تحلیلی از دوران نوجوانی
منوچهر قاسمی
دشوارترین دوران حیات انسان ازنظر تربیتی دوره نوجوانیست. ایندوره که حدود سنی ۱۲ تا ۱۸سال را دربرمیگیرد همزمان با دوره راهنمایی و دبیرستان است. بیشترین مشکلات تربیتی درایندوره پیش میآید و غالباً درایندوره است که فرزندان یا از دست میروند یا در مسیر موفقیت قرار میگیرند. ایندوره مرحله انتقال از دوران کودکی به جوانیست. ازیکسو نوجوان درحالخروج از وابستگیهای دوران کودکیست و ازسویدیگر توانایی لازم برای حل بسیاری از مسائل زندگی را ندارد و همین نوسان فکری و روانی آرامش روحی او را از او میگیرد. درایندوره آرامش دوران کودکی که ناشی از بیخبری کودک از مسائل زندگیست دیگر در میان نیست. کودک با اعتماد به اطرافیان خود تکیه کرده و در سایر حمایت همهجانبه آنها به آرامش میرسد. آرامش کودکان را بسیار دلتنگ میکند. همزمانی ایندوره با پدیده بلوغ سبب میشود که ایندوره از زندگی انسان از اهمیت و حساسیت ویژهای برخوردار باشد. بلوغ همچون زمینلرزه شدیدیست که سرتاسر وجود نوجوان را با تکانی شدید بهحرکت درآورده و او را در شرایطی جدید و ناآشنا قرار میدهد. نوجوان بهلحاظ فکری، قدرت و توان بیشتری مییابد و میتواند در بسیاری از مسائل زندگی بیندیشد. البته با اندک دقتی میتوان فهمید که در درون نوجوان چه طوفانی برپاست. ازیکطرف انگیزههای غریزی و عاطفی هرلحظه او را بهسویی میکشد و تعادل روانی او را بههم میزند و ازجهتی دیگر انواع تردیدها و دودلیها او را با بلاتکلیفی دردآوری روبرو میسازد. دراینمیان آنچه بیشازهمه برای نوجوان محسوس است سردرگمیست. او برای بار اول چنین وضعی را تجربه میکند و توانایی لازم برای مقابله با این کشمکش روانی را در خود نمیبیند و اینجاست که همه دیدگاهها و انتظارات از والدین است که میباید وظایف اخلاقی، انسانی خود را آگاهانه بهانجام برساند و این آخرینمورد قابلتوجه است که سازنده و یا مخرب زندگی کودکان، والدین هستند. دراینمرحله والدین باید آگاه باشند که آینده کودکان خود را که تعلیم میدهند و وضعیتی مشخص باید برایشان داشته باشند توجه بسیارزیادی از خود نشان دهند؛ یعنی باید یادآوری کرد که مادران و پدران آیندهساز و موفقکننده فرزندان هستند و درعینحال به ویرانگری در زندگی فرزند و سرگردانی آینده او را مسئول خواهند بود.
*استاد دانشگاه و فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی از دانشگاه لندن