• شماره 1355 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۴ آذر

پرونده‌ای برای نمایش «ما تا ابد در قطب می‌مانیم» (بخش پایانی)

موس بلوط، پاستا با سس ساردین و کلم؛ استیک میلانزه

امین کردبچه / مصطفی رفعت عالیه نعمت‌الهی، پرنیان محرابی، رومینا فرمانی، سوگل ایزدی‌فرد و سلمان مشیر‌پناهی بازیگران نمایش «ما تا ابد در قطب می‌مانیم» به‌نویسندگی و کارگردانی رحیم نوروزی هستند که تا جمعه ۱۷ آذرماه ۱۳۹۶ در کافه‌سالن چهارسو تئاتر شهر به‌روی صحنه است. این‌ اثر نمایشی با نگاهی به آثار هاروکی مورا‌کامی؛ نویسنده ژاپنی شکل گرفته است.

رحیم نوروزی:
سعی کرده‌ام ایده‌آل خود در تئاتر را رقم بزنم
رحیم نوروزی؛ نویسنده و کارگردان نمایش «ما تا ابد در قطب می‌مانیم»، با‌اشاره‌به‌اینکه در‌این‌اثر از هنرجویانی استفاده کرده است که نخستین مواجهه آنان با تئاتر توسط خود او صورت گرفته است و بر‌همین‌اساس، آموزش‌های ابتدایی این‌حوزه را خود به آنان منتقل کرده است و در جای دیگری آموزش ندیده‌اند، گفت: «بعضی‌از‌آنها در کارگاه‌هایی که در دانشگاه تهران و تالار مولوی انجام شد، حضور داشتند و برخی‌دیگر در دوره‌های خصوصی آموزش بازیگری من حضور داشتند». وی در‌ادامه، با‌اشاره‌به‌این‌موضوع‌که در روند تولید این‌اثر که به‌مدت تقریبی یک‌ساله به تولید انجامیده است، افزود: «سعی کرده‌‌ایم آن‌دست از تئاتر را که دل‌مان می‌خواهد، رقم بزنیم و آنچه را که ایده‌آل خود من است، به‌نمایش بگذارم و اصلا عنوان «محیطی» را که از بیرون به ما سنجاق شده است، نمی‌پذیرم». این مدرس بازیگری در بخشی‌دیگر از‌این‌گفت‌وگو، با‌اذعان‌به‌اینکه اختصاص عناوینی همچون «محیطی»، سطح کار را پائین می‌کشد و این‌بدان‌معنا نیست که گروه تولید‌کننده این‌اثر، سالنی را برای اجرا در‌اختیار نداشته است، ادامه داد: «قصه این‌اثر در یک رستوران و یک کافه اتفاق می‌افتد و ما نیز از تمام ظرفیت‌های این‌کافه استفاده کرده‌ایم که میزانسن قصه ما در‌این‌محل، شکل زیبایی داشته باشد». نوروزی که با بازی درخشانش در مجموعه «یوسف پیامبر‌(ع)» خاطره بصری بسیار‌زیبایی را برای مخاطبان خویش به‌یادگار گذاشته است، با‌اشاره‌به‌این‌موضوع‌که بخش مهمی‌از تمرینات این‌اثر در کافه‌های مختلف و بخشی‌دیگر در کارگاه‌های آموزش بازیگری او انجام شده است، اظهار داشت: «تمرینات این‌اثر به‌صورت مستمر نبوده است و طی یک یا دو‌جلسه در هفته صورت پذیرفته است و در‌این‌میان دراماتورژی این‌اثر نیز بر‌عهده خود من بوده است». بازیگر مجموعه «پس‌از باران»، با‌تأکید‌براین‌موضوع‌که این‌اثر، همان‌گونه‌که در تبلیغات به‌آن اشاره شده است، اثری اقتباسی‌ست، تصریح کرد: «من به‌شدت به ادبیات و مقوله اقتباس علاقه‌مند هستم و بر‌همین‌اساس، می‌توان گفت که من در تولید این‌اثر، به علاقه خودم پرداخته‌ام».
شیوا بیرانوند: 

خواندن مداوم و گفت‌وگوی گروهی لازمه شكل‌گیری بافت و تبدیل‌شدن یك اثر ادبی به اثر نمایشی‌ست
نتیجه خوشایند یک پروژه نمایشی، محصول همفکری و کار گروهی در همه ابعاد آن است و بی‌شک عواملی که به‌عنوان مشاور در به‌روی‌صحنه‌بردن آثار حضور دارند، می‌توانند نقشی مهم در چگونگی اجرا و سیر طبیعی و البته روبه‌موفقیت آنها ایفا کنند؛ مشاورینی‌که نسبت‌به آنچه قرار است اتفاق بیفتد، به نگاه نویسنده، کارگردان، بازیگران و سایر اعضای دخیل در ساخت کار، وسعت می‌بخشند. شیوا بیرانوند در تئاتر «ما تا ابد در قطب می‌مانیم»، ازهمین‌دست نیروهای کمک‌کننده است که به‌عنوان مشاور هنری و طراح پوستر و تیزر این اثر نمایشی به‌فعالیت پرداخته است. وی درپاسخ‌به‌این‌پرسش‌که اساسا چطور شد متون هاروکی مورا‌کامی برای زمینه اولیه کار مورد استفاده قرار گرفت، می‌گوید: «‌این‌نمایش ارتباطی تنگاتنگ با ادبیات دارد؛ به‌این‌جهت‌که اساسا ازسوی نویسنده و کارگردانی ارائه شده که خودش نیز دغدغه ادبیات دارد. همچنین، بازیگران جوان این‌کار ازآن‌دست بچه‌هایی هستند که نه سودای شهرت دارند و نه‌اینکه بخواهند فقط به‌سرعت روی صحنه یا جلوی دوربین قرار بگیرند و دیده شوند. برعکس، جوانانی اهل مطالعه‌ هستند و هنگامی‌که قرار شد محوریت اقتباس اولیه را متون موراکامی قرار دهیم، این‌نویسنده را می‌شناختند. پیشنهاد از‌طرف آقای نوروزی بود و بچه‌ها با خواندن آثار موراکامی، اثر مورد علاقه‌شان را انتخاب کردند؛ سپس، آقای نوروزی متن را نوشت؛ بااین‌توضیح‌که متن نمایشنامه درواقع تنها با حال‌وهوای آثار موراکامی و برآمده و الهام‌گرفته از کلیت کارهای اوست؛ نه‌اینکه آن‌آثار به نمایشنامه تبدیل شده باشند. درواقع، ما تا ابد در قطب می‌مانیم، یک متن مستقل نمایشی‌ست که توسط رحیم نوروزی به‌نگارش درآمده است». آنهایی‌که با نوشته‌های این‌نویسنده 68ساله ژاپنی آشنا هستند، به‌خوبی می‌دانند که آثارش به‌لحاظ فرم روایی، از ساختاری سورئال بهره می‌برند و دشواری نمایشی‌کردنش برای دراماتورژ و حتی درک چگونگی اجرای آن ازسوی بازیگران، یکی‌از چالش‌های پیش رو خواهد بود؛ مسئله‌ای که می‌تواند مانع ارتباط‌گیری درست و کامل مخاطب با اثری که روی صحنه می‌بیند، شود. بیرانوند که دانش‌آموخته فلسفه هنر است، دراین‌باره که آیا نگرانی از پس‌زده‌شدن چنین تجربه سختی ازسوی مخاطب را داشتند؟ می‌گوید: «اساسا هر‌زمان‌که بخواهیم چیزی را از عدم خلق کنیم؛ یا چیزی‌که وابسته به جریان موجود نباشد، اضطرابی را تجربه می‌کنیم که می‌شود به‌‌آن، اضطراب خلاقیت یا اضطراب ارائه اثری نو گفت. از تجربه‌کردن این‌حس ناگزیریم؛ چون باید پای‌مان را جایی بگذاریم که کسی قبلا پایش را آنجا نگذاشته و فضای آشنا و تجربه‌شده‌ای نیست. بله؛ این‌خطر می‌توانست باشد که اثر در ارتباط با مخاطب دچار مشکل شود و بااینکه دوست ندارم از عبارت ضررکردن پروژه استفاده کنم؛ چون بار معنایی خوبی ندارد؛ اما می‌توانست به‌این‌نتیجه هم منتهی شود. بااین‌همه، در چندروز مانده به پایان کار، این‌اضطراب جایش را به حس لذت داد». وی افزود: «درواقع، باید گفت که متن ازجایی‌به‌بعد دیگر متعلق به نویسنده و کارگردان نیست؛ حتی به بازیگران هم تعلق ندارد. متن، از ‌مرحله تعلق شخصی می‌گذرد و عمومی می‌شود؛ برای هرکسی که آن‌را می‌بیند. خوشبختانه متن ما به‌سلامت از‌این‌مرحله عبور کرد و می‌دانستیم که آن تاثیر لازم را بر مخاطب خواهد گذاشت. به‌هرحال، اگر کاری روی خالقین آن اثر خوبی بگذارد، حتما روی مخاطبان هم بی‌تاثیر نخواهد بود. ما تا ابد در قطب می‌مانیم، در مرز نامشخص رویا و واقعیت حرکت می‌کرد و چندلایه‌بودنش به‌گونه‌ای‌ست که به‌قول شما ممکن است حتی در 20دقیقه اول، مخاطب را گیج کند؛ اما رفته‌رفته شما را درگیر می‌کند و می‌توانید لایه‌های مختلف آن‌را کشف و درک کنید. گاهی بعضی‌کارها هست که سازندگانش فقط فکر می‌کنند که فضایی خاص خلق کرده‌اند؛ بعد برچسبی هم روی آن می‌زنند و می‌گویند مثلا ابزورد است؛ اما آنچه انجام داده‌اند درواقع، رهاکردن متن در فضایی نامشخص است و نباید این‌طور تصور شود که مخاطب وظیفه دارد خودش بنشیند و قطعات این پازل پراکنده را به‌هم وصل کند. بی‌اغراق می‌گویم که متن نمایش ما، شیرازه درست و بافت مشخصی دارد که ارتباط اجزای آن باهم رعایت شده است. متنی ساختارمند و منطقی که ته ماجرا، مخاطب با خودش نمی‌گوید خب که چی؟ رسیدن از‌آن متن دشوار به‌این‌نتیجه‌گیری، کار ساده‌ای نبود». یکی‌از شخصیت‌های نمایش «ما تا ابد در قطب می‌مانیم»، دختر صندوق‌داری‌ست که همپای سایر دخترانی که در کافه‌رستوران کار می‌کنند، حضور دارد و با آرزوهای آنها همراه می‌شود؛ البته خودش به‌شخصه آرزویی ندارد و حتی طراحی لباسش نشان می‌دهد که تلفیقی از‌آن سه‌دختر دیگر است؛ شیوا بیرانوند درباره چنین برداشتی از نقش و نمایش، توضیح می‌دهد: «این تعبیر شما حس خوبی برای من دارد؛ چون به‌نظر می‌آید متن دارد در ذهن شما بازتعریف می‌شود و این خودش بازتولید معنا را به‌دنبال دارد. آنچه در نمایش رخ می‌دهد، بیشتر توصیف وضعیتی بدون ‌نتیجه‌گیری خاص است تا هر‌یک‌ازمخاطبان، برداشت شخصی خودش را ازآن داشته باشد. برای من، مهم این بود که داستان، حول یک شخصیت محوری نمی‌گردد. حتی برعکس روال بعضی‌ازکارها این‌طور نبود که بازیگری با چهره یا صدای ویژه‌تر، نقش بیشتری هم داشته باشد. اتفاقا دراین‌نمایش، هیچ‌یک‌از‌بچه‌ها در‌حاشیه نبودند و قصه‌ها درمیان آنها در رفت‌وآمد بود». وی درپاسخ‌به‌این‌سوال‌که آیا می‌توان باتوجه‌به‌آنکه شخصیت مدیر که با‌حضور گاه‌وبیگاهش، مانع‌از غوطه‌خوردن شخصیت‌های زن داستان در فانتزی‌های‌شان می‌شود و اینکه شخصیتی‌که وظیفه برآورده‌کردن آرزوهای آنها را دارد، مرد هستند، می‌توان گفت که متن، رویکردی درمقابله‌با دنیای مردسالاری‌ست که خواسته‌های زنان را شکل می‌دهد؟ می‌گوید: «وقتی اثری هنری را با واقعیتی از جامعه همراه می‌کنیم، باید بسیار‌مراقب باشیم که چه‌نتیجه‌ای حاصل خواهد شد. فارغ‌از مسئله زن و مرد و تعاریفی چون مردسالار و مردستیز و... در‌جهان، اقلیت‌ها همیشه بیشتر مورد ستم واقع شده‌اند؛ زن‌ها هم به‌عنوان بخشی‌از‌این‌اقلیت، به‌علل مختلف آثار ناشی‌از تعاریف فروکاهنده کلیشه‌های اجتماعی قرار داشته‌اند؛ به‌همین‌علت هم بیشتر درمعرض خطر سانتی‌مانتالیزم‌های رسانه‌ای و قدرت القای تبلیغات قرار داشته‌اند. همچنین باید درنظرداشت‌که موراکامی، شخصیتی لب مرز غرب و شرق است؛ پس متونش هم درست مانند رابطه شکل‌گرفته بین سنت شرق و غرب تفسیر می‌شوند. واقعیت‌اینکه زنان در آثار موراکامی، شخصیت‌های قابل تاملی هستند و البته رازآلود. اساسا این‌ابهام و اسرارآمیزبودن، در فلسفه مشرق‌زمین زیاد دیده می‌شود. زن‌ها در کارهای موراکامی در هاله‌ای‌از‌ابهام تصویر می‌شوند که به‌نوعی باعث دورماندن ما از واقعیت‌شان می‌شود. نمی‌گویم که در کارهای موراکامی، زنان پررنگ‌تر هستند؛ بلکه حضوری از نوع دیگر دارند. آقای نوروزی هم با نگاه و دیدی حقیقت‌طلب در متن‌ها نگاه می‌کردند و با گشودگی دید و فکر روبه‌روی متن‌ها قرار گرفتند. ازسویی، بازیگران هم زن هستند و حس‌های ذاتی خودشان را دارند. اینها درکنار هم شاید کولاژی را شکل داده که ناخودآگاه، چنین‌تصوری به ذهن مخاطب منتقل شود». شیوا بیرانوند درباره پروسه شکل‌گیری متن گفت: «اول این‌را توضیح دهم که رحیم نوروزی یک‌شبه نیامده متن بنویسد و کارگردانی کند. او پیش‌از‌بازیگری، در تمام عمرش اساسا نویسنده بوده. برای کارگردانی هم سال‌هاست روندی آرام را درپی گرفته و حالا به جمعی مطلوب نظرش رسیده که تصمیم به‌این‌کار گرفته است. درمورد، ما تا ابد در قطب می‌مانیم؛ متن، بارها بازنویسی شد. با بچه‌ها جمع می‌شدیم و فارغ‌از مسئله نمایش، ساعت‌ها درباره ادبیات صحبت می‌کردیم. نمی‌خواستیم متنی را به‌زور همچون روال‌ مرسوم و رایج، تبدیل به نمایش کنیم. بچه‌ها در فضایی آزاد و بی‌ترس حرف‌های خود را می‌زدند و ازآن‌سو خود آقای نوروزی به‌هرحال، هم می‌شنید و هم سعی می‌کرد این بحث‌ها را به مسیر درستی هدایت کند. برای همین، ماجرای نوشتن و تمرینات، یک‌سال طول کشید. در‌نهایت، متن را آقای نوروزی نوشتند و اثر، یك نویسنده مستقل دارد. كارگردانی نیز به‌شكل مستقل از‌این‌گفت‌وگوها دارای یك سبك و جهان‌بینی منحصر‌به شخص رحیم نوروزی بود؛ اما این‌گفت‌وگوها به شكل‌گیری بافت درهم‌تنیده‌ای منتهی شد كه هم به بازی‌ها عمق بخشید و درونی شدند و هم، تاثیرش روی مخاطب متفاوت شد. اگر می‌گوئیم روحیه جمعی، به‌این‌معنی نیست كه دانش و شناخت كارگردان را دست كم بگیریم؛ بلكه این‌ كار جمعی، بیش‌از‌اینكه هم‌آمیزی ایده‌ها باشد، عمق‌بخشیدن و درك جهان متن بود؛ اتفاقی‌كه در مواجهه با یك اثر ادبی می‌افتد». وی درهمین‌زمینه ادامه داد: «درواقع، یک دراماتورژی اولیه صورت گرفت؛ اتودهای بچه‌ها زده شد و روتوش‌های مختلفی انجام گرفت. بعد‌ازآن، براساس اتودهای شکل‌گرفته بچه‌ها، دوباره متن بازنویسی شد که این‌بار، برآمده از تمرین‌های بازیگران بود. حتی تعدادی‌از‌دوستان کار را قبل‌از‌اجرا دیدند و نظر دادند؛ گاه رک می‌گفتند که با کار ارتباط نگرفتیم؛ این‌نوع برخورد می‌توانست بچه‌ها را دلسرد کند؛ اما امیدواری جمعی که به‌آن افتخار می‌کنیم، اجازه نداد چنین‌اتفاقی رخ دهد. به‌لطف خدا، این ‌تلاش و صبر طولانی بچه‌ها جواب داد».

مقدی شامیریان:
لباس‌ها بر‌اساس اتفاتی‌که می‌توان با کاغذها رقم زد، طراحی شدند
مقدی شامیریان؛ طراح لباس نمایش «ما تا ابد در قطب می‌مانیم» با‌اشاره‌به‌اینکه نخستین‌حسی که او در مواجهه با نمایشنامه و دیدن بازی بازیگران این‌اثر گرفته، حسی وهم‌آلود بوده است که بر کل فضا حاکم است، گفت: «این‌فضا که می‌توان آن‌را خیالی، شاید واقعی یا حتی فرا‌واقعی دانست کاملا به مخاطب منتقل می‌شود و دقیقا مشخص نیست که این‌اتفاقات در چه‌فضایی می‌افتد». این‌ طراح لباس با‌اشاره‌به‌این‌امر‌که مخاطب در‌این اثر نمایشی، چهار دختر را به‌نظاره می‌نشیند که سه‌نفر از‌آنها، خواسته‌ها، آرزوها و رویاهای خود را برای مخاطب نمایش تعریف می‌کنند، افزود: «شاید این‌موارد، آرزو باشند؛ شاید پیش‌تر اتفاق افتاده‌اند یا شاید تنها در‌حد رویا باقی بمانند و هرگز اتفاق نیفتند». این مدرس دانشگاه که تا‌کنون طراحی لباس بیش‌از 60 اثر نمایشی را بر‌عهده داشته است، در‌ادامه با‌اشاره‌به‌اینکه فضای داستان، مخاطب نمایش را درگیر می‌کند، ادامه داد: «به‌همین‌دلیل از جنس کاغذ برای طراحی لباس این‌نمایش استفاده شد و قسمت عمده کار ما در طراحی لباس با متریال کاغذ و مقوا صورت گرفت و جنسیت‌هایی در خانواده کاغذ و هر‌گونه هنری که می‌شد آن‌را با کاغذ، قیچی، مقوا و دست انجام داد، مد نظر من بود». طراح لباس نمایش «شب دشنه‌های بلند» که به‌کارگردانی «علی شمس» به‌روی صحنه رفت، با‌اشاره‌به‌اینکه در طراحی لباس این‌اثر از اشکال اوریگامی، تاها و چروک‌های مختلف و همچنین اشکالی که خود طراحی کرده، در طراحی لباس این‌اثر استفاده کرده است، اظهار داشت: «طراحی لباس در‌این‌نمایش بر‌اساس اتفاقاتی‌که می‌توان با کاغذها رقم زد، اتفاق افتاده است».

رضا قانعی:
آثار «موراکامی» سرشار از تعلیق است
رضا قانعی؛ آهنگ‌ساز نمایش «ما تا ابد در قطب می‌مانیم»، با‌اشاره‌به‌این‌امر‌که سرگشتگی انسان معاصر در‌این‌نمایش روایت می‌شود، گفت: «نقشه‌ای که من برای موسیقی این‌نمایش چیدم، موجب شد که مخاطب این‌اثر در یک‌لحظه با چند لایه متفاوت از موسیقی روبه‌رو باشد». وی در‌ادامه، با‌اشاره‌به‌اینکه در‌حوزه چیدمان صدا در‌این‌نمایش با مشکل باند مواجه نشده است و از باندهای خوب دو‌کاناله و هوفر برای پخش صدا در‌این‌نمایش استفاده کرده است، افزود: «ما، در ساخت موسیقی این‌نمایش، تلاش کردیم که از ملودی‌هایی همراه با موسیقی کرال استفاده کنیم و این‌دست از موسیقی برای این‌نمایش توسط مهسا مشعشعی ساخته شده است». این‌ آهنگ‌ساز تئاتر، در‌بخشی‌دیگر از‌این‌گفت‌وگو، با‌اشاره‌به‌اینکه برای ساخت موسیقی این‌کار زمان کمی را در‌اخیتار داشته است، ادامه داد: «با‌توجه‌به این میزان کم، سعی کردم تا بیشتر تمرکز خود را در تولید موسیقی به کیفیت معطوف کنم تا با‌توجه‌به شکل‌و‌شمایل خاصی که سالن اجرا دارد، موسیقی نمایش ما تا ابد در قطب می‌مانیم، برای مخاطب، زیباتر جلوه کند». قانعی در‌همین‌راستا، با‌اشاره‌به‌اینکه میکس و مستر این‌موسیقی‌ها به‌گونه‌ای ایجاد شده است که شنونده حظ شنوایی از‌این‌اثر ببرد، اظهار داشت: «در تولید موسیقی این‌اثر سعی کردم از پرسپکتیو شنوایی بهره ببرم؛ چرا‌که ما، در کار صداهایی را می‌شنویم که تنها با استفاده از‌این‌پترن‌ها می‌توان منظور را به مخاطب رساند». این‌ آهنگساز تئاتر با ذکر مثالی پیرامون این‌پترن‌ها، تصریح کرد: «برای مثال، صدای قطار از دور که به‌سمت ما می‌آید، کم است و کم‌کم که به‌ما نزدیک می‌شود، زیر می‌شود و مخاطب صداهای زیرتر را می‌شنود و همین‌امر نشان می‌دهد که همواره همه‌چیز در‌حال تغییر و حرکت است». قانعی در‌پایان تأکید کرد: «یکی‌از فلاسفه فرانسه می‌گوید که اجسام از آنچه که می‌بینیم، به ما نزدیک‌تر هستند و این‌اتفاق، در اثر رحیم نوروزی به‌صورت مجسم برای مخاطب این‌نمایش به‌نمایش گذاشته می‌شود و در دراماتورژی نیز تا‌جایی‌که من اطلاع دارم، نوشته‌های موراکامی پر‌از‌تعلیق است». 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه