سخن مدیرمسئول
یکمیلیون بازمانده از تحصیل
در قوانین ایران همواره بر حق تحصیل رایگان تا پایان دوره متوسطه تأکید شده و در قانون اساسی نیز در ذیل حقوق ملت به آن اشاره شده است؛ در اصل 30 این قانون میگوید، دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد؛ حتی شورای نگهبان تغییر کرده که دولت همه امکاناتی را که در دسترس دارد، باید برای عموم و در تمام رشتههایی که در قانون اساسی مجاز شده است، بهطور متعادل طبق قانون توزیع کند و همچنین تأکید میکند که اولویت با مستضعفان و مستعدان است؛ تاجاییکه اگر یک فرد مستضعف دارای استعدادی بالا و نابغه باشد، باید بیشتر و بهتر زیرپوشش قرار بگیرد؛ بنابراین قانون اساسی ما را باید یکی از پیشرفتهترین قانونهای اساسی در جهان دانست که اگر مجریان آن کوتاهی کنند یا بههرعنوان از زیر قوانین آن شانه خالی کنند، مقصر قانون نیست؛ بلکه مجری قانون است و اگر بهواسطه تحریمها یا مشکلات معیشتی و بیکاری و تنگدستی قشر عظیمی که در زیرخط فقر دارند، بهناچار و علیرغم میل باطنی، برای کمک به تهیه سفره هرچند کوچک خانواده، لزوماً بچهها بهجای کلاس درس، گونی به دست و سردر درون ظروف آشغال بهدنبال یافت یک بطری یا مقوا یا کاغذ و تهمانده غذاها هستند تا حداقل خانواده بتواند سد جوع کند تا از بیغذایی به بیماری و مشکلات قبل از مرگ دچار نشوند. حال براساس آمار ارائهشده توسط وزیر آموزشوپرورش در سال تحصیلی 1402-1403 حدود یکمیلیون کودک بازماندهازتحصیل در کل کشور، در شمار کودکان کار نانآور یا کمک نانآور خانواده هستند که بهنظر نمیرسد در آیندهای نزدیک افق روشنی به چشم بیاید، اینجاست که در سال تحصیلی پیشرو یعنی 1403-1404 حداقل 30درصد دیگر برشمار یکمیلیون بازمانده تحصیل افزوده میشود که با ادامه آن تا سال 1410 تعداد بازماندههای از تحصیل پنجمیلیوننفر متجاوز خواهد بود و بههماننسبت تعداد تحصیلکردههای کشور؛ باتوجهبه متوفیان و موالید جدید 40درصد از جمعیت کشور را باید بیسواد یا حتی کمسواد بدانیم و این یعنی یک بحران جدی که مضار آن از سیل و زلزلههای مهیب هم بیشتر خواهد بود و عملاً در جنگ با جهل و نادانی و بیسوادی، باید پذیرای شکست خوردن از بیسوادی باشیم که دیگر حتی کلاسهای شبانه و نهضت مبارزه با بیسوادی هم نمیتواند نجاتدهنده ما باشد. ازسویدیگر اگر بپذیریم که شاید از یکمیلیون بازمانده از درس و کلاس حتی 20درصد آنان توان پرداخت شهریه خرید لوازمالتحریر را نداشته باشند و در شمار فرزندان کار هم نباشند، سالی 200هزارنفر را هم بهجهت بیپولی از درس و عشق محروم کردهایم؛ حال درنظر بگیریم در سوی مقابل، افرادیکه تمکن مالی خوب دارند و قشری که براساس آمارهای موجود 10درصدی از مردم که درآمد و هزینه آنان بیشتر از 90درصد مردم است، بهواسطه اوضاع مالی مناسب با پرداخت شهریههای از 50میلیون تا 250 میلیونتومان برای یکسال تحصیلی فرزندانشان، آیا درقبال بیش از 60درصدی که در زیرخط فقر زندگی میکنند، وظیفهای ندارند؟ و آیا مالیات ضروری و لازم را دربرابر اینهمه امکانات و درآمد پرداخت میکنند؟ که در تصور بنده نمیگذرد که این جماعت مالیات را که محکمکننده و باعث ثبات اقتصادی کشور میشود، پرداخت کنند که در اصطلاح ادای دین کرده باشند. دراینمورد امیدواریم رئیس جدید جمهوری بتواند نقشآفرین شود.