«مهاجرت» فقط تغییر مکان نیست
او که دو فرزند نوجوان دارد، چندماه قبل از بازگشت به ایران، به یکی از کشورهای اروپایی مهاجرت و بیتردید برای چنین مهاجرتی تلاش زیادی هم صرف کرده بود. یکروز وقتی سرزده به خانهاش میرود، در یکی از اتاقها فرزند نوجوانش را با نوجوان دیگری در وضعیتی میبیند که تاب نمیآورد. عصبانی میشود و با صدای بلند آنها را سرزنش میکند. پس از مشاجره فراوان، از فرزند نوجوانش میشنود که درصورت تداوم چنین رفتارهای تحکمآمیزی که (بهقول او) فقط مختص والدین ایرانیست؛ موضوع را با مسئولان مدرسه درمیان خواهد گذاشت و او باید منتظر توبیخ باشد. چندماه میگذرد. درنهایت، او که خود را آدمی مذهبی هم نمیداند، باتوجهبه ارزشهایی که در مدرسه به فرزندانش یاد میدهند و ارزشهایی که خودش به آنها باور دارد، بهایننتیجه میرسد که مسیر پیشرو عذابآور است و تصمیم میگیرد به ایران بازگردد. برخلاف گفته آن نوجوان عزیز؛ آن رفتار صرفاً مختص ایرانیان نیست. برخی از تحقیقات اجتماعی درخصوص مهاجران، بیانگر تنشهای جدی والدین با فرزندان (بهویژه) نوجوان درخصوص رفتارهاییست که در جامعه جدید، عادی تلقی شده یا حداقل رفتارهایی در «محدوده تحمل» تعریف میشود. نیز برخی از این تحقیقات که بین خانوادههای مهاجر خاورمیانهای ساکن اروپا انجام شده است، نشان میدهد که سختگیری، سرزنش و نظارت والدین بر دختران نوجوان خانواده درمقایسهبا پسران، بیشتر است. درواقع، در این خانوادهها جنسیت نوجوانان عاملی مؤثر جهت میزان اعمال نظارت بر رفتار آنان محسوب میشود؛ موضوعی که کموبیش در کشورهای میزبان، کمتر اهمیت دارد. در ماههای گذشته، با والدین ایرانی مختلفی که ساکن کشورهای اروپایی هستند، مصاحبههای تحقیقاتی داشتهام. واقعیت تلخ آنکه بسیاری از آنان، صرفاً برای فراهمکردن زندگی بهتر برای فرزندان و تضمین آیندهای خوب برای آنان، مهاجرت کردهاند؛ هرچند خودشان پس از مهاجرت دچار تنگناهای معیشتی و کاری شدهاند. البته دراینخصوص، یعنی مهاجرت برای زندگی بهتر، تصمیم آنان را قابل سرزنش نمیدانم. کسانیکه باید سرزنش شوند، برخی مدیران و مقامات نالایق این کشورند. نکته مهم آناستکه برخی از این والدین شناخت کافی و درستی از نظام تربیتی، آموزشی و خانواده در جامعه جدید ندارند و دقیقاً همین امر باعث بروز تنشهای پس از مهاجرت میشود. اگر در ایران بین آنچه مدارس به دانشآموزان یاد میدهد، با آنچه در خانوادهها به فرزندان یاد داده میشود، تعارض جدی وجود دارد و این والدین منتقد آن بودهاند؛ در جامعه جدید هم چنین تعارضاتی به شکلهای دیگری ادامه مییابد؛ مثلاً احترام به ارزشها، سلایق، اعتقادات، باورهای مختلف (نه صرفاً دینی)، تنوعات اجتماعی و بهویژه «حقوق و حریم خصوصی فردی» که ناشی از «فردگرایی» حاکم بر این جوامع است، ازآنجملهاند. درنتیجه، انتظارات نوجوانان پس از مهاجرت و تجربه فضای جدید، دچار تغییرات جدی میشود. در شرایط جدید، دامنه «حریم خصوصی» برای آنان وسیعتر و دخالت والدین در آن غیرقابلتحملتر میشود. لذا، یکی از تنشهای والدین، کاهش شدید حوزه نفوذ، تأثیر و اقتدار خود بر فرزندان، پس از مهاجرت است. اینکه نوجوانان قرار است تاچهاندازه با جامعه جدید «همنوا» شوند و اینکه والدین برای چهنوع رفتارها و انتخابهایی و تا چه سنی (تا 18سالگی یا بالاتر) قصد دارند نگران فرزندان خود باشند، پرسشهایی مهماند. رفتن به کلابهای مختلف و مختلط، ارتباط جنسی خاص سنین نوجوانی، رفتن به مسافرتهای طولانی با دوستان، معاشرت با دوستانی که احتمالاً سلایق جنسی متفاوتی دارند؛ همگی از جمله موضوعاتیست که ممکن است برای فرزندان خانواده مهاجر پیش بیاید. والدین چقدر در عمل و نه از جنبه نظری، آماده مواجهه با سبکهای مختلف زندگی در جامعه جدید هستند که ممکن است توسط فرزندان آنان وارد خانه شود؟ جالبآنکه برخی از والدین در مصاحبهها بیان میکردند که در ایران، خود را فردی بسیار امروزی میدانستهاند ولی با ورود به جامعه جدید، متوجه شدهاند تاایندرجه تحمل احترام به انتخاب فرزندانشان را ندارند و بیشتر نگراناند. نویسنده این متن نمیگوید که مهاجرت، اشتباه است؛ نمیگوید غرب، جای بدیست؛ نمیگوید ایران، بهشت است؛ میگوید اگر میخواهید مهاجرت کنید، نگاه واقعبینانه داشته باشید. اگر فرزند نوجوان دارید، منتظر بروز تغییرات در رفتارهایش و کاهش محسوس اقتدار خود بر او باشید. پس یا خودتان را تغییر دهید و سطح تحملتان را بالا ببرید یا اگر فکر میکنید دچار عذاب خواهید شد، مهاجرت نکنید. مهاجرت، فقط تغییر مکان زندگی نیست.