گفتوگو با فریبا شاهسون به بهانه اجرای موفق «توهم»
توهم؛ واقعیت زنانهای است که زمان نمیشناسد
مصطفی رفعت
«توهم؛ مونولوگی است که با عشق شروع میشود و با امید به پایان میرسد!» این جملهای است که فریبا شاهسون؛ کارگردان و بازیگر این نمایش، درباره کار خود عنوان کرد؛ کاری که جزو معدود مونولوگهای زنمحور سالهای اخیر است و نگاهی پارادوکسیکال به مقوله عشق و نفرت دارد. «توهم» برگرفته از طرحی به نام «پرستار» متعلق به خسرو بامداد است به شکل مشترک توسط شاهسون و بامداد نوشته و کارگردانی شده که تا پنجم آذرماه سال جاری در پلاتو اجرا تئاتر شهر روی صحنه بود و به علت استقبال خوبی که از آن شد، یک هفته دیگر نیز ادامه یافت. فریبا شاهسون که سال 1375، مدرک کارشناسی کارگردانی سینما را با گرایش تدوین گرفته است، درباره این اجرا عنوان کرد: «اگرچه به علت نداشتن توان مالی و عدم حمایتهای لازم، نمایش توهم تبلیغات چندانی نداشت؛ اما در همین مدت هم استقبال خوبی از آن به عمل آمد و هنرمندان بزرگی به تماشای کار نشستند. این دلگرمیها باعث شد تا مصرانه دنبال این باشم که سالن خصوصی بگیرم و اجرای آن را ادامه دهم». او با تاکید بر اینکه کارهای مونولوگ، تماشاچی خاص خود را میطلبد و ممکن است نهتنها به خاطر شکل ارائه مفاهیمی که دارد، مورد توجه بیننده عام نباشد؛ بلکه حتی خستهکننده هم شود، گفت: «با این حال، تماشاگران بسیاری داشتم که ارتباط لازم را با داستان برقرار کردند و حتی خانمی به شدت با تماشای کار تا انتهای آن گریست. اساسا خانمها با این کار و کاراکترش ارتباط ملموستری برقرار کردند؛ چون سعی ما این بود که دردهای زنان را نشان دهیم؛ دردهایی که بسیاری از زنان جامعه آنها را خوب درک میکنند؛ اما دم برنمیآورند و سکوت و پنهانکاری میکنند؛ چون ترس از آبرو دارند. صورتشان را با سیلی سرخ نگه میدارند؛ اما نمیگویند که همسرشان آنها را رها کرده در حالی که باید بروند و حقوق خودشان را مطالبه کنند». او با اشاره به اینکه در ایران یکسری مردان بیجهت بزرگ شدهاند و با تمام اجحافی که در حق زنان میکنند، باز هم علیه زنانی که سکوت میکنند، میتازند؛ ادامه میدهد: «چون میدانند که حرف خانمها شنونده ندارد و در هر مسیری که بروند، این مردها هستند که برنده میشوند. برای همین، توهم برای من حکم گفتن حرفهایی را داشت که سالهاست حرف احتمالا بسیاری زنان است». او با اشاره به اینکه «توهم» حرف امروز و همیشه است، عنوان کرد: «امروزه زنان زیادی به دانشگاه میروند؛ اما فقط در همین حد است. چند نفرشان کتاب میخوانند، رشد میکنند و اصلا قدرت تصمیمگیری دارند؟ من دلم میخواست از دل نمایشی مانند توهم درباره زنان و مشکلاتی که دارند صحبت کنم و اینکه باید بایستند و از داشتههایشان دفاع کنند». نمایش «توهم» روایتگر داستان زنی است که تنها 50 دقیقه فرصت دارد تا همسر خود را از مرگ نجات دهد. او در روایتی یکسویه به گذشته مشترک خود و مرد میپردازد و عشق و نفرتی را توامان ارائه میدهد که هم به لحاظ نوشتاری و هم فرم و اجرا، استانداردهای خوبی را رعایت کرده و میتواند در همین مدت زمان، بدون ایجاد سکته یا حس انفعال، شما را برای دنبال کردن ماجرا ترغیب کند. سید علی تدین صدوقی؛ در نقدی بر این نمایش در ایرانتئاتر نوشت: «از منظر پرداخت به آن روی زندگی کسی که برای یک ملتی قهرمان است و توانمند و قابلستایش و نشاندادن درون زندگی یک قهرمان و رفتارش با همسرش علیرغم رویه و ظاهر اجتماعیای که برای خودساخته و ناتوانی در انسجامبخشیدن و نگهداشتن زندگی مشترکش، به نوعی ایدهای بکر و قابل ملاحظه است. به ویژه که او دونده است و قهرمان دو؛ اما در زندگی داخلیاش ایستا و وامانده بهویژه در رابطه با همسرش؛ و ایضا ناتوان به ایجاد تغییر در این روزمرگی و روزمرهگی و دلسردی که خود باعث آن بوده و هست. از اینها که بگذریم، به بازی سخت و انرژیک فریبا شاهسون میرسیم که تو را تا انتها با خود همراه کرده و با خود میبرد؛ تا جایی که تا پایان نمایش نمیتوانی توجهت را از او بگیری». شاهسون که بعد از 15سال دوری از کار و در واقع بعد از سریالهای «امام علی(ع) « و «سیمرغ» و همچنین نمایش «و اینک برهوت» سرانجام با مونولوگ «آذر» در سال 1388 به عرصه بازمیگردد، با اشاره به اینکه این کار را اولینبار برای جشنواره تئاتر فجر سال 1389 آماده کرده بود که مورد بیمهری قرار گرفت و بعد از بیش از نهبار بازبینی بدون عنوانکردن مواردی روشن، تنها با این ادعا که کار ضعیفی است، مانع از حضورش در بخش رقابتی جشنواره شدند و در نهایت کار را به بخش مهمان فرستادند، گفت: «وقتی امسال کار را اجرا کردم و بزرگانی که از بزرگان عرصه تئاتر و فرهیختگان جامعه هنر هستند، آمدند، نهتنها بر ارزشمندبودن و قدرت کار صحه گذاشتند؛ بلکه به این باور رسیدم که با طرح بعضی مضامین در این نمایش مشکل داشتند. حتی در نهایت مجبور شدم تغییراتی در متن و بعضی دیالوگها بدهم که بتوانم اجرا بروم». او به این نکته اشاره میکند که همان سال 89 نقدی بر این نمایش در بولتن جشنواره نوشتند تا علیه کار جوسازی شود که اساسا نقدنویسی در چنین رسانهای منطقی و قانونی نیست. او میگوید: «کار من از نظر فروش نتوانست موفقیت آنچنانی داشته باشد؛ چون پلاتو اجرا تنها 26 صندلی تماشاگر دارد. ضمن اینکه تنها دو هفته به من زمان برای اجرا دادند و من با دوندگی توانستم یک هفته اجرا را تمدید کنم. اینها در حالی است که حتی روابط عمومی کار من در مقطعی از پروسه تنها برای اینکه موقعیت خودش را حفظ کند، با عنوان کردن اینکه از مدیریت تئاتر شهر تبعیت میکند، در خبررسانی کار من با اینکه قرارداد داشتیم و بابت این کار از من پول گرفته بود، کوتاهی کرد. زمانی که آقای جنتی به دیدن نمایش آمدند، گفتند عکس و خبری از این حضور درج نکنیم تا خودشان متن خبر را تنظیم کنند و فردایش متوجه شدم خبر زدهاند ایشان به تماشای نمایش سردار نشستهاند! حتی سایت تیوال هم به رغم قرارداد و توافقی که داشتیم، دوبار جلوی فروش نمایش را در سایت بست و مجبور شدم با آنها دوباره هماهنگ کنم». او با عنوان کردن این مشکلات، رضایت خود را از اجرا ابراز میکند و میگوید که اگرچه سمپاشیهای بسیاری در مورد کار شد و حتی به خاطر ملاحظات و باندبازیها که میخواستند از کار من حمایت نشود، حتی دوستانم که با آنها در کارهای مختلف همکاری داشتم، به تماشای کار من نیامدند و اینها واقعا دردناک است». فریبا شاهسون که به خاطر نمایش «مضحکه هلو و لولو» به کارگردانی وحید ترحمی مقدم در سومین جشنواره آیینی سنتی سال 1370 تقدیرنامه بازیگری دریافت کرد و همچنین تقدیرنامه بازیگری سال 71 را برای نمایش «داستان آدم» گرفت، میگوید: «ما حتی پول برای تبلیغات نمایش نداشتیم. قرار بود مبلغی به عنوان کمکهزینه به نمایش تعلق بگیرد؛ اما زمانی که به انجمن هنرهای نمایشی مراجعه کردم، دیدم بدون هماهنگی با من، یکچهارم مبلغ حذف شده و من که در آن زمان زخمی اجرای نمایش بودم و کلی خرج کرده بودم، ناچار قرارداد را امضا کردم. برای این اتفاق، نامهای نوشتم که این کسری کمکهزینه را بازگردانند. نامه را به مدیریت مرکز هنرهای نمایشی دادم. نامه خوانده شد؛ اما برای رسیدگی قرار شد مدیریت تئاتر شهر هم نظر بدهد. متاسفانه بعد از اجرای آخر متوجه شدم که هیچ دستوری روی این نامه داده نشده است. وقتی اصل نامه را خواستم، گفتند که باید به انجمن هنرهای نمایشی مراجعه کنم. من هم مراجعه خواهم کرد. اگر قرار است کمکهزینه یکسویه باطل و مبلغی از آن کسر شود، پس این جلسات توافق و هماهنگی به چه علت برگزار میشوند؟» این نویسنده و کارگردان که تاکنون دو مجموعه شعر «بی تو» و «باغهای کسالت» را هم روانه بازار نشر کرده و برای نمایشگاه کتاب قصد دارد مجموعه جدیدی از اشعارش را منتشر کند، میگوید که مترصد ارائه نمایش «توهم» در جشنواره تئاتر امسال است و به رغم بیمهریهایی که در سال 89 نسبت به آن شد و اجرای آن ششسال به تعویق افتاد، کار را برای مسئولان جشنواره فرستاده و امیدوار است که در بخش مسابقه شرکت داده شود. او همچنین میگوید: «اگر امکان کارکردن بیدغدغه فراهم شود و سنگاندازی نکنند، میخواهم برای اردیبهشت سال آتی، نمایش کوری را روی صحنه ببرم؛ چون نگاهی که به زن و معضلاتش دارد را دوست دارم و معتقدم نمونه خوبی برای ارائه کاری زنمحور است». او همچنین به فیلم «دلبری» ساخته سید جلال اشکذری اشاره میکند و میگوید: «وقتی در جشنواره این فیلم را دیدم، متحیر شدم که چطور سوژه کار من را به این راحتی کپی و تنها فضای آن را دفاع مقدسی کرده است؛ اما سراغ همان الهمانها و نشانهها و خط داستانی رفته است. آقای اشکذری در پاسخ اعتراضات من عنوان کردند که آن را بر اساس یکی از فیلمهای کوتاه خودشان قبل از زمانی که من نمایش را اولین بار ارائه دادم، ساختهاند و قرار شد این فیلم را به من نشان دهند؛ اما هنوز آن فیلم کوتاه را ارائه ندادهاند. اینکه چه کسانی پشت اینگونه افراد میایستند و از آنها حمایت میکنند، جای سوال دارد». گفتنی است، در نمایش «توهم» خسرو خورشیدی، امیرتیمور پورتراب، اسحاق خانزادی، کیوان ضیاءپور، فرشاد منجزی، افسانه قلیزاده، الهام شعبانی، بهار نیکپور، نسیم رفیعی، حمید محمدی مقانلویی و نوا یوسفزاده نیز فریبا شاهسون را در بخشهای مختلف همراهی کردند.