ما سرویسدهی ملی دارد؛ اما آیا جز ایناستکه درقبالِ ارائه خدمات فرااستانی همواره اعتبارات را قطرهچکانی دریافت کرده است؟ و آیا دلیل این ناهمگونی جز ناکارآمدی مدیریتهاست؟
در بسیاری از کشورها، حتی کشورهایی که درصدی از استعدادهای طبیعی سرزمینی مثل مازندران را ندارند، صنعت گردشگری بهحدی موردتوجه قرار گرفته که بهلحاظ سودآوری جایگزین صنایع بزرگی مانند صنعت نفت شده است؛ اما در مازندران حتی استعدادهای موجود هم درحال هرزرفتن است؛ استعدادهایی که در نقطهنقطه این خطه بهویژه در روستاها با زبان بیزبانی فریاد (نگاه کنید ما هم هستیم!) سر میدهند.
صنایعدستی مازندران در بوته نسیان
دراینمیان زیربخشهای گردشگری تاجایی مورد بیمهریست که مثلاً صنایعدستی بهطرز نگرانکنندهای در بوته نسیان قرار گرفته و آقای مدیرکل مربوطه حتی به خودش زحمت نداده یک نشست مطبوعاتی بگذارد و از موانع کارش سخن بگوید!
گفتیم مدیرکل؛ راستی آقای استاندار! اگر جناب مدیرکل از عهده کار برنمیآید خب مدیر دیگری جایگزین بفرمایید و اگر هم زورتان برای تعویض مدیران ناکارآمد نمیرسد، حداقل میتوانید صراحتاً بفرمایید چه کسانی برخلاف مصالح و منافع مردم، اینقبیل مدیران را حمایت میکنند!
ابهام دیگر ایناستکه چرا مازندران بهتناسب پتانسیلهایش از اعتبارات بهره نمیبرد؟ یکی از دلایلی که جستهوگریخته عنوان میشود، ناتوانی مدیران برخی دستگاهها در جذب اعتبارات است. بههرحال، جذب اعتبار مستلزم تدوین و توجیه و اجرای طرحها و برنامههاست که اگر کمیت آن بلنگد، طبعاً جذب بودجه نیز با چالشهایی مواجه میشود. مدیران استان البته گاهوبیگاه از رأیزنی نزد فلان وزیر و بهمان دولتمرد برای جذب اعتبار و گسیل آن به استان سخن میگویند. انشاءالله که اینگونه باشد؛ ولی اگر چنین است، مردم میخواهند بدانند اعتباراتی که از جذب آن خبر میدهند در کجا هزینه شده و میشود؟ و چرا اساساً فقر در این سرزمین بهشتآسا همچنان بیداد میکند؟ حاصل فقر هم گلوبلبل که نیست، افزایش آمار اعتیاد هست و طلاق و نزاع و خودکشی و افسردگی و انواع بزهکاری ...
دلسوزان استان دست از شعار بردارند و وارد عمل شوند
دلسوزان استان اگر واقعاً دلسوزند، دست از شعار بردارند و وارد عمل شوند. یکی از شواهد مستند عقبماندگی مازندران از کاروان توسعه، خالیبودن جای نام این استان زرخیز در بین برترینهای طرحهای پایش عملکرد و رتبهبندی استانها طی سالهای مختلف است. بههرحال، وقتی از عملکرد استان حرف میزنیم خواهناخواه نگاهها به کارکرد استانداری معطوف میشود که آنهم درمقایسهبا استانداریهای ممتاز چنگی به دل نمیزند. مثلاً در جشنواره شهید رجایی در سال 1397، آنجا که عملکرد استانداریها در سه شاخص مختلف موردارزیابی قرار گرفت، در مجموع نه استانداری بهعنوان برتر معرفی شدند که نامی از استانداری مازندران حتی در رتبههای سوم هم دیده نمیشود، حالآنکه نام برخی استانداریهای جدیدالتأسیس دیده میشود.
در این جشنواره در مجموع شاخصهای عمومی و اختصاصی استانداریهای لرستان، سمنان و فارس، در شاخصهای اختصاصی استانداریهای قزوین، یزد و خراسان جنوبی و در شاخصهای اختصاصی استانداریهای کرمانشاه، خراسان رضوی و همدان رتبههای برتر را بهدست آوردند. نگارنده از مدیران محترم استان میپرسد؛ قابلیتهای سرزمینی کدامیک از این استانها با مازندران قابلقیاس است؟ البته هریک از این استانها واجد شرایط و توانمندیهای خاص خود هستند؛ لکن بهلحاظ زیرساختهای طبیعی بهپای مازندران نمیرسند. بهعنواننمونه، مازندران از حیث ویژگیهای اکوتوریستی سرآمد این استانهاست. منحیثالمجموع اگر استانداری مازندران نتوانست در شاخصهای مختلف امتیازی همپای استانداریهای فوق بهدست آورد، یک دلیل بیشتر ندارد و آن ضعف در سیاستگذاری و مدیریت پتانسیلهاست.
سخن دراینباره بسیار است اما گفتهاند؛ «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما / آنچه البته بهجایی نرسد فریاد است».
عجالتاً بههمینمقدار بسنده میکنیم با این امید که اثری بگذارد و توجهی برانگیزد ... تا بعد.