مانیفست «ادبیات توسعهگرا»
آنچه در ایران کماکان زنده است، «ادبیات فارسیِ» غنی آن است. در محاورات مردم، زبانبهزبان و سینهبهسینه، این «حافظ» و «سعدی» و «مولانا» هستند که جاریاند. ماهیت ادبیات فارسی، تولید انسان متمدن، زنده و معنادار در یک زندگی پویاست؛ تنها مشکل آناستکه این ادبیاتِ سراسر زنده، چگونه میتواند درون خود، «توسعه» را رقم بزند. درواقع ورود به حوزه ادبیات فارسی، امکان تربیت و تولید انسان توسعهیافته را فراهم میکند. در «زندگیِ سُنتی» چنین نقشی، در ادبیات برجسته بود؛ اما در «دنیای مدرن» این نقش، به رفتار جمعی و مدرن در قالب «ملت-دولت مدرن»، ترجمه نشده؛ و برای نیل بهاینهدف، نیازمند تلاش گستردهایم. ایده «ادبیات توسعهگرا»، تلاشی هدفمند دراینزمینه است.
مقدمه
بیشک ادبیات فارسی همواره در مرکز تفکر، فرهنگ و روحبخشی به تمدن جهانی قرار داشته است. دراینحیطه، جلوههایی از معرفتشناسی وجود دارد که به بسیاری از سؤالات بنیادین بشر پاسخ میدهد. در جهان معاصر که با بحرانهایی در حوزه انسانی، محیطزیستی و اجتماعی مواجهیم، ادبیات فارسی میتواند نقشی بسزا در توسعه فردی، جمعی و جهانی ایفا کند. این بیانیه درپیآناستکه با الهام از ادبیات کلاسیک فارسی، مسیری جدید درجهت تحقق توسعه همهجانبه، متوازن و پایدار ترسیم کند.
اهداف
1. ترویج آگاهیهای فردی و جمعی
مرکز ثقل ادبیات فارسی، بر روشنگری و آگاهی انسانی و اجتماعی متمرکز شده است؛ لذا هدف از استفاده و بهرهوری از ادبیات، در خدمت تربیت انسانهاییست که بهمثابه کنشگران فعال و خلاق بتوانند در زندگی فردی و جمعی خویش نقشآفرینی کنند. دراینجا مقصود از «آگاهی»، استفاده از شیوههاییست که بتواند انسان را از جهل و تاریکی بهسوی روشنگری و زندگی کیفی مناسب سوق دهد.
2. توجه به آزادی و رهایی انسان
دراینجا مقصود از آزادی تربیت، کنشگریست که قدرت انتخاب داشته؛ اما انتخابهای او نه به خود، دیگری و محیطزیست آسیب برساند.
3. شیوههای تبیین عدالت و همبستگی اجتماعی
تلاش برای استفاده از ادبیات درراستای همسازی و همسویی بین کنشگران اجتماعی در مسیری که به تحقق عدالت در جامعه کمک میکند.
4. تربیت انسان فرهنگی
دراینجا مقصود، استفاده ترکیبی از نظرات نویسندگان و شاعران بزرگ زبان فارسی درراستای تعریفی جدید از انسان فرهنگی در برابر انسان مصرفی و ازخودبیگانه است.
5. ایجاد زمینههای تفکر خلاق و نوآورانه
تشویق به استفاده از تفکر «واگرا» بهجای «همگرا»؛ و یافتنِ فهم خلاق و انعطافپذیر نسبتبهخود و دنیای پیرامون، از موضوعات مهم دراینحیطه است.
6. ایجاد کنشگری دوسویه و چندسویه بین انسان، فرهنگ و محیطزیست
هدف تربیت کنشگری، دارای خودآگاهی، جهانآگاهی، جامعهآگاهی، فرهنگآگاهی و هستیآگاهی بوده و میتواند نقش خود را در جهان بهخوبی تعریف کند.
شاخصهای «ادبیات توسعهگرا»
الف - شاخصهای فردی و انسانی
1. توانمندسازی فرد و جامعه: ادبیات توسعهگرا، بازتابدهنده نقاط قوت فرد و جامعه است و تلاش میکند با اتکا و معرفی آنها، کنشگری توسعهگرا را ایجاد نماید.
2. فردیت خودشکوفا: این نگرش به ادبیات، افراد را به شناخت خود و زندگی کیفی سوق میدهد. درواقع، پایه خودشناسی و خودکاوی، انسانآگاهی و مسئولیت درقبالخود و دیگران داشتن است.
3. عشق و مهرورزی اجتماعی: ادبیات توسعهگرا، مانند آموزههای مولانا، حافظ و سعدی، کنشگریِ عشقگرا را از خود آغاز کرده و تا روابط با دیگران و جامعه گسترش میدهد.
4. هوشمندی و آگاهی: آگاهی بهمثابه قلب جامعه توسعهیافته و هوشمندی بهمعنای مغز آن است. این ادبیات، با آموزش تفکر انتقادی و تصمیمگیری و تصمیمسازی آگاهانه و هوشمند، به شکلدهی جامعهای خودآگاه و هوشمند کمک میکند.
ب - شاخصهای اجتماعی
5. همبستگی اجتماعی و انسجام فرهنگی: در ادبیات توسعهگرا، مرزها برای پذیرش دیدگاههای مختلف همواره باز است؛ اما مرکز ثقل بهدلیل غنای ادبیات فارسی، بر آن استوار است. با الگوبرداری از اندیشههای شاعرانی مثل سعدی، فردوسی، نظامی میتوان روحیه همکاری، همدلی و اتحاد در جامعه را تقویت کرد.
6. تعامل بین فرد و جامعه: ادبیات بهدنبال حفظ تعادل میان حقوق فردی و جمعیست و نقش هر فرد را در جامعه برجسته میکند.
7. کنش عاری از خشونت و صلح اجتماعی: با الهام از آموزههای شاعران کلاسیک، ادبیات توسعهگرا تأکید به تساهل و مدارا دارد و برای صلح درونی و اجتماعی تلاش میکند.
8. تبیین گفتگو بین نسلها: ادبیات همچون بسیاری از داستانهای «شاهنامه» فردوسی به تقویت شیوههای گفتگوی مدنی و ترویج آن توجه دارد. گفتگو میتواند مبانی اصلی هرگونه خشونت پرهیزی در هر جامعه باشد.
9. ارتباط ارگانیک بین ادبیات و توسعه بومی: توسعه باید بتواند به کنشگری بااتکابه دانش بومی، در هر جامعهای مسیر را مشخص نماید. در نقطه مرکزی ادبیات توسعهگرا، ضمن توجه به بومینگری؛ به زیست جهانی نیز توجه میشود.
ج - شاخصهای محیطی و جهانی
10. دیالکتیک دوستی انسان و طبیعت: باتوجهبه ارزشگذاری ادبیات فارسی بر طبیعت و حفظ پایداری در آن و اولویتبخشی به کنشگری عشقمحور و احترامآمیز به طبیعت، این دیدگاه میتواند در مسیر توسعه پایدار حرکت کند.
11. گفتگوی فرهنگی: مبانی اصلی ادبیات توسعهگرا بر گفتگو میان فرهنگها، اقوام، زبانها، نژادها، ادیان، آئینها و همه تنوعهای موجود استوار است؛ لذا هدف، تحقق ارزشهای فرهنگی ایدئال برای همگان در جهان است.
د - شاخصهای نوآوری و تفکر
12. اولویتبخشی به تفکر خلاق و واگرا: دراینرهیافت، خلق نگاههای نو و متکثر مدنظر است و بر انعطافپذیری تأکید میشود. بانگاهیبه داستانهایی مثل «فیل (مولانا)» یا «نزاع چهارنفر بر سر معنای لغوی انگور» میتوان اینموضوع را مدنظر قرار داد که یک نگرش، «وحدت در عین کثرت» که به دیدگاههای گوناگون امکان اظهارنظر و چرخش تفکر را میدهد، مدنظر قرار میگیرد.
13. نوآوری در فرم و محتوا: ادبیات توسعهگرا براساس تفسیرهای نو از ادبیات سنتی استوار است؛ زیرا هدف، پاسخگویی به نیازها و چالشهای انسان امروز است. براینمبنا؛ هرگونه برداشت تعصبگرا و جزماندیشانه از محتوای ادبیات، قابلقبول نخواهد بود و ضدتوسعه بهحساب میآید.
ه - شاخصهای اخلاقی و فلسفی
14. نقد ساختار قدرت اجتماعی: ادبیات فارسی؛ بهویژه در اشعار شاعرانی مثل حافظ، بستری برای نقد بیعدالتی و روشنگری اجتماعی ایجاد میکند؛ لذا هدف، ایجاد فضایی برای چرخش نخبگان در هرم قدرت است.
15. اخلاق جمعی و معنویت رهاییبخش: هدف اصلی در آن، عبور از تعصب و سنگفکریست تا چارچوبی برای معنویت موردنیاز انسانها فراهم شود. درحقیقت، مبانی اصلی تقویت وجدان بشری درراستای زیست متعادل و سرشار از عشق است.
16. پاسخ به سؤالهای بنیادین بشر: مهمترین ویژگی ادبیات توسعهگرا پاسخگویی به پرسشهای اساسی انسان درباره معنا، عدالت، عشق و جایگاه خود در هستیست که میتواند انگیزهای برای تأمل و آگاهی فراهم آورد.
17. بالندگی و سازندگی فرد و جامعه: خردورزی در اندیشههای خیام، نظامی، حافظ و فردوسی نشان میدهد که قابلیتهای فردی و جمعی اگر شناخته شود و پرورش یابد، استانداردهای زندگی را بهبود میبخشد.
و - شاخصهای کنشگری و ارتباطی
18. ارتباط با ادبیات مدرن فارسی: اگرچه ادبیات توسعهگرا بهلحاظ هستیشناسی بر ادبیات کلاسیک فارسی متمرکز است؛ اما هرگز راه را بر تعامل ارتباط با ادبیات مدرن فارسی نمیبندد و از خصایص نوگرایی و خلاق اینبخش از ادبیات فارسی نیز استفاده میشود. همچنین کنشگری تولید شاعر و نویسنده امروزی که بر مفاهیم توسعهگرایی صحه میگذارد، مدنظر قرار دارد.
19. استفاده از جلوههای ویژه تاریخ: تمدن محصول همکنشی و تلاش انسانها درطولتاریخ است؛ لذا استفاده بهینه و کارآمد از تمدن کهن ایرانزمین و حتی سایر ملل در ادبیات توسعهگرا محل توجه است.
20. همکنشی ادبیات و مدرنیته و فنآوری: باتوجهبهاینکه مدرنیته و فناوریها و بهویژه هوش مصنوعی درحالگسترش و نوعی همسانسازیست، کنشگری ادبیات توسعهگرا بهسوی ایجاد یک کنشگری دوسویه آگاهانه و هوشمندانه با مدرنیته است؛ لذا ادبیات توسعهگرا به نفی مدرنیته نمیپردازد؛ اما به تحقق بالندگی خود بااستفادهاز فناوریهای جدید توجه دارد.
ز - شاخصهای کاربردی و عملی
21. کارآفرینی ادبیات: ازآنجاکه مبانی ادبیات توسعهگرا بر خلق ثروت از طرق انسانی و اخلاقیست، بر کارآفرینی توجه ویژه دارد که محور ایننوع کارآفرینی، بر ایجاد نوعی اقتصاد مبتنیبر برجستگیهای ادبیات فارسیست.
22. تقویت گردشگری فرهنگی و ادبیاتمحور: یکی از راههای موفقیت جهانیشدن ادبیات فارسی، تقویت گردشگری فرهنگی با رویکردی به ادبیات است که دراینراه باید به نقش تولید معنا و معرفتی که اینبخش از دستاوردهای بشری ایجاد کرده است، توجه و به جهانیان معرفی شود.
23. ادبیات درمانی: ادبیات نقش مؤثری در درمان فردی و جمعی دارد. بهویژه در ادبیات کلاسیک، بر جنبههای انسانی شامل رسیدن به آرامش، صلح درونی و اجتماعی توجه ویژهای شده که میتوان از آن، در کنار روشهای درمانی مدرن یا در ترکیب با آن استفاده کرد.
نویسنده: مهرداد ناظری