• شماره 3297 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۵ اسفند

جنگ تجاری ترامپ؛ و یک فرصت استراتژیک برای ایران

«آمریکا هم‌زمان درگیر نبردهای اقتصادی با تمام قدرت‌های بزرگ اقتصادی در اروپا، آسیا و قاره آمریکا شده و ایران در موقعیتی مطلوب برای بهره‌برداری از ‌شرایط قرار دارد». به‌گزارش ایرنا؛ پایگاه تحلیلی «مدرن دیپلماسی» در مطلبی می‌نویسد: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده تاکنون وعده‌های بزرگ و زیادی داده است، الحاق گرینلند به ایالات‌متحده، تبدیل کانادا به پنجاه‌ویکمین ایالت آمریکا، قراردادن کانال پاناما تحت‌کنترل خود، جابجایی دومیلیون‌نفر از مردم غزه به‌صورت «مسالمت‌آمیز» و قراردادن آن تحت‌اداره آمریکا، اخراج میلیون‌ها مهاجر غیرقانونی، اعمال تعرفه‌های سنگین بر چین، مکزیک، اروپا، کانادا و سایر شرکای تجاری واشنگتن و متوقف‌کردن برنامه هسته‌ای ایران یا ازطریق توافق یا درصورت‌لزوم، با یک حمله نظامی محدود. اگر ترامپ این تعهدات بلندپروازانه و بی‌سابقه را عملی کند، بدون‌شک نام او در تاریخ ایالات‌متحده در کنار چهره‌هایی مانند جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن ثبت خواهد شد. آنچه این‌برنامه‌ها را جالب‌تر می‌کند این‌است‌که او وعده داده همه این‌کارها را بدون توسل به جنگ انجام دهد، چراکه ترامپ چشم به جایزه نوبل صلح دوخته است. درصورت تحقق این وعده‌ها، ایالات‌متحده بیش از دوبرابر گسترش خواهد یافت و قدرت اقتصادی و سیاسی آن به سطحی افسانه‌ای خواهد رسید که حتی بزرگ‌ترین امپراتوری‌های تاریخ را پشت‌سر خواهد گذاشت. بادرنظرگرفتن این آرمان‌های بزرگ، قابل‌درک است که چرا آمریکایی‌ها به او رأی داده‌اند، شاید حتی تحقق بخشی از این وعده‌ها، انتخاب آن‌ها را توجیه کند. نکته قابل‌توجه این‌است‌که بسیاری از این وعده‌ها تنها پس از پیروزی انتخاباتی او مطرح شد و نه درجریان رقابت‌های انتخاباتی. ترامپ تاکنون برخی از وعده‌های خود را محقق کرده یا درآستانه انجام آن‌هاست، درحالی‌که برخی‌دیگر بعید به‌نظر می‌رسند. او باموفقیت به جنگ غزه پایان داد و جنگ اوکراین نیز به‌نظر می‌رسد که به مراحل پایانی خود نزدیک می‌شود. اگرچه پایان این جنگ‌ها پس‌ازسال‌ها خونریزی انتظار می‌رفت اما نمی‌توان نقش ترامپ را دراین‌تحولات نادیده گرفت. البته تحقق برخی وعده‌هایش تقریباً ناممکن به‌نظر می‌رسند. مذاکره برای توافقاتی که مزایایی برای آمریکا در گرینلند و کانال پاناما فراهم کند، ممکن است عملی باشد، اما الحاق کانادا حتی با اعمال فشارهای نظامی، تجاری و سیاسی گسترده یک توهم است. به‌همین‌ترتیب، جابه‌جایی دومیلیون فلسطینی در غزه، حتی ازطریق جنگ و نسل‌کشی، به‌سادگی ممکن نیست. ترامپ ممکن است بتواند با نیروی نظامی غزه را بیشتر ویران کند، اما رسیدن به آنچه اعلام کرده کاملاً دورازدسترس است. اخراج میلیون‌ها مهاجر غیرقانونی از آمریکا نیز چالش‌های جدی به‌همراه دارد. حتی اگر ترامپ موفق به تأمین امنیت مرزها و جلوگیری از ورود مهاجران جدید شود، اخراج گسترده نیروی کار مهاجران فعلی می‌تواند پیامدهای اقتصادی شدیدی داشته باشد. بسیاری از صنایع آمریکا به‌شدت به نیروی کار ارزان وابسته‌اند و خروج گسترده مهاجران می‌تواند یک بحران اقتصادی ایجاد کند. بیایید به دو وعده کلیدی دیگر بپردازیم، اول توقف برنامه هسته‌ای ایران و دوم کاهش کسری تجاری آمریکا ازطریق جنگ تجاری علیه چین، اروپا، کانادا، مکزیک و سایر شرکای کلیدی. ازنظر منطق اقتصادی و سیاسی، وقتی یک کشور هم‌زمان درگیر رویارویی‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی با چندین قدرت بزرگ می‌شود، این قدرت‌ها احتمالاً علیه آن‌کشور متحد خواهند شد. دراین‌چارچوب، جنگ تجاری ترامپ یک فرصت استراتژیک برای ایران ایجاد می‌کند. اگر آمریکا تنها با چین، بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران وارد جنگ تجاری می‌شد، پکن ممکن بود تحت‌فشار برای امتیازدادن قرار بگیرد و شاید از روابط اقتصادی خود با ایران به‌عنوان اهرم مذاکره با واشنگتن استفاده می‌کرد؛ اما اکنون‌که آمریکا هم‌زمان درگیر نبردهای اقتصادی با تمامی قدرت‌های بزرگ اقتصادی در اروپا، آسیا و قاره آمریکا شده، ایران در موقعیتی مطلوب برای بهره‌برداری از این‌شرایط قرار دارد. یک تقابل گسترده بین قدرت‌های بزرگ و آمریکا نه‌تنها می‌تواند اقتصاد آمریکا را بی‌ثبات کند، بلکه ممکن است به شکست جمهوری‌خواهان در انتخابات ۲۰۲۶ منجر شود و ترامپ را در مسیر سقوط قرار دهد. علاوه‌براین، تمرکز ترامپ بر مسائل متعدد با اولویت بالا از گرینلند و کانادا گرفته تا پاناما، غزه، اوکراین، چین، مکزیک و اروپا به‌این‌معناست‌که ایران احتمالاً جزو دغدغه‌های اصلی سیاست خارجی او نخواهد بود. وقتی ایران یک اولویت اصلی نباشد، واشنگتن ممکن است برای دستیابی به اهداف استراتژیک بزرگ‌تر خود، مانند مهار چین، مایل به رسیدن به یک توافق مطلوب با تهران باشد. این می‌تواند شانس ایران را برای رسیدن به توافق معقول با آمریکا افزایش دهد. برخلاف بسیاری از سیاستمداران سنتی واشنگتن، ترامپ کاملاً تحت نفوذ لابی اسرائیل نیست، موضوعی که برخلاف پیش‌بینی بسیاری از تحلیلگران است. برای ترامپ، ایران یک دغدغه اصلی نیست که این‌موضوع برای مخالفان جمهوری اسلامی ایران ناامیدکننده خواهد بود. اگر او کاملاً تحت‌تأثیر لابی اسرائیل بود، اولویت‌های او مشابه جورج بوش پسر می‌بود: یعنی تمرکز بر خاورمیانه، نابودی برنامه هسته‌ای ایران و مقابله با تهدیدهایی که اسرائیل با آن مواجه است، به‌ویژه ازسوی حماس در غزه، حزب‌الله در لبنان و انصارالله در یمن؛ اما درعوض، دغدغه‌های اصلی ترامپ در چین، کانادا، گرینلند، پاناما، مکزیک و کاهش کسری تجاری آمریکا نهفته است و نه غرق‌کردن تریلیون‌ها دلار در خاورمیانه بدون هیچ بازده ملموس. شواهد نشان می‌دهد که ترامپ کورکورانه از سیاست‌های اسرائیل پیروی نمی‌کند که این‌موضوع یک فرصت برای ایران ایجاد می‌کند. هنر سیاست در شناخت و بهره‌ از چنین فرصت‌هایی نهفته است. تحلیل درگیری‌های اقتصادی و سیاسی گسترده‌تر ترامپ نشان می‌دهد او ممکن است مایل باشد با ایران به توافق برسد و در ازای محدودیت‌های هسته‌ای، کاهش تحریم‌ها را پیشنهاد دهد. حتی اگر ایران و ترامپ به توافق جامع مشابه برجام ۲۰۱۵ نرسند، یک تفاهم ضمنی مشابه آنچه در دوره بایدن وجود داشت بازهم یک امتیاز مهم برای تهران خواهد بود. جنگ تجاری ترامپ علیه چین، اروپا، کانادا، مکزیک و سایر کشورها، یک فرصت منحصربه‌فرد برای ایران فراهم می‌کند.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه