روانشناسی کودک
لزوم احساس امنیت در رابطهی والدین
بدترین ترس برای کودکان زمانی است که اساس زندگی خانوادگی دچار تزلزل میشود. بچهها به آهنگ کم و بیش یکنواخت و پایدار زندگی دلگرم هستند و زمانیکه بحرانی پیش میآید، احساس میکنند دنیایشان در حال از هم پاشیده شدن است. بسیار از کودکان با وحشت از جدایی پدر و مادر زندگی میکنند، خواه این ترس واقعی باشد یا خیالی. شنیدن شکایت یکی از والدین از دیگری این ترس را افزایش میدهد و اضطراب ایجاد میکند. آنچه در سایهی ترس کودک از طلاق نهفته، تنها ماندن اوست کودک بر این باور است که اگر یکی از والدها خانه را ترک کند، آنان او را نیز به حال خود رها خواهند ساخت. وقتی که طلاق رخ میدهد، کودکان احساس میکنند قدرت تسلط بر دنیایشان را از دست دادهاند. یکی از بزرگترین مشکلاتی که همسران هنگام جدایی باید به درستی از عهدهی آن برآیند این است که بکوشند هر اندازه هم از یکدیگر رنجیده، خشمگین یا متنفرند به گونهای رفتار کنند که کودکشان آسیب کمتری ببیند. کودکان به گونهای اجتنابناپذیر در میانهی ماجرا قرار دارند، بنابراین به عهدهی پدر و مادر است که وقتی پای بچهها به میان میآید آتشبس اعلام کنند. البته گفتن این حرف آسانتر از عمل کردن به آن است. بهویژه زمانیکه پدر و مادر عصبانی هستند و با یکدیگر مشاجره میکنند، ولی دقیقا در همین زمان است که فرزند شما به بیشترین اطمینان خاطر نیاز دارد که بداند صرفنظر از هر آنچه روی میدهد هر دوی شما بازهم پدرومادر او خواهید بود و هر دو با هم از وی مراقبت خواهید کرد. کودکان از وجود بحران در خانواده به خوبی آگاه میشوند، حتی اگر از مشکلات به وجود آورندهی بحران به طور کامل سر در نیاورند.
«که به هنگامهی خشم / نه به دل تصمیمی / نه به لب دستوری / نه کنم تنبیهی / یا چرا اصلا من / پدر باشم يا كه مادر؟! / بيكودكي / مشكلي پيش نيايد / با اين كودكي! (سهراب سپهری)»