آیا واقعاً از ابرقهرمانها خستهایم؟
عاشقان سینمایِ ابرقهرمانی احتمالاً با این نظر که ساخت دنبالههای متعدد بر آثار مطرح و موفق این ژانر دراینسالها باعث ریزشِ بخشی از مخاطبان و دلزدگی آنها از تماشای تکرار مکررات (که دیگر چیزی جز صحنههای پرهزینه زدوخورد و جلوههای ویژه خیرهکننده نیست) شده، مخالفت میکنند؛ اما نمیتوان منکر شد که نوآوریِ داستانی دراینآثار بهندرت رخ میدهد و آنچه باقی مانده، تنها جاذبهای زودگذر بدون حتی گاه روایتی جاندار است. این نوشتار منتشره بهتاریخِ ۱۴ آوریل ۲۰۲۳ در Far Out با ما از این اتفاق میگوید.
وقتی «مارتین اسکورسیزی» در سال ۲۰۱۹ اعلام کرد که فیلمهای ابرقهرمانی «سینما نیستند!» این فیلمساز نمادین، با خشم بسیاری از طرفداران فیلمهای اینچنینی از سراسر جهان؛ و سینماگرانِ دنیای سینماییِ «مارول» و «دیسی» نظیرِ «تایکا وایتیتی»، «جیمز گان» و «جان فاورو» روبهرو شد. درواقع، زمانیکه او چنین ادعایی را مطرح کرد، فیلمهای ابرقهرمانی در اوجِ خود بودند؛ «جوکر» حتی موردتحسین منتقدان قرار گرفت؛ آنهم مدت کوتاهی پسازآنکه «انتقامجویان: پایان بازی» در اکرانی طوفانی، «بلاکباستر مدرن» را بازتعریف کرد؛ اما بهنظر میرسد چهارسال بعد از این هیاهوها، دیدگاه «اسکورسیزی» در آگاهی مدرن نفوذ کرده است. در بازهای و در اوج محبوبیت اینگونه آثار در هالیوود، فیلمهای ابرقهرمانی، معیارهایی را برای نحوه برنامهریزی، ساخت و اجرای فرنچایزهای (مجموعه یا کلکسیونی از آثار هنری و سرگرمی مانند فیلم، سریال، بازی، کمیک، رمان و … که همه آنها حول محور یک داستان یا شخصیتهای آن ساخته شدهاند) آثار جدید تعیین کردند؛ طوریکه هر استودیوی تولید فیلمی، جهان انحصاریِ خود را برپایه موفقیت چشمگیر مدل سریالی مارول برنامهریزی میکند. دراینالگو، هر فیلم درواقع، بهمثابه اپیزودی فیگوراتیو بود که تماشای آن، برای درک داستان گستردهتر و کلی، ضروری بود؛ مثلاً تماشایِ گردهمایی همه ستارگان «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (۲۰۱۶) پیشزمینهای لازم برای دنبالکردنِ ماجراجوییهایِ مستقل «کاپیتان مارول» (۲۰۱۹) بود. اکران فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» در سال ۲۰۱۹ بهعنوان نقطه پایان قطعی برای اینمدل عمل کرد؛ چندین شخصیت کلیدی از این فرنچایز جدا شدند و به داستانی پایان دادند که بهمدت ۱۱سال درحالتوسعه بود. «مارول» درتلاش برای سپردن «وظیفه نجات» به مجموعه قهرمانان بعدی و خلق «تهدیدی تازه برای پایان جهان»، با مشکلات زیادی روبهرو شده است تا همچنان اشتیاق طرفداران را جلب کند؛ و البته دراینچالش تنها نیستند؛ «دی سی» نیز در وضعیتی مشابه قرار دارد و میخواهد هرطورشده خارج از فیلمهای مربوط به «بتمن» و «سوپرمن» به قله محبوبیتی جدید دست یابد یا اقلاً از محبوبیتِ اکنونِ خود، عقب نمانَد؛ بنابراین، با تولید آثار تکراری از این دو مجموعه؛ که بر عظمت شخصیتها و خطوط داستانیِ متکی بر کامیکها، آیا مفهوم «خستگی ابرقهرمانی» که مدتهاقبل پیشبینی شده، درحالشکلگیریست؟ «جیمز گان» قاطعانه معتقد است که «کانسپت» دراینآثار همچنان زنده است؛ این فیلمساز و مدیرعامل استودیوی «دیسی» در مصاحبه اخیرش با نشریه «رولینگ استون» گفته است: «ما سوپرمن را دوست داریم. ما بتمن را دوست داریم. ما عاشق مرد آهنی هستیم؛ زیرا شخصیتهایی باورنکردنیاند که در قلب ما نفوذ کردهاند؛ اگر این قهرمانها محدود به مُشتی فیگورِ بدون احساس روی کاغذ شوند و رنگ حضور روی پرده در قالب موجوداتی ملموس را نبینند، دیگر تنها چند مخلوق مزخرف خواهند بود که واقعاً کسالتبار میشوند». او درادامه افزوده است: «شخصاً البته از بیشتر آثار ساختهشده دراینفضاها خسته شدهام؛ آنهم بهخاطر نداشتن داستانی عاطفی. ربطی هم به این ندارد که الزاماً فیلمهایی ابرقهرمانی هستند یا خیر» این هنرمند دررابطهبا مفهوم خستگیِ ژانر با کمبود شخصیتهای جدید و داستانسرایی بدیع، چنین توضیح داده است: «اگر داستانی در اساس ماجراها نداشته باشید، تماشای اکشنِ صرف و موجودات و تجهیزاتی که بهسوی هم حمله کرده و به یکدیگر ضربه میزنند؛ حتی بهرغمآنکه لحظات و صحنههایی هوشمندانه، خلاقانه و جذاب از آب دربیایند، حُسنی ندارد. مهم نیست که طراحیها و VFX (جلوههای بصری) چقدر طبیعی و دیدنی شده است؛ فیلمِ فاقد داستانی منسجم، حاویِ حس و غنی، خستهکننده خواهد بود». اینموضوع ازسوی یک «ضدِ ابرقهرمان» مطرح نشده؛ بلکه سینماگری آنرا میگوید که از زمان اکران «نگهبانان کهکشان» در سال ۲۰۱۴، در حوزه فیلمسازی با فرانچایز بالا فعالیت میکند و هدفگذاریِ دنیای سینمایی DC در یکدههآینده (چهبسا بیشتر) را مدیریت میکند. دقیقاً چهچیزی از سال ۲۰۱۹ تغییر کرده؟ زمانیکه «گان» بهشدت در اکانت اینستاگرام خود با «اسکورسیزی» مخالفت و اظهار کرده بود: «بعضی از فیلمهای ابرقهرمانی فاجعهاند و برخی زیبا … ابرقهرمانها بهسادگی، همان گانگسترها، کابویها و ماجراجویان فضایی؛ اما مدرن هستند. همه نمیتوانند آنها را قبول و تحسین کنند؛ حتی برخی نابغهها؛ و این، اشکالی ندارد!» مشکل اینجاست که برخلاف سال ۲۰۱۹ که نسبت فیلمهای ابرقهرمانیِ خوب به بد، بیشتر بهنفع گروه اول بود، اینروزها تقریباً همه آثار «مارول» و «دیسی»، با نظرات منفیِ علاقهمندان و منتقدان روبهرو میشوند. از «بیوه سیاه» (۲۰۲۱) و «ثور: عشق و تندر» (۲۰۲۲) آثار متعلق به «مارول» گرفته تا «بلک ادم» و «شزم! خشم خدایان» (۲۰۲۳) آثار متعلق به «دیسی»؛ فیلمهای ابرقهرمانیِ مدرن، بیشتر شبیه برگزاریِ یک جلسه هیئتمدیره است تا نوعی تلاش برای فیلمسازیِ عاشقانه. میتوان گفت؛ برای رونقافزاییِ این بازارِ اشباعشده که نفَسِ و رمقِ ریتمش بهطرز دردناکی درپیِ سالها تکرار، گرفته شده، ضروریست که فیلمسازان، چیز جدیدی را امتحان کنند؛ مانند کاریکه «تاد فیلیپس» با فیلم «جوکر» در سال ۲۰۱۹ انجام داد؛ ساخت یک درام انسانی که CGI (تصویر تولیدشده توسط کامپیوتر) در آن بهمثابه عاملی مُخل یا دستاندازی در روند تماشایِ کار، عمل نمیکرد؛ یا نگاه کنید که چگونه «مت ریوز» فیلم «شوالیه تاریکی» را با برداشتی کاملاً جدید در «بتمن» ۲۰۲۲ متحول کرد. خالقانی مانند «مارول» و «دیسی» صادقانه نمیتوانند بگویند که از زمان موفقیت قبلیشان با آثار ابرقهرمانیِ مدرن باتکیهبر الگوی روایتی که سالهاپیش توسط این ژانر ایجاد شده بود، سعی در نوآوری داشتهاند. فیلمهای ابرقهرمانیِ متفکرانه و هوشمند در قالب گامهای شجاعانه روبهجلو برای این ژانر و اعتراف به اینکه همهچیز واقعاً کهنه و خستهکننده شده است، خواهد آمد.