صعود قیمت ارز و خروج سرمایههای ورزشی
افزایش بیرویه ارز بر همه امور زندگی مردم سایه افکنده و بهخوبی قابلِ لمس است. وقتی از مقابل سوپرها و میوهفروشیها گذر میکنیم؛ ارقام 40 و 50هزارتومانی را بر روی میوههایی چون انگور و گیلاس میبینیم و سکه 5/1میلیونتومانی را بالای چهارمیلیون خریدوفروش میکنند، ورزش نیز متأثر از افزایش نرخ ارز، دچار بحران میشود. ورزش در بحران بیپولی دستوپا میزد که افزایش نرخ ارز و عدم پرداخت حق پخش مسابقات تلویزیونی توسط صدا و سیما، ورزش را تا آستانه تعطیلی و رکود و جمود میکشاند. لغو اردوهای آمادگی تیمهای ورزشی، عدم شرکت در مسابقات دوستانه و برونمرزی بهعلت بیپولی، عدم حضور در مسابقات صاحب تقویم در فدراسیونهای بینالمللی؛ بهمرور میتواند از افتخارات بیشمار ورزشی ما کم کند و از چشم فدراسیونهای بینالمللی تا اندازه زیادی دور بمانیم. اما مهمترین عاملی که میتواند آسیب جدی به ورزش ما وارد کند، خروج مربیان خارجیست که دههاسال است به آموزش تیمهای ما در کشور اشتغال دارند و چون حقوق و دستمزد آنان با دلار پرداخت میشود و بههیچوجه فدراسیونهای ایران قادر به تأمین نظر آنان نخواهند بود؛ بنابراین، از ایران میروند. ورزشکاران خارجی که هماکنون در تیمهای فوتبال، بسکتبال و سایر ورزشها در ایران عضویت و در مسابقات باشگاهی حضور فعال دارند، نیز به سرنوشت مربیان خارجی دچار شده و خروج از ایران را به اجبار انتخاب میکنند. درزمینه کوچ ورزشکاران زبده ما به خارج از کشور نیز ما با بحرانی روبهرو هستیم که کنترل آن ازدستِ ما خارج خواهد بود؛ بهویژه بحران ارزی و خروج سرمایههای ورزشیمان به سوی شیخنشینهای خلیج فارس نیز از آسیبهای افزایش نرخ ارز است که ادامه این وضعیت، خسارات جبرانناپذیری به ورزش ما خواهد زد. کشورهای حاشیه خلیج فارس، سالهاست که بهعنوان صیادی پرجاذبه باعث صید ورزشکاران ما بهویژه در رشته فوتبال شدهاند؛ بهنحویکه درحالِحاضر بیشاز 20نفر از فوتبالیستهای ایران در تیمهای باشگاهی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس حضور دارند که چون حقوق و دستمزد خود را با دلار دریافت میکنند، ذوق بیشتری را درمیان جوانان ما ایجاد میکند؛ تاجاییکه مشتاقانه هجرت را میپذیرند. اگر درنظر بگیریم که مزایای حقوقی یکسال اقامت در کشورهای همسایه بهراحتی میتواند ورزشکار ما را صاحب یک خانه مسکونی خوب در کشور کند، بهانه خوبی برای ورزشکاران ماست که غربتنشینی را بر ذلتنشینی و بیپولی در داخل ترجیح دهند. ممکن است پارهای از مردم را عقیده برآنباشدکه تغذیه و معیشت، درمقایسهبا ورزش و قهرمانی از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است و دولت در وضعیت کنونی باید به فکر تأمین غذا و مایحتاج مردم باشد. اگر این فرضیه را بپذیریم، در درازمدت آسیبی که ازاینراه به سلامتی جوانان ما وارد میشود، غیرقابلِ جبران خواهد بود. اینجاست که باید گفت هر چیز به جای خویش نیکوست؛ بنابراین، برنامهریزی باید طوری صورت گیرد که وضعیت تحریمها نتواند به جسم و جان مردم عزیز ما لطمه جدی وارد کند.