سیر فرهنگ در روم قدیم
اسداله ناظری
اخلاق اجتماعی- یونانیان میگفتند که هیچ یونانی را نمیتوان از اختلاس بازداشت. اما رومیان فقط در مواردی بسیاری نادر، وجوه هنگفتی از دارایی همگان را به نادرستی حیف و میل میکردند. مورخان رومی میگویند که در سه قرن اول جمهوری، تقوای سیاسی به بالاترین پایه خود رسید، چنان که «والریوس کوروس» پس از احراز بیست و یک مقام حکومتی، به همان تهیدستی آغاز کارش به کشتزار بازگشت و «کوریوس» از غنایمی که از دشمن گرفت سهمی برای خود برنداشت و «فابیوس» و همکارانش، هدایای گرانبهایی را که در سفارت مصر گرفته بودند به حکومت تحویل دادند. گاه دوستان مبالغ بسیار پول بیرنج به یکدیگر وام میدادند ولی در میدان سیاست، زمامداران در پیمانها صدیق نبودند و گاه از توطئه و تحریک خودداری نمیکردند. با این حال مرد «... تربیت یافتهی این عصر، فرمانبردار و محافظهکار و وفادار و شکیبا و ستیزهرو و سختکوش و اهل عمل بود. از نظم لذت میبرد، فرمانبرداری میکرد تا فرمانروایی بیاموزد، با مداخله دولت در امور اخلاقی و درآمد او موافق بود و انتظار داشت که ارج او را از روی خدماتش معلوم گردانند. مرد رومی از جذبه و سر زندگی و زبانآموزی یونانی بهرهیی نداشت، تشکیلات، فن او بود. از پندارسازی به دور بود، با علم و فلسفه چندان مأنوس نبود. از افلاطون، ارشمیدس با مسیح هیچ درنمییافت، فقط میتوانست بر جهان فرمانروایی کند.سیر فرهنگ- در روم قدیم فرهنگ و ادبیات به طبقات فرمانروا انحصار داشت. «پلوتارک» تاریخ نخستین مدرسه را در سال 250 قبل از میلاد میداند. آموزگار معمولا بنده یا آزاد مردی بود که از جانب چند خانوار برای تعلیم به فرزندان به خدمت گرفته میشد. کار او تعلیم خواندن، نوشتن، صرف و نحو و تاریخ و فرمانبرداری بود. حافظه را با از بر کردن الواح دوازدهگانه پرورش میدادند. زبان رومی سودمند به مقصود و خالی از زوائد بود. رومیان با قلم نی چاکدار مطالب را روی برگ و پوسته درونی درخت و اغلب روی الواح سفید چوب یا روی چرم و کاغذ کتانی و پوست مینوشتند. در آن روزگار شهروند رومی به جز اصول حساب و اندکی هندسه (به اندازهای که برای ریختن طرح کشتزار یا پرستشگاهی کفاف کند) فرا نمیگرفت. کودک، شمارش را با انگشتان می آموخت، رومیان هندسه را در معماری و مهندسی به کار میبردند. ولی بر دانش یونانی چیزی نیفزودند. پزشکی تا قرن سوم، بیشتر مقولهای بود مربوط به گیاهان خانگی و سحر و نیایش، فقط خدایان، توانایی شفای بیمار را داشتند، برای دفع هر مرضی از خدائی جداگانه یاری میخواستند.خصوصیات اجتماعی رومیان- چنان که قبلا اشاره کردیم در آغاز به صورت خانوادهها و قبایل زندگی میکردند و خانوادهها مشتمل بودند بر پدر و مادر و اولاد و همه اقارب و کسانی که به یک جد و پدر انتساب داشتند. هر قبیله عدهای برزگر داشت، وضع کشاورزان در اوایل بسیار سخت بود و نمیتوانستند دهات را ترک کنند اما با گذشت زمان وضع آنان بهتر شد و جزء افراد قبیله به شمار آمدند و حق رای دادن در مجالس ملی را به دست آوردند. در ابتدا اعوام از خواص کنارهگیری میکردند ولی دیری نگذشت که عوام در زمره ساکنین شهر به شمار آمدند و پادشاه روم عوام را در قشون وارد کرد. پادشاه منتخب ملت و خدایان بود و پیشوای مردم و قاضیالقضات و فرمانده کل قوا محسوب میشد. با این حال پادشاه مطلقالعنان نبود و مجلس ملی و سنا در اعمال وی نظارت میکردند. در مواقع حساس، خواص، برزگران و عوام دور هم جمع میشدند و مجلس ملی را تشکیل میدادند. انتخاب سلاطین و تصویب صلح و جنگ به عهده این مجلس بود، مجلس سنا از مسنترین مشایخ قبایل تشکیل مییافت. سیصد عضو داشت که در تمام مسائل اساسی اظهارنظر میکرد و هیچ تصمیمی قبل از تصویب مجلس سنا صورت قانونی نداشت. به این ترتیب از دیرباز حکومت روم یک حکومت اشرافی بود. در سال 509 هنگامی که «تارگن» خواست خود سرانه حکومت کند، مجلس سنا قیام کرد و او را از صحنه سیاست بیرون راند. مذهب- مذهب در روم مقام مهمی داشت، عبادت رومیان منحصر بود به بعضی اعمال دشوار که با مراسم مخصوص به جا میآوردند. برای پیروان هیچ دستوری نبود و پیشوایان درصد نبودند مفاسد اخلاقی مردم را اصلاح نمایند فقط سعی میکردند به هر وسیله، رضایت و مساعدت خدایان را جلب کنند و برای حصول این آرزو مومنین، شراب، گل، میوه و شیرینی به خدایان تقدیم میکردند و غالب اوقات قوچ و گاومیش در راه جلب محبت ربالنوع قربانی مینمودند. به تفأل تطیر عقیده داشتند، پرستش اموات، اساس مذهب خانوادگی محسوب میشد. بعد از ارواح اموات، خدایان خانه و صحرا مورد توجه بود و کشیشیان در اجرای مراسم مذهبی نقش مهمی داشتند. با مرور زمان تغییرات فراوان در مذهب رومیان پدید آمد. خدایان ایتالیا و اتروسک و خدایان یونانی و خدایان مشرق زمین در طول تاریخ با ادیان کهن رقابت میکردند، بعد از آن که حوزه قدرت رومیان تا خاور میانه گسترش یافت خدایان شامی،مصری و ایرانی به تدریج دیانت قدیمی را از بین بردند تا سرانجام آیین مسیح سرزمین روم را تسخیر کرد و در اواخر عصر امپراطوری یگانه مذهب رومیان گردید. فتح ایتالیا- فتح ایتالیا با فرستادن مهاجران رومی آغاز شد، این مهاجران به چند کار میآمدند، یکی آن که بیکاری را از میان میبردند، نقصان وسایل معیشت جمعیت را جبران می کردند و بالنتیجه از شدت نبرد طبقاتی در روم میکاستند، در میان اتباع عاصی، همچون گروههای نظامی با هستههای وفادار(به سلطه روم) به کوشش برمیخاستند و برای کالاهای رومی، بازار و انبار برپا میکردند و به گرسنگان پایتخت خوراک اضافی میرسانیدند. پیروزیهای روم بر ایتالیا به زودی پس از آن که با شمشیر به دست آمد، با خیش و فعالیتهای کشاورزی به کمال رسید، در آن روزها، صدها شهر ایتالیایی که تا امروز برجا ماندهاند، بنیاد یافتند یا رنگ رومی گرفتند، زبان و فرهنگ رومی در سراسر ایتالیا که هنوز تا آن زمان مردمی درنده خو و متکلم به زبانهای گوناگون داشت، نشر یافت و ایتالیان کم کم به گونه کشوری متحد درآمد. روم در سایه نظامی سیاسی که در عمل بیرحم بود، نتایجی درخشان به بارمیآورد، و نخستین قدمها را در راه پیشرفت مردم برمیداشت