دیروز... امروز... فردا
افسانه قدس
زندگی سراسر فراز و نشیب است. به خصوص با پیشرفت علم و اختراعات و ماشینی شدن لحظه به لحظه از قوه ادراک و هوشیاری انسان و فعالیتهای کارهای روزمره که در قدیم برای زندگی از قدرت بدنی بییشتر استفاده میشد و مشغولیات مانع از افکار مخرب میشد. امروزه افسردگی و دلزدگی از زندگی و بیطاقت بودن در مقابل مشکلات ناشی از بیتحرکی است. این روزها سپردن کارها به دست وسایل برقی علاوه بر داشتن رفاه، سختیها را هم به همراه دارد تا جایی که گاهی نبود همین وسایل بسیار سخت است. ولی میتوان گاهی اوقات مانند گذشتگان از ابزار برقی استفاده نکنیم. تا به حال به یکساعتی که برق میرود و سکوت و آرامشی که شمع ایجاد میکند، فکر کردهاید؟ همه خانواده دور شمع جمع میشوند و با هم صحبت میکنند. در آن لحظه خانواده به صورت عجیبی احساس نزدیکی بیشتری نسبت به هم پیدا میکنند. بچهها دل از وسایل کامپیوتری میکنند و به آغوش پدر و مادر باز میگردد. محیطی مملو از صمیمیت فضای خانه را پر میکند این گردهمایی اجباری باعث نزدیکی خانواده میشود. چه خوبه گاهی این مواقع را با دست خودمان به وجود بیاوریم تا شمع وجودمان از محبت گرم شود. در قدیم، در هرخانهای پدربزرگ و مادربزرگ نقش مهمیداشتند. احترامشان واجب و وجودشان را برکت سفره میدانستند... ولی اکنون با ماشینی شدن زندگی و مشکلات عدیده برای گذران زندگی... زن و مرد باید کار کنند. کسی دگر درخانه نیست. تا از فردی که روزی مثل سرو سرسبز و خرم بوده و مانند عقاب بالهای خود را میگستردند تا از خانواده حمایت کنند... مراقبت کند. اینگونه است که افکار مغشوش و درهم ریخته پیدا مو احساس گناه میکنیم. با خستگی روح، جسم تحلیل میرود و هجوم افکار منفی از ما یک انسان غیرقابل تحمل میسازد. پس بیایید به خاطر تجملات و رفاه بیشتر و کسب درآمد اضافه از محیط خانواده غافل نشویم. برای بزرگترها احترام بیشتری قایل شویم زیرا این فرسودگی برای همه پیش میآید. با خود عهد ببندیم تا آخرین لحظات عمر با پدران و مادران خود باشیم. با یک برنامهریزی و هماهنگی خانوادگی بین دو نسل گذشته (سالمندان) و آینده (جوانان) توازن ایجاد کنیم و برایشان امروزی شیرین به یادگار بگذاریم. دعای خیر بزرگان بدرقه راهتان باد.