آشنایی با مفهوم تربیت و کارایی آن
منوچهر قاسمی
برای خیلیازافراد غیرمتخصص مفهوم تربیت پیشپاافتاده است. این عبارات را بارها شنیدهایم: این بچه اصلاً تربیت ندارد، تربیت باید باشد تا انسان موفق شود، اگر پدر بیتربیت شد فرزندش هم چون او خواهد شد، انسان تربیتنشده انسان فاسدیست. چنین عبارات و توجیهات و درکهایی از تربیت راه را برای تجزیهوتحلیل مفهوم صحیح تربیت دشوار میسازد. ارائه تعریف ادبی ازنظر پژوهش و بررسی علمی قابلقبول نیست هرچند بهعقیده کارشناسان علوم تربیتی، تربیت تا زمان ما تعریفی گسترده و عام نداشته است. موردی را که باید بدانیم ایناستکه تربیت در مسیر اثربخش زندگی یک انسان است؛ یعنی از کودکی که او را آماده زندگی میسازند، همچنان تربیت با اوست و تا زندگی میکند به آن نیازمند است. زندگی ابعاد مختلفی دارد که تعادل آن با تربیت همراه و حاصل میگردد. تربیت شکلی از علم یا دانش تلقی میشود یا بهعبارتی کار و عملی فعال است و اما تعاریفی از تربیت:
1. واژهنامه دهخدا تربیت را آموختن و آگاهانیدن میداند و به کسی چیزی را آموختن معنی میکند. البته آموختن بخشی از تربیت است که معلم مطلبی را به دانشآموزان تفهیم مینماید و میزان موفقیت در تسلط و مهارت او نهفته است و اینها البته بخشی از تربیت میشوند نه همه آن.
2. فرهنگ بزرگ عمید تربیت را پرورانیدن، پرورشدادن و ادب و اخلاق به کسی یاددادن تفسیر کرده. نکته جالباینکه پرورانیدن یا پرورشدادن به دو طرف نیاز دارد درحالیکه تربیت همیشه به دو نفر نیازمند نیست. در زبان فارسی تربیت و تعلیم برای حیوانات هم بهکار میرود که اصطلاح دستیکردن یا اهلیکردن است و جامعه هم آنرا پذیرفته و بیان میشود. در بررسی تخصصی مفاهیم دقیق بهکار میروند که با حالات عامیانه تفاوت دارند. اگر واقعاً تعلیم همان تربیت تعریف شود متوجه میشویم که تعلیمگیرنده باید از شعور و بینش برخوردار باشد تا موفق گردد درحالیکه حیوانات چنین نیستند چون هیچگاه نمیتوانند همانند انسان از یافتههای خود استفاده کنند.
3. تربیت بهمفهوم پرورش عضلات بدن نیز بهکار میرود؛ مانند تربیت بدنی، تربیت نظامی، تربیتمعلم. البته مفاهیم ذکرشده گویای اصل و کل مفهوم تربیت نیستند.
4. در کلیات سعدی میخوانیم: سعدی در نظامیه بغداد تربیت یافته که البته فقط توانایی خواندن و نوشتن است و بهره از استعدادهای فطری او نیست بلکه مهم کلیه تغییراتی بوده که در زندگی او حاصل آمده و توانست برای حفظ و موفقیت جامعهاش از استعداد خود کمک بگیرد.
5. بنابر عقیدهای میتوان ایجاد هرنوع فکر عالی یا گمان را تربیت دانست که انسان مطلوبیت خود را نشان میدهد.
6. تعلیموتربیت گاهی مترادف با آموزشوپرورش هم بهکار رفته است. هرگاه تربیت علم بهحساب آید جزو علوم انسانی خواهد بود که با روانشناسی همتراز است.
7. آنچه را میتوان بهعنوان یک نتیجه معقول مطرح کرد ایناستکه تربیت نوعی از مراقبت برای رشد درجهت حرکت انسان بهسوی کمال اوست. البته این حرکت بهتنهایی هم امکان دارد و رشد خواهد کرد؛ اما مراقبت و کنترل عمل تربیت را تسهیل و مطلوبیت را فراهم میسازد. تربیت را میتوان بهوجودآورنده زمینهها و عوامل برای شکوفانمودن و بهکارگیری تواناییهای انسان و حرکت تکاملی او بهسوی مطلوبیت دانست که دارای برنامه و روش خاصیست. مهم آناستکه بدانیم تربیت انسان باید با چه عواملی توأم باشد:
1. هدف و مقصود نهایی معلوم گردد.
2. وظیفه معینی وجود داشته باشد مثلاً انتقال معارف انسانی از نسلی به نسل دیگر.
3. پرورش اخلاقی انسانی حفظ گردد؛ یعنی انسان هم تربیت شود و هم تعلیم ببیند. فلسفه تربیت طرح پرسشهاییست برای رسیدن به راهورسم تربیت درست توأم با انسجام، هماهنگی مستقل، دوری از تضادگویی و تناقض در عمل و نظریه.
امید آنکه موارد ذکرشده در کارهای تربیتی رعایت شود.
*استاد دانشگاه و فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی از دانشگاه لندن