«مسافران»؛ سفری صرفا سرگرمکننده
سفینهای فضایی که تعدادیانسان را به سیاره قابل سکونت دیگری انتقال میدهد ایده، جذابیست؛ اما «مسافران» فیلم سینمای گیشه یا بهاصطلاح بدنه است. دلیل عمده هم ضعف فیلمنامه و غیرمنطقیبودن بسیاریاز وقایع فیلم است که ازدید تماشاگر پاپکورنخور درون سینما که صرفا جهت سرگرمی و گذران وقت، پای دیدن فیلم نشسته است، بهچشم نمیآید. گاف اول فیلم، در ثانیههای ابتدایی وقتی هنوز وارد داستان نشدهای، خودنمایی میکند و نوید ایننکته را میدهد که با فیلمی فضایی با ساختاری علمی و چهارچوبی درستوحسابی مثل «ادیسه» کوبریک یا «درمیان ستارگان» نولان روبهرو نیستی. سفینه، با غرشی وهمناک در فضای تیره کهکشانی درحرکت است؛ مثل مجموعههای سرگرمکننده «جنگ ستارگان»؛ فارغاز این واقعیت ساده فیزیکی که در فضا، صدا وجود ندارد! با این شروع ضعیف، وارد فیلم میشویم. داستان، جذاب میشود؛ وقتیکه یکیازمسافران بهاشتباه زودتر از سایرین از خواب مصنوعی بیدار میشود. اینموضوع، ترس جالبی در بیننده ایجاد کرده و او را در فضایی ذهنی با هزاران احتمال رها میکند. هرچند کارگردان، با فرار ازاین حقیقت علمی که زمان ازنظر چهکسانی سالها در گذر است؛ ساکنین سفینه یا افراد روی زمین، از یک مهلکه خطرناک عبور میکند؛ اما در عصریکه همه ما ارتباط مستقیم فضانوردان با زمین را دیدهایم، چطور بپذیریم که ارسال یک پیام صوتی به زمین و دریافت پاسخ آن در آینده عصر داستان، ۵۵سال طول میکشد؟! اینجاست که ضعف فیلمنامه بیشازقبل، توی ذوق میزند. بخش جذاب بعدی داستان، کلنجاررفتن جیم برای بیدارکردن یکیدیگرازمسافران است تا مرد داستان، از تنهایی خارج و افسانه آدم و حوایی دیگر در فضایی غریب جلوهگر شود. ازاینجابهبعد است که فیلم، مسیر برزخگونه خود را دربین سینمای علمی،تخیلی و داستانهای فانتزی عاشقانه طی میکند. هرچه ریتم فیلم تند میشود، عقلانیت داستانی آن کاهش مییابد. دو شخصیت غیرمنطقی آرتور (که من را یاد آرتور سی کلارک فقید انداخت!) و فرمانده سفینه، حضوری غیرقابل قبول دارند. آرتور برای چه در سفینه کار میکند؟ مگر قرار است کسی بیدار شود؟ یا فقط داستان بیداری عمدی را لو دهد؟! فرمانده برای چه بیدار میشود و بهطرز مضحک و غیرقابل درکی میمیرد؟ برای اینکه کد و مچبند تشخیص را بدهد؟ مگر سفینهای با آن عظمت و تشکیلات، استخر و سوناست که با یک مچبند بشود به همهجای آن سرک کشید؟! چطور وقتی کوچکترین شرکتها در کشور جهان سومی ما، از فناوری تشخیص چهره استفاده میکنند و همه دنبال موبایلهایی بااینویژگی هستند، میتوان اینحد از ضعف داستاننویسی را از فیلم سال ۲۰۱۷ هالیوودی پذیرفت؟ فاجعه فیلم با صحنههای اکشن تعمیر فضاپیما بهاوج خود میرسد؛ جاییکه اگر تعمیر شاتلهای فضایی ناسا را دیده باشی که چطور از زمین کنترل میشود و همهچیز روی حسابوکتاب و دقت است، به نویسنده و کارگران فیلم لبخند میزنی که چطور انتظار دارند باور کنیم یک مکانیک ساده و یک نویسنده، با خواندن چند منوال پیشپاافتاده توانستند منجی مسافران سیاره خیالی شوند! فیلم، از ارائه دلیل برای ترک زمین هم عاجز است که اگر فلسفه خوبی برای طرح آن داشت، شاید با فیلمی در قدوقوارههای «ادیسه» یا «درمیان ستارگان» یا «سولاریس» روبهرو بودیم؛ اما بدون فکر و فقط نوشتن و سیاهکردن، شایسته سینمای سرگرمیست که هدف دیگری جز گذران وقت، ندارد. علی علیخانی/ سلامسینما