• شماره 3074 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت

چشم‌انداز

ناخودآگاه جمعی چیست؟

چرا بعضی مفاهیم در تمام فرهنگ‌ها و تمدن‌ها معنای ثابتی دارند؟ چرا رفتار همه انسان‌ها در قبال بعضی پدیده‌ها یکسان است؟ اولین‌بار کارل یونگ عبارت ناخودآگاه جمعی را به کار برد. او معتقد بود ما علاوه‌بر ناخودآگاه فردی، یک ناخودآگاه جمعی هم داریم که بعضی واکنش‌هایمان از آن نشئت می‌گیرند. 

مدل روان‌شناسی یونگ
اندیشمندان حوزه روان‌شناسی با توضیح مفهوم «روان» نظریات خود را ارائه کرده‌اند. یونگ هم مانند فروید، اریکسون و دیگر نظریه‌پردازان این حوزه معتقد بود که روان از تعدادی سیستم جداگانه اما وابسته به هم تشکیل شده‌ است. طبق نظریه یونگ، خودآگاه اولین بخش روان انسان است. نفس یا ایگو (Ego) نشانگر بخش خودآگاه ذهن ماست. ایگو مجموعه‌ای از افکار، خاطرات و احساسات انسان است و هویت انسان را شکل می‌دهد.
رونیکس
بخش دوم روان انسان ناخودآگاه اوست. یونگ می‌گوید ناخودآگاه ما از دولایه تشکیل شده است. لایه اول ناخودآگاه فردی است. این مفهوم با نظریات فروید درباره ناخودآگاه مطابقت دارد. یونگ و فروید اعتقاد داشتند که ناخودآگاه حاوی اطلاعات فراموش‌شده و خاطراتی‌ست که به‌مرورزمان سرکوبشان کرده‌ایم. یونگ با توسعه نظریه خود مفهوم ناخودآگاه جمعی را نیز معرفی کرد. طبق این نظریه، واکنش‌های انسان فقط از تجربیات و خاطرات شخصی‌اش نشئت نمی‌گیرد، بلکه بعضی از رفتارها ریشه در ناخودآگاه جمعی ما دارند.
ناخودآگاه فردی
ناخودآگاه فردی مفهومی‌ست که اولین‌بار کارل یونگ آن را توضیح داد. او می‌گوید ناخودآگاه فردی مجموعه تمام اطلاعات و تجربیات یک فرد درطول زندگی‌ست که سرکوب یا فراموش شده‌اند اما همچنان بر نگرش فرد تأثیر دارند. این جنبه از ضمیر ناخودآگاه حاوی خاطرات، ادراکات و افکاری است که فرد آگاهانه به آن‌ها دسترسی ندارد، اما در رفتار و واکنش او در شرایط بحرانی نقش دارد. یونگ به این خاطرات فراموش‌شده «عقده» (Complex) می‌گوید و معتقد است که تداعی عقده‌ها بار عاطفی زیادی دارد و رفتارهای مختلف ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ مثلاً کسی که از سگ‌ها می‌ترسد ممکن است در کودکی در مواجهه با سگ‌ها اتفاقی ترسناک را تجربه کرده باشد. او با گذشت زمان خاطره آن حادثه را فراموش کرده است، اما همچنان در بزرگ‌سالی با دیدن سگ‌ها دچار ترس و اضطراب می‌شود. این فرد دلیل ترس از سگ را به خاطر نمی‌آورد، اما ناخودآگاه فردی‌اش به او دستور می‌دهد از سگ‌ها دوری کند. یونگ می‌گوید که محتوای ناخودآگاه فردی همیشه منفی نیست. گاهی جنبه‌های خنثی یا مثبت اتفاقات نیز به‌مرورزمان از ذهن ما پاک می‌شوند و ما به آن‌ها آگاه نیستیم اما تأثیراتشان در رفتارهایمان مشخص است.
ناخودآگاه جمعی
ناخودآگاه جمعی مفهوم دیگری‌ست که کار یونگ معرفی کرد. به‌گفته او، ناخودآگاه جمعی مجموعه دانش‌ها و تجربیات مشترک در انسان‌هاست که به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود و با تجربه شخصی شکل نمی‌گیرد. این تجربیات در قالب کهن‌الگوها یا آرکتایپ (Archetype) وارد ضمیر خودآگاه ما می‌شوند و به‌شکل فرهنگ، هنر، مذهب، سنت و تجربیات نمادین بروز می‌کنند. براساس نظریه یونگ، ناخودآگاه جمعی بین همه انسان‌ها مشترک است. مردم شاید ندانند چه ویژگی‌هایی در ناخودآگاه جمعی‌شان وجود دارد، اما در لحظات بحرانی این ناخودآگاه باعث می‌شود رفتارهایی داشته باشیم که بین همه انسان‌ها یکسان است. برای درک ناخودآگاه جمعی باید با مفاهیم دیگری هم آشنا شویم. یکی از این مفاهیم کهن‌الگو است. کهن‌الگوها نمادها و مضامین جهانی مشترک بین تمام فرهنگ‌ها و ادوار بشری هستند. یونگ می‌گوید هر کهن‌الگو نمایانگر جنبه‌های مشترک تجربیات انسانی است که ردپای حافظه گذشتگان را می‌توان در آن‌ها دید مثل ترس از تاریکی یا مرگ.
تعارض نظریه یونگ با نظریات فروید
کارل یونگ یکی از اولین حامیان فروید بود، چراکه هر دو به موضوع ناخودآگاه علاقه داشتند و دراین‌زمینه تحقیق می‌کردند. یونگ یکی از اعضای فعال انجمن روان‌کاوی فروید بود و در سال ۱۹۱۰ به درخواست فروید، رئیس این انجمن شد. سال ۱۹۱۲، یونگ در تور سخنرانی‌هایش در آمریکا علناً از نظریه فروید انتقاد کرد و نظرات خودش را توضیح داد. یونگ اعتقاد داشت ناخودآگاه جمعی بر رفتار انسان‌ها تأثیر دارد. او با نظریه فروید مخالف بود و می‌گفت ما مثل یک لوح خالی به دنیا نمی‌آییم و رفتارهایمان فقط تحت‌تأثیر تجربیات شخصی‌مان نیستند. او می‌گفت این باور محدودکننده است و اجازه نمی‌دهد به‌خوبی خودمان را بشناسیم. یونگ در مقالاتش مفهوم کهن‌الگوها را معرفی کرد و توضیح داد چرا باید این کهن‌الگوها را بشناسیم و آن‌ها را توسعه دهیم.
ناخودآگاه جمعی و کهن‌الگو
به‌گفته یونگ؛ کهن‌الگو یا آرکتایپ تصاویر و مضامینی‌ست که از ناخودآگاه جمعی انسان نشئت می‌گیرد. این کهن‌الگوها در فرهنگ‌های مختلف معانی یکسانی دارند و نمادهایشان را می‌توان در رؤیاها، افسانه‌ها، ادبیات، هنر و مذاهب مختلف مشاهده کرد. یونگ معتقد است که نمادهای تمام فرهنگ‌ها شبیه هم هستند، چراکه همگی از ناخودآگاه جمعی ما پدید آمده‌اند. طبق نظریه یونگ، روان مردم امروز وابسته به گذشته بدوی انسان‌هاست و این ناخودآگاه جمعی رفتارهای ما را هدایت می‌کند؛ مثلاً رابطه مادر و فرزند از ناخودآگاه جمعی ما نشئت می‌گیرد. هیچ‌کس به ما نمی‌گوید مادر چیست و چه احساسی باید به او داشته باشیم. ما فارغ از محل زندگی، وضعیت خانوادگی، فرهنگ و نژادمان وقتی به دنیا می‌آییم واکنشی به مادرمان نشان می‌دهیم و او هم رفتارهایی غریزی در قبال ما دارد.
دستیابی به فردیت
براساس گفته‌های کارل یونگ، هدف از پیشرفت روان‌شناسی دستیابی به فردیت است. فردیت فرایندی است که در آن شخصیت هر انسان متمایز از بقیه شکل می‌گیرد و به خودشکوفایی می‌رسد. یونگ معتقد بود روان انسان متشکل از خودآگاه و ناخودآگاه اوست. وقتی بین این دو بخش تعادل و تعامل صحیحی برقرار شود، فردیت فرد حفظ می‌شود و ویژگی‌های شخصیتش توسعه می‌یابند. فردیت مفهومی اساسی در روان‌شناسی تحلیلی یونگ است و روند دائمی شناخت و درک بشر از خودش را توضیح می‌دهد. در این فرایند انسان‌ها تلاش می‌کنند به جنبه‌های مختلف وجودشان آگاه باشند، آن‌ها را باهم ادغام کنند و به پتانسیل ذاتی‌شان برسند. برای رسیدن به فردیت باید بخش‌های خودآگاه و ناخودآگاه ذهنمان را با هم آشتی دهیم و بین تعارضات درونی تعادل ایجاد کنیم، بنابراین هدف نهایی فردیت خودشناسی است. یونگ در فرایند رسیدن به فردیت از روش‌هایی همچون خودبازتابی، تحلیل رؤیاها، اکتشاف مضامین شخصی و مواجهه آگاهانه با قسمت‌های ناخودآگاه استفاده می‌کرد.
سخن آخر
طبق نظریه کارل یونگ، درک انسان از جهان و خودش منحصر به تجربیات شخصی نیست. ناخودآگاه جمعی انسان‌ها منشأ بسیاری از واکنش‌های ماست. یونگ با معرفی کهن‌الگوهای مختلف ناخودآگاه جمعی را توضیح داده است. او معتقد بود هدف اصلی زندگی انسان رسیدن به فردیت است. بنا بر نظریه یونگ، ما برای رسیدن به فردیت یا خودشکوفایی باید بین قسمت‌های مختلف خودآگاه و ناخودآگاهمان تعاملی سازنده برقرار کنیم.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه