ارزیابی عوامل تشکیل خانواده
منوچهر قاسمی
«تشکیل خانواده»، از مبانی ذاتی بشر است. هرفردیکه به سن رشد و کمال رسید؛ یعنی حدیکه بتواند خانوادهای را تأسیس نماید دوست میدارد که از عضویت خانواده پدرومادر خود خارج شده و مستقلاً تشکیل خانوادهای دهد و با همسری و فرزندی با کمال آسایش زندگی کند. احساس بشر به تشکیل خانواده اساس فطری او به بقای سرچشمه گرفته زیرا بقای هرفردی از افراد بشر و همچنین بقای اجتماع بشری بستگی به تشکیل خانواده دارد و اگر خانواده از میان برود بقای فرد و بقای جامعه بشری متزلزل میشود. دراینمیان عوامل مهمی قابلتوجه هستند که بررسی میشود.
1. عاطفه بشری: از امتیازات بشر داشتن عاطفه و مهربانیست. آناندازه که بشر فرزند یا پدرومادر یا بستگان و خویشاوندانش را دوست دارد و به آنها مهر میورزد و از ناراحتی یا مرگ آنها پریشانخاطر میشود در غم ایشان نیز چنین است لذا عاطفه بشری، از علل تشکیل خانواده است. به کسیکه بشر عاطفه میورزد، بااوبودن را دوست دارد و جدایی او را دشمن میداند شکایتهایی که پدرومادر از دوری فرزند دارند ناشی از عاطفه است.
2. انس فکری: هرفردی از افراد اگر چندی با موجودی بگذراند و روزگاری را با او طی کند به او انس پیدا میکند یا بهعبارتی علاقهمند و دوستدار او میشود. گاهی به گلی یا درختی انس یافته، گاهی به خانه یا شهری یا کشوری یا گاهی به شخصی معین مأنوس میشود که از جدایی آنها رنج میبرد. انس بشر به همسر و فرزند خود یکیدیگر از علل تشکیل خانواده است.
3. اختصاصیبودن: کودکی که تازه زبان گشوده و هنوز سودوزیان خود را تشخیص نمیدهد اگر چیزی را که در دست دارد از او بگیرند به گریه میافتد و میگوید که «مال من است». صفات ملکی که در دستورزبان تمام زبانهای دنیا موجود است از آثار احساس اختصاصیست که بشر بدون وسیله فطرت خود را اظهار میکند. کسانیکه منکر اختصاص و قائم به اشتراک هستند برخلاف فطرت خودشان قدم برمیدارند؛ پس حس اختصاص نیز از موجبات تشکیل خانواده است. کلماتی مانند زن من، شوهر من، فرزند من، پدر من، خانه من، مال من ... مانع از شرکت دیگران دراینامور خواهد شد. ازاینجهت دفاع از خانواده یکی از اصول اساسی زندگی بشر است که به آن باور دارد.
4. زن: عامل اساسی و اصلی تشکیل خانواده زن است. ازایننظر بزرگترین و مهمترین وظیفهای که بر زن نهاده شده و او نیز توانایی انجام آنرا دارد همانا تشکیل خانواده است که پایه و بنیاد تمام تشکیلات است. اگر تشکیلات خانواده منظم و مرتبط شد تشکیلات اجتماعی نیز مرتبط خواهد شد. زن بهواسطه چنین مقام پرارزش و مهمی که در اجتماع بشری دارد ناموس نامیده میشود و «دفاع از ناموس» یکی از غرایض است. بسیاری از حیوانات نیز دارای این غریزه هستند ولی فرقش آناستکه حیوانات دراثر غریزه فطری از ناموس دفاع میکنند ولی دفاع انسان از ناموس از دو نظر است: فطری و ذاتی نظیرِ حیوانات؛ و عقلی یعنی تشخیصدادن؛ بنابراین دفاع از ناموس دفاع از خانواده است و دفاع از خانواده دفاع از خویشتن خواهد بود.
5. هنر مادربودن: شکی نیست که جوامع در عصر حاضر بیشازهمه قرنهای گذشته احتیاج به مادران صالح، لایق و وظیفهشناس دارند؛ که وقت کافی برای رسیدگی به امور تربیتی فرزندان داشته باشند یا بتوانند با فراغت کامل و نشاط فرزندان برومند و مفیدی به جامعه تحویل دهند. مطالعه کوتاهی در حالات نوادر ، بزرگان و دانشمندان معروف جهان بهخوبی ثابت میکند که اکثر آنها زحمات و تربیت صحیح خانوادگی بهخصوص مادران دلسوز را داشتهاند. واقعیت اینکه زن در دنیای نو باید بهتماممعنا بانوی خانه و مدیر خانواده باشد و از حقیقت وظایف خویش و صلاحیت زوجیت و مادری را بهتماممعنا آگاه باشد. زندگی مادی و معنوی نسل آینده را با تعلیموتربیت مناسب و رعایت اصول بهداشتی بالا برده و دوشیزگان تحت تربیت مادران قرار گیرند و تربیت شوند همانگونه که برادرانشان از تعلیموتربیت برخوردار میشوند. در انگلستان که مرکز روانشناسان جهان است در روحیه زنان، مردان و کودکان مطالعات دقیق انجام شده و بهایننتیجه رسیدهاند: زنان بعد از احراز مقام پزشکی و اشتغالبهکار بازده کافی نداشته و در نیمهراه ماندهاند؛ بهویژه زنانیکه به مشاغل حساس نیز شغل دارند. دراینصورت بهناچار دست از زندگی خانوادگی کشیده و کانون خانواده را فدای هواوهوس کردهاند. واقعیت اینکه کارکرد خانمها در خارج از منزل نظام خانوادگی را درهمریخته و مشکلات زیادی بهوجود آورده. خانمی که به کار در خارجازخانه اشتغال دارد قسمت اعظم وقت و انرژی خود را باید صرف آن نماید و فرصت و انرژی کافی برای اداره بچهها و محبت به آنها ندارد و بچهها احساس ناراحتی و دلسردی مینمایند و خلاصه کلام اینکه مادربودن وظیفه بزرگیست.
استاد دانشگاه و فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی از دانشگاه لندن