قصه اسپانسرهای زیرمیزی و برنامههای پربیننده
ماجرای رابطه مالی میان اسپانسرها و تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی پرمخاطب، زوایای پنهان بسیاری دارد؛ اینکه اسپانسرها حاضرند برای پیوستن به برنامه، چه کارهایی بکنند. در سالهای بعدازانقلاب تا پایان جنگ، پدیده تبلیغات در رسانههایی مثل تلویزیون، مذموم شناخته میشد و بارها در برنامههای مختلف، به نقد اصل تبلیغاتِ كالاهای مصرفی در رسانههای پیشازانقلاب میپرداختند. با پایانگرفتن جنگ، تبلیغات بهشیوهای زیرپوستی و آرامآرام راهش را در فواصل بین برنامهها بهخصوص پربینندهترینها پیدا كرد. كار كه بالا گرفت؛ با رونقگرفتن اقتصاد در سالهای بعدازجنگ، شركتهای تبلیغاتی دستبهكار شدند تا برنده مزایدههای تبلیغات برای صدا و سیما شوند كه اوج این فعالیتها در دهه ٧٠ و ٨٠ بود و خیلیهایشان از بركت این اتفاق، به ثروت عظیمی رسیدند. رفتهرفته با ورود اینترنت و ماهواره، از اهمیت عمومی تلویزیون كاسته شد؛ مگر برنامههایی كه گل میكرد مثل برخی سریالها و تاكشوها؛ بهخصوص وقتی مناسبتی هم در كار بود مثل ماه رمضان یا عید نوروز. طبیعی بود كه صاحبان آگهی بخواهند سراغ برنامهها، سریالها و مجریهای محبوب بروند و طبیعیتر اینكه، صاحبان برنامه در برابر چند گزینه قرار بگیرند و دست به انتخاب بزنند. دراینمرحله، بهجایِاینكه رسانه، اسپانسر را به تهیهكنندگان برنامههای پرطرفدار معرفی كند؛ خود تهیهكننده با یكیاز این چند گزینه بهتوافق میرسد و گزینه نهایی را طبق قرارداد، به سازمان معرفی میكند و از 10درصد حق آورنده هم برخوردار میشود. البته بازهم این، تمام ماجرا نیست! حالا تهیهكنندهای كه در برابر چند درخواست اسپانسری قرار دارد، باید با یكیازآنها بهتوافق برسد اما این توافق بهروشی زیرمیزی و بدون عقد قرارداد بهصورتِ هدیهای كه شامل هیچ مالیاتی هم نمیشود، صورت میگیرد. این قصه چندسالیست كه در برخی برنامههای مطرح اتفاق میافتد. در مصاحبهای كه یكیاز مجریانی كه موردِاتهام دریافت هدیه ازسویِ مؤسسهای مالی و اعتباری با یكیاز مجریان مطرح دیگر، همین چندوقتپیش جهت رفع اتهام در شبكه سه انجام داد؛ مجری متهم، از دیگری پرسید مگر برنامه خودت اسپانسر ندارد؟ مجری دیگر با حالتی لكنتگونه گفت چرا! بعد او پرسید که مگر میشود ما برویم زیر برگهای را بهاسمِ هدیه امضاء كنیم و قرارداد ببندیم؟ البته دراینقضیه، شاكی وجود ندارد؛ صاحب آگهی میداند که هزینه اسپانسرینگ از هدیه جداست و برایِاینكه دیده شود، حاضر است این هزینه را تقبل كند. تهیهكننده كه حتماً راضیست و صدا و سیما هم كه بار مالی برنامهسازیاش را فقط از چند برنامه و سریال محدود میتواند جبران كند، به همین چندنفریكه برایش آورده مالی دارند، اجازه میدهد بدون هیچ حسابرسی و سؤالوجوابی به راهشان ادامه دهند و درست از همین موقع است كه برنامهها سیر نزولیشان را طی میكنند و بهجایِ بالابردن محتوا و انتخاب دقیقتر میهمان و كار تحقیقاتی و اصل درست برنامهسازی؛ طریق عادت را میپیمایند و روزبهروز از تعداد مخاطبانشان كاسته میشود. البته كه این ادعا یك راهِحل ساده دارد؛ میشود میزان دارایی هریک از افراد مطرح تلویزیون را كه تعدادشان به انگشتهای دو دست هم نمیرسد، قبلاز دورهای پنجساله بررسی كرد كه اگر این حجم از داده مالی توسط كارهای دیگری نظیر داشتن دفتر تبلیغاتی یا منبع درآمد دیگری تأمین شده باشد؛ قابل اثبات است. اگرچه بهنظر میآید که در هجمه اخبار اینروزها، این اتفاق آنقدرها بزرگ نیست كه بخواهد فكر حسابرسان و افكار عمومی را آنقدرها درگیر كند؛ اما در هیاهوی فشار اقتصادی و درآمدهای سخت، بیانصافیست بابت برنامههایی كه از یكجابهبعد بهخاطرِ اسپانسر و نه بهخاطرِ مردم ساخته میشوند، اینهمه منّت سر مردم گذاشت!
مریم صدرالادبایی