مروری بر جریان مُد و لباس؛ از ایران باستان تا بعد از انقلاب اسلامی
تحول در الگوهای دنبالهدار
مجموع شواهد تاریخی نشان میدهد که «مُد» در ایران به قدمت تاریخ تمدن این کشور عمر دارد اما بیشک انقلاب اسلامی ایران تأثیر شگرفی در تغییر سبک پوشش زنان و مردان این سرزمین داشت. تاریخ «مُد» در ایران بهاندازه تاریخ تمدن در این سرزمین قدمت دارند. هیچیک از جنگها و انقلابها نتوانستند پوشاک مردمان این سرزمین را از فرهنگ و هنر دور سازند و هریک به بضاعت خود، تحولی را در این جریان مهم فردی و اجتماعی رقم زدند. بااینوجود، کشوری که داعیهدار طراحی لباس در اعصار و قرون مختلف است، این برگ را نیز در دفتر تاریخ خود بهثبت رسانده.
مُد و لباس در مفهوم طراحی نه اما در مفهوم مدگرایی، از زمان قاجار و با سفر ایرانیان به غرب آغاز شد. درآنزمان درباریان با سفر به اروپا برای نخستینبار با پوششهای غربی آشنا شدند، همچنین دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به اروپا رفته بودند نیز دید متفاوتی پیدا کردند. پیش از دوره قاجار اطلاع از لباسهای اروپایی میان زنان ایرانی محدود بود. بیشتر اروپاییانی که به اصفهان (پایتخت صفویان) سر میزدند، سربازان و تاجرانی مرد بودند و لباسهای زنان فقط در نقاشیهایی که نقاشان طراحی میکردند، دیده میشد.
نقطه شروع مُدگرایی زمانی بود که همسر اول «فتحعلیشاه» طی یک میهمانی دربار با «الیزابت مکنیل» (همسر جان مکنیل) آشنا شد. الیزابت در آن میهمانی لباس ساتن سفید، تزئینشده با چینهای توری و همچنین ردای قرمز ابریشمی بر تن داشت که مخالف با لباسها و جواهرات باشکوه و پرزرقوبرق خانمهای ایرانی بود اما همین لباس ساده چشم همسر اول دربار ایران را گرفت و نقطه شروعی شد بر تغییر لباس زنان دربار قاجار. بعدها در سال ۱۸۵۰ میلادی، «لیدی شیل» با «ملک جهان» (مادر ناصرالدینشاه) دیدار کرد. در زمان سلطنت «ناصرالدینشاه»، بهواسطه نفوذ دخترش «تاجالسلطنه» که تحصیلکرده اروپا بود و از آزادی زنان ایران پشتیبانی میکرد؛ مُد روز در سبک اروپایی به ایران وارد شد.
با آغاز دوره پهلوی اما الگوسازی به اوج خود رسید. پس از ورود ملکه افغانستان بدون حجاب به ایران و سفر «رضاشاه» به ترکیه و دیدار با «آتاتورک» و دیدن زنانی که بیحجاب بودند، وی تصمیم به ایجاد یک مدرنیزاسیون اجباری گرفت. گرچه جرقههای کشف حجاب در همان اواخر دوره قاجار خورده بود اما این «رضاشاه» بود که دستور به کشف حجاب زنان داد. وی همچنین دستور داد تا مردان بهجایِ لباسهای سنتی، لباسی بر تن کنند که شامل کت و شلوارهای غربی بود. همچنین مردان بهجایِ کلاه شاپو، دستار و عمامه باید «کلاهپهلوی» بر سر میکردند. زنان نیز بهجایِ روبنده، چادر و روسری میتوانستند از «کلاهفرنگی» استفاده کنند؛ اما داشتن حجاب، ممنوع شد.
بااینهمه و بهرغمِ چرخش بسیاری از جریانات فرهنگی ایران در دوره پهلوی بهسمتِ الگوهای غربی؛ نباید بهسادگی از تاریخ عظیم پوشاک در تمدن چندهزارساله ایران عبور کرد؛ زیرا شواهد تاریخی طراحی مُد و لباس درایران به دوره هخامنشیان بازمیگردد و جالب آنکه درآندوره نیز پوشش زنان و مردان به یکدیگر شباهت داشتند. «ویل دورانت» معتقد است که نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته است که میتوان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
در دوران اشکانیان و ساسانیان که نفوذ ادیان بودایی و مسیحیت از شرق و غرب، آئین زرتشتی را کمرنگ کرده بود، زنان ایرانی همچون گذشته دارای حجاب پوشیدهای بودهاند. دراینباره چنین میخوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پُرچین، آستیندار و یقهراست بود. پیراهن دیگری داشتند که روی اولی میپوشیدند و قَد این یکی، نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقهباز بود. روی این دو پیراهن، چادری سر میکردند». بههرروی، ساختار طبیعی فلات ایران طی اعصار تاریخی این مرزوبوم و مرکزیتی که بهدلیلِ داشتن پل ارتباطی بین شرق و غرب عالم داشت؛ باعث شد که این سرزمین سالیان سال درمعرضِ یورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گیرد. بدیهیست که این یورشها توسط اقوامی که دارای فرهنگ و اعتقادات ویژه خود بودند، صورت میگرفت و شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومی و سنتی جامعه بهوجود میآورد. بدینگونه، قوم ایرانی که از اعصار باستان اعتقاد به پوشیدگی و مستوری زن داشت و حتی خدایان و الهههای خود را در اوج پاکی و قداست میپرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تائید این دین بیشازپیش بر پوشیدگی زنان دقت میکرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت: هجوم مغول بهعینه نمونهای از این فشارها مبنی بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومی بود که پس از قدرتگرفتن حکومتهای شیعی مذهبی همچون سربداران و صفویان منتفی شد و زن ایرانی با پوشش همچنان به حضور خود در اجتماع میپرداخت.
در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهای میهن ما» درموردِ حجاب زنان زرتشتی چنین میخوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده میکنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنانکه روسری آنان ازنظرِ شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاریست و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، ازلحاظِ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربیست و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری».
پوشاک زنان ایران پس از ظهور اسلام و در دورههای صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه هم دستخوش تغییر شد. بهدلیلِ توجه صفویان به آداب و رسوم و مذهب خاص ایرانی و مذهب اثنیعشری، رشتههای گوناگون صنعت و هنر، پیشرفت شایانی داشته است که دراینمیان، پوشاک بانوان باتوجهبه بافت خاص اجتماعی و مذهبی آن روزگار، شکل خاصی بهخود گرفت. پیراهنها اغلب رنگارنگ، گلدار و زربفت ابریشمی بود و روی آن قبای جلوباز بلندی تا مچ پا بهپا میکردند و کمربندی به کمر میبستند؛ بهصورتیکه محکم روی کمر قرار نگیرد. کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبهدوزیشده و جوراب ساقهکوتاه پارچهای؛ از جمله پوشاکی بودند که در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار میگرفتند.
مجموع شواهد تاریخی نشان میدهد که مُد در ایران به قدمت تاریخ تمدن این کشور عمر دارد اما بیشک انقلاب اسلامی ایران تأثیر شگرفی در تغییر سبک پوشش زنان و مردان این سرزمین داشت و تغییراتی را طی چهاردهه شاهد بودیم که هریک از این تغییرات در دهه خود قابلِتأمل و بررسیست. حال اگر بخواهیم به حوزه مُدسازی در ایران با تکیه بر موارد مطرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بپردازیم، بیشک دهه 90 نقطه اوج و شکوفایی طراحی لباس در ایران طی سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران است. مُد و لباس پس از پیروزی انقلاب در قالبی بهوجود آمد که میتوان بهروشنی در نوع پوشش پیشازانقلاب رهبرانِ انقلاب اسلامی دید. مُد ساده و بیآلایش. موی بلند، عینکهای فریم کائوچویی، شلوارهای پاچهگشاد، پیراهنهای یقهباز و کتهایی که یقه آنها روی پیراهن پخش میشد؛ مهمترین الهمان مدلهای دهه ۵۰ بود. اگر به فیلمهای دوران انقلاب نگاه کنیم، بسیاری از جوانان، چنین ظاهری داشتند. در دهه 70 و 80 نیز با پایان جنگ و ازمیانرفتن الزامات خاص اقتصادی و سیاسی آن از یکسو و آغاز دوره تأثیر همهجانبه رسانههایی همچون ویدئو و ماهواره، دوباره موج مُدگرایی در جامعه آغاز شد. کاهش سختگیریها و افزایش واردات البسه خارجی هم در تشدید این فضا مؤثر بود.
بههرروی، فرهنگ غنی و چندهزارساله ایرانی قابلیت گرانبهایی برای طراحان مُد و لباس است که میتوان بهوسیله آن، بر چالش «بحران هویت» و «هویتیابی» جوانان فائق آمد. گرچه گسترش رسانهای و فنآوری اطلاعات فرهنگ ملی و بومی را تهدید میکند اما استخراج و معرفی هزینه هنرمندانه ظرفیتها و توانمندیهای زیبای فرهنگ اقوام کهن ایرانی در زمینه البسه و پوشاک و تلفیق طرحها و رنگها در تولید پوشاک میتواند این تهدید را به فرصت مبدل سازد. امروزه مهندسی فرهنگ در لباس براساسِ زندگی بهسبکِ ایرانی،اسلامی یک ضرورت اجتنابناپذیر بوده و متولیان امر باید برای تثبیت هویت ایرانی، از مبانی روانشناختی طیفهای مختلف جامعه بهرهبرداری کنند و با اتخاذ روشهای مناسب و رعایت اصول فنی، درجهتِ برندسازی لباس ایرانی اسلامی گام بردارند.
عطیه پژم/ هنرآنلاین