کد خبر:
385357
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۳ سه شنبه ۱۳ آذر -
08:14
چرا منتقدان جانشین «افسارگسیختگی» را دوست نداشتند؟
دیدار دوباره با سریال «خورشید کمفروغ زمستان»
در تابستان سال ۲۰۱۳، شبکه کابلی «اِیامسی» (AMC) کارزار تبلیغاتی خود برای سریال «خورشید کمفروغ زمستان» (Low Winter Sun) با شعار «من آدم بدی نیستم» را آغاز کرد. سریال «خورشید کمفروغ زمستان» با نقشآفرینی «مارک استرانگ» قرار بود که پس از پایان سریال تحسینبرانگیز «افسارگسیختگی» (Breaking Bad) پخش شود.
شبکه AMC با پخش این سریال درامِ تاریک و با محوریت قهرمان خاکستری، قصد داشت موفقیت «افسارگسیختگی» را دوباره تکرار کند. درست مانند «والتر وایت»، شخصیت «استرانگ» بهوضوح یک آدم «بَد» بود: در سکانس «کولد اُپن» (Cold Open) اپیزود افتتاحیه، شما میبینید: او یک بطری نوشیدنی برمیدارد و آنرا سر مردی در سینک آشپزخانه رستوران میزند. با اینشکل شروع، شبکه AMC با سریال «خورشید کمفروغ زمستان» میخواست به بینندگان وعده یک مجموعه تلویزیونی جذاب را ارائه دهد؛ جاییکه مردها کارهای بد انجام میدهند و گاهی وانمود میکنند که مردهای خوبیاند که بهسمت کارهای بد کشیده میشوند. متأسفانه سریال جنایی «خورشید کمفروغ زمستان» تنها یکفصل (۱۰قسمت) دوام آورد؛ این 10قسمت چیزی جز نمایش فضای تلخ و شخصیتهای چروکیده در دلِ دیترویت نداشت. جانشین «افسارگسیختگی» از بدو ورود تقریباً مُرده بود. منتقدان از عدمپیچیدگی در داستان سریال انتقاد کردند و بینندگان ذرهای از نبوغ و جرقه «افسارگسیختگی» را در «خورشید کمفروغ زمستان» ندیدند. این، نشانهایست که همچنان همراه شبکه AMC حرکت میکند؛ شبکهای که هنوز نتوانسته است موفقیت دو سریال بزرگ دیگرش؛ یعنی «مردان محله مدیسون» (Mad Men) و «مردگان متحرک» (The Walking Dead) را در نسل جدید هم تکرار کند. ازطرفدیگر، سریال جنایی «خورشید کمفروغ زمستان» نهتنها یک نمایش ضعیف در عصر «پرستیژ تلویزیون» (TV Prestige) بهشمار میرفت؛ بلکه کلیشهایترین نسخه درام ضدقهرمانی تاریک و پوچگرایانه بود که در قلمرو شبکه تحسینشده منتقدان پخش میشد. پیش از «خورشید کمفروغ زمستان»، انبوهی از سریالها با محوریت مردان بد در عصر «پرستیژ تلویزیون» ساخته شده بودند؛ سریالهایی مانند «خانواده سوپرانو» (The Sopranos)، «دکستر» (Dexter)، «مردان محله مدیسون» (Mad Men)، «شنود» (The Wire)، «پسران هرجومرج» (Sons of Anarchy) و «امپراتوری بردواک» (The Boardwalk Empire) که به اصول این ساختار پایبند بودند. این ساختار شامل ضدقهرمانان مذکر، سازشهای بیرحمانه برای رسیدن به خواستههایشان و مرز باریک بین پلیس و جنایتکار میشد (البته «مردان محله مدیسون» در همان ابتدا نگرش تازه و دور از ذهنی از ساختار «مردان سرسخت»* بهنمایش گذاشت). دراصل، سریال جنایی «خورشید کمفروغ زمستان» اقتباسی از یک مجموعه کوتاه بریتانیایی باهمیننام بود. داستان نسخه آمریکایی سریال، ترکیبی از دردسرهای کارآگاه «فرانک آگنو» با پلیسی کاملاً شرور با نام «جو گدس» و ورود غیرمنتظره آنها به دنیای زیرزمینی جنایتکارها و بخشهای امور داخلی پلیس دیترویت بود. اپیزود افتتاحیه «خورشید کمفروغ زمستان» نوید اثر مهیج نوآری درباره مردی را میداد که در شهر ورشکسته «دیترویت» دنبال کشف عدالت و آرامش بود. «کریس ماندی» (خالق نسخه آمریکایی اثر) با الهام از جنبش «عکاسی ویرانه» (Ruins Photography)، تصمیم به ترسیم مناظر شهری خالیازسکنه «دیترویت» گرفت. رویکرد «ماندی» برای طراحی لوکیشن سریال «خورشید کمفروغ زمستان» با انتقاد ناظران فرهنگی روبهرو شد و آنها نگاه او را به «دیترویت» استثمارگرانه توصیف کردند و فاقد جلوه هنری دانستند. منتقدان هم در بررسی موضوعات مطرحشده در «خورشید کمفروغ زمستان» پرداختند؛ مثلاً «الساندرا استنلی» در «نیویورکتایمز» نوشت: «سریال مملو از مناظره تیرهوتار شهری، فضای داخلی سایهدار و نشانههای غمانگیز است که روایت زیر سنگینی این فضاسازی سست میشود». نیز «استفان مارکه» از مجله «اسکوایر» سریال مزبور را «تصنعی» دانست و با طعنه به تیتراژ ابتدایی (سگی که موشی را در دهانش دارد) آنرا شادترین لحظه سریال خطاب کرد! «ویلا پاسکین» از مجله «اسلیت» نیز سریال «خورشید کمفروغ زمستان» را شالودهای از تمام کلیشههای ساختار «مردان سرسخت» خواند؛ مخاطب با ضدقهرمانی خشن و دارای ابهام اخلاقی سروکار دارد، انواع خشونتها را میبیند و با بدهیهای سبکی از «مردان محله مدیسون»، آثار «مارتین اسکورسیزی» و تاریکیهای خالص در صحنهها روبهرو میشود. اکثر منتقدان، از تاریکی بسیارزیاد صحنهها در «خورشید کمفروغ زمستان» انتقاد کردند. این نقدها روی کاهش میزان بینندگان سریال تأثیر گذاشت؛ بهنوعی که تعداد بینندگان در اپیزود دوم تقریباً نصف شد. سریال «خورشید کمفروغ زمستان» نشانگر پایان ضدقهرمانان در قاب تلویزیون و غلبه بر درامهای تحسینشده در فصل جوایز نبود؛ اما لحظهای را رقم زد که منتقدان به مضامینی همچون پوچگرایی، خشونت (نسبت به زنان) و لحن تلخ بیامان بیشتر توجه کنند. مضامین فوق بعدها در سریالهای ضدقهرمانی تیرهوتاریکتر همچون «کارآگاه حقیقی» (True Detective)، «دودمان» (Bloodline) و «اوزارک» (Ozark) پدیدار شدند. هر سه سریال در زمانهای خودشان برنده جوایز اِمی شدند؛ اما از زیر تیغ منتقدان بابت نمایش مضامین خشونت و پوچگرایی جان سالم به در نبردند. (حتی دستهای از منتقدان از غلظت شدید فیلتر آبیرنگ موجود در سریال اوزارک ایراد گرفتند). اینروزها، «پرستیژ تلویزیون» بیشتر یک لقب است تا ژانر؛ مخاطب دراینروزها اغلب با داستانهایی درباره نزاع آدمهای پولدار بر سر ارثومیراث، درامهای تاریخی، فانتزیهای پرهزینه و طنازیهای ثروتمندان در تعطیلات مواجه میشود. عناصر درام ضدقهرمانی هنوز در بسیاری از این سریالهای تلویزیونی وجود دارد؛ اما حادثه «خورشید کمفروغ زمستان» از شبکه AMC به نویسندگان تلویزیون هشدار میدهد سریعاً سمت ترندهای عصر «پرستیژ» نروند. هیچکس فیلمنامهنویسی نمیخواهد که سرنوشت پروژه تلویزیونیاش به عاقبت «خورشید کمفروغ زمستان» دچار شود.
*پاورقی: «مردان سرسخت» نام کتابی نوشته مارتین برت است که به پشتصحنه تولید سریالهای انقلابی مثل «افسارگسیختگی»، «مردان محله مدیسون» و «خانواده سوپرانو» میپردازد. این کتاب در سال ۱۴۰۲ توسط «رامین پروین گنابادی» ترجمه و از انتشارات «لوگوس» منتشر شد.
سپهر گلمکانی