بهترين شکل ممکن
دقيقهای به وضعيتی که در آن گرفتار شده بود، فکر کرد. به نظرش رسيد ميليونها قاتل حرفهای بر تکتک سلولهای خونیاش سوار شدهاند و در سرتاسر قلمرو بدنش تاختوتاز میکنند. فکر کرد وسط تماشای فيلم مهيجی در سينما با احترام به او میگويند از سينما بزند بيرون. احساس کرد درست وقتی که فکر میکرده زندگی برای او به بهترين حالتش رسيده است، بايد از همه چيزهايی که برای به دست آوردنشان جنگيده بود، از همه چيزهايی که عميقا دوست داشت ــ زنش، دخترهايش، شغلش، خانهاش، موقعيتش ــ دست بردارد. حس کرد کسی که نمیدانست کيست يا چيست، ناگهان از او میخواهد بازی را رها کند؛ آن هم دقيقا زمانی که او دارد به بهترين شکل ممکن بازی میکند... این بخشی از تازهترین کتاب مصطفی مستور با عنوان «بهترين شکل ممکن» است که توسط انتشارات چشمه در 116صفحه روانه بازار نشر شده است. کتاب، شش داستان را شامل میشود که حوادث هر داستان، در یکی از شهرهای ایران رخ میدهد.