• شماره 1861 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۲ آبان

گفت‌وگو با حمیدرضا سنگیان

جدال «گیشه و رابطه» با «توانایی و ضابطه»

مصطفی رفعت/حمیدرضا سنگیان متولد 1376 و تحصیلاتش لیسانس بازیگری و کارگردانی‌ست. او دوره‌های بازیگری را از کودکی و نوجوانی، در کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان و آموزشگاه سینمایی «اندیشه» گذرانده و در کارنامه بازیگری‌اش، حضور در نمایش‌های «سیرک سیار» به‌کارگردانیِ پرستو گلستانی، «زندگی گالیله» به‌کارگردانیِ دکتر علی پویان، «قصه بخت برگشته» به‌کارگردانیِ دکتر رحمت امینی، «در بارانداز» به‌کارگردانیِ امیرکاوه آهنین‌جان، «آشغال مرد» به‌کارگردانیِ نادر نادرپور، «کالبدشکافی» به‌کارگردانیِ سامان ارسطو، «دکترای کامل» به‌کارگردانیِ قاسم عبدالهی، «غریبه‌های همیشگی» به‌کارگردانیِ حسین پرستار و ... به‌چشم می‌خورد. او در مجموعه‌های «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» و «تاریکی شب روشنایی روز» نیز بازی داشت و آخرین کار تصویرش، سریال «زندگی از نو» به‌تهیه‌کنندگیِ مهدی شفیعی (تولید شبکه 5) بود. سنگیان، تجربه‌هایی به‌عنوانِ دستیار کارگردان و برنامه‌ریز و گوینده نیز داشته و نمایش «ماجرای ناامیدکننده» را نیز کارگردانی کرده است. با او درباره بازیگری، تئاتر این‌روزها و آخرین حضورش روی صحنه؛ یعنی «غریبه‌های همیشگی» گفت‌وگو کرده‌ایم.

چطور شد که در «غریبه‌های همیشگی» بازی کردید؟
بعد از نمایش «کالبدشکافی» که زمستان 97 با سامان ارسطو همکاری داشتم؛ به‌دلیلِ حاشیه‌های مختلفی که ازسویِ همکاران نمایشی برایم ایجاد شد؛ پیشنهادهای کار زیادی نداشتم و حتی این‌موضوع را در مصاحبه‌ای با یک خبرگزاری عنوان کردم که البته آن مصاحبه نیز به‌عللی که نمی‌دانم، منتشر نشد؛ تااینکه امسال با حسین پرستار در نمایش «غریبه‌های همیشگی» همکاری کردم. این نمایش که مهرماه و آبان‌ماه در حوزه هنری روی صحنه بود؛ موضوعی مناسبتی داشت اما دلیلم برای پذیرفتن آن، نبود پیشنهاد همکاری یا ویژگی مناسبتی‌بودن این اثر نبود؛ بلکه اولاً به‌خاطرِ خود آقای پرستار که با او از قبل آشنایی داشتم و بعد هم خود نقش که کاراکتری متفاوت بود.
به‌عبارتی این اثر را دوست داشتید؟
بله؛ وگرنه اگر می‌خواستم از ارتباطاتی که دراین‌فضا دارم، استفاده کنم یا هر نقشی که پیشنهاد شد را تنها به‌این‌خاطر که پیشنهاد دیگری نیست، قبول کنم، رزومه‌ام بیش‌ازاینها با کارهای مختلف پُر می‌شد. ترجیحم این‌است‌که سرِ جایم باشم و به‌نوعی درست‌ودرمان کار کنم. یک‌سری کارها را واقعاً انجام نمی‌دهم؛ چون احساس می‌کنم که در شأن من نیستند. اهل اینکه با زیرآب‌زدن و دادن پول یا خدماتی خاص بخواهم نقشی را بگیرم، نیستم. هرچند می‌دانم وقتی این‌گونه کار کنی، یک‌چیزهایی را برای خودت حفظ می‌کنی و درعوض، یک‌سری موقعیت‌ها را هم از دست می‌دهی اما من از شیوه خودم در حضور دراین‌عرصه راضی هستم.
به نقش متفاوتی که در نمایش «غریبه‌های همیشگی» داشتید، اشاره کردید؛ درباره‌اش می‌گویید؟
یک پسر 18ساله که دچار نوعی بیماری خونی‌ست و البته نیمی از بدنش هم فلج است. او آرزو دارد که به سفر کربلا برود؛ درحالی‌که دوماه‌ِ‌دیگر هم بیشتر زنده نیست. درعینِ‌حال، والدینش روابط خوبی با هم ندارند و در دنیاهای متفاوت خود به‌سر می‌برند؛ به‌این‌شکل که پدرش فردی دین‌زده و مادرش فردی معتقد است که برای شفای فرزندش متوسل شده. نگرش و تفکری که خود این پسر دارد درکنارِ دشواری بازی آن به‌لحاظِ حرکتی، برایم جالب بود؛ یک پسر 18ساله کاملاً متفاوت.
یادم هست در نمایش «کالبدشکافی» در قالب یک «ترنس» هم نقشی متفاوت را بازی می‌کردید. این جست‌وجو برای گرفتن نقش‌هایی خاص، کارتان را دشوار نمی‌کند؟
زیبایی و جذابیتش هم به‌همین است؛ دوست دارم که آن تفاوت‌ها ضمنِ‌اینکه در رویه‌های شخصیت مشخص است اما از درون برایم اتفاق بیفتد. بعضی بازیگران هستند که اصلاً خودشان را بازی می‌کنند و تنها شاید گریم و لباس متفاوتی را داشته باشند اما من ترجیحم بازی در نقش‌هایی‌ست که از خودم بسیار فاصله داشته باشند. دلم می‌خواهد که مخاطب درمواجهه‌با من روی صحنه نمایش یا در کار تصویر، شخصیتی تازه را ببیند؛ نه‌اینکه شاهد حمیدرضا سنگیان باشد.
و این دشواری که می‌تواند باعث انتخاب‌های محدودتر و به‌تبع، کمترشدن حضورتان شود، شما را دچار هراس نمی‌کند؟
چرا؛ اتفاقاً از این‌مسئله هراس دارم! از هشت‌سالگی دراین‌فضا کار کرده‌ام و آموزش دیده‌ام. بی‌شک از کم‌کاری و بدترازآن، از بیکاری می‌ترسم. معتقدم که نقش متفاوت به‌حدِ کفایت هست اما بیشتر نصیب و قسمت کسانی می‌شود که در چرخه روابط فعالیت می‌کنند. گاه حتی بازیگرانی بدون علم و تحصیلاتِ این رشته، صاحب نقش‌هایی ویژه در کارهایی خوب و خاص می‌شوند که نشان می‌دهد خیلی‌وقت‌ها روابط بر ضوابط حاکم است. به این‌موضوع اعتقادِ راسخ دارم که نقش کوچک و بزرگ نداریم؛ بازیگر کوچک و بزرگ داریم و من اگر نقشی خوب و متفاوت در هرکاری؛ اعم از صحنه و تصویر پیشنهاد شود، به طول و مدت حضورش فکر نمی‌کنم. البته زمان‌هایی هست که آدم حسرت می‌خورد که چرا در یک‌سری کارها حضور ندارد و می‌گوید چقدر جای من خالی بود درآن‌کار و افرادی را می‌بیند که آنچه لازم بود برای ارائه بهتر آن نقش یا آن ویژگی‌های لازم را ندارند. این اتفاق برای من گاهی در تئاتر و سینما رخ داده؛ در سینما نمونه‌اش فیلم سینمایی «بیست‌وسه‌نفر» به‌تهیه‌کنندگیِ مجتبی فرآورده. این‌هم به‌خاطرِ حس قلبی خودم نسبت به نوجوانان اسیر جنگ است. دلم می‌خواست درآن‌کار حضور داشتم.
این تهدیدِ ناشی از بی‌عدالتی در توزیع نقش‌ها و کارها که می‌گویید؛ درحالِ‌حاضر تنها از جانب افراد بی‌دانش فعال دراین‌حوزه نیست؛ حالا دیگر هرکسی که بتواند در فضای مجازی قدری فالوئر جمع کند و اسمش روی زبان‌ها بیفتد، می‌تواند به‌عنوانِ بازیگر وارد عرصه شود.
راستش الان طوری شده که می‌توان گفت درها باز هستند و هرکسی وارد می‌شود؛ به‌این‌ترتیب، دایره‌ای که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، مدام کوچک‌تر می‌شود. ممکن است ترس از حذف‌شدن باعث شود که جایی رشته باورها از دست آدم در برود و به‌ناچار تن به پذیرش هرکاری بدهد؛ تنها برای پول و اینکه بگوید «من هنوز هستم!»
البته بخشی از خود جامعه تئاتری هم به این‌مسئله دامن می‌زنند؛ قبول دارید؟
قطعاً همین‌طور است. به‌شخصه اساتیدی داشته‌ام که جلوی پیشرفتم را گرفته‌اند. افرادی‌که زمانی شاگردشان بودم و بعدها به‌مرور تبدیل به همکارشان شدم اما حس حسادت دارند و گاهی یک‌تعداد از همین اساتید فکر می‌کنند تاآخرین‌نفس باید حضور داشته باشند؛ ولو به‌قیمتِ اینکه اجازه ندهند دیگران کار کنند. این‌درحالی‌ست‌که همیشه جزو جوانانی دراین‌عرصه بوده‌ام که پیش‌کسوت برایم حرمت دارد و احترام آنها را حفظ می‌کنم. حتی مستندی برای تلویزیون آماده کرده‌ام که درباره این عزیزان است؛ اما نمی‌شود منکر حقیقت شد.
البته مشکلات تئاتر در برهه کنونی، یکی‌دوتا نیست.
اگر بخواهیم به عوامل اثرگذار در این وضعیت بد تئاتر اشاره کنیم؛ موارد بسیاری وجود دارد؛ مثلاً حضور تهیه‌کننده‌هایی که کل عوامل کار را می‌چینند که شامل خود کارگردان هم می‌شود. دراین‌موارد دیگر کارگردان‌ها هم دست‌شان برای انتخاب عوامل؛ ازجمله بازیگران باز نیست؛ چون «پول» و «بودجه» حرف اول را می‌زند. این رویه در سینما مدت‌هاست وجود دارد و حالا متأسفانه دامنه آن به صحنه تئاتر هم کشیده شده.
فکر می‌کنم دود این شرایط بد، بیشتر به چشم جوان‌ترهایی می‌رود که حالا در فضای بهبودیافته تئاتر ازنظرِ تعدد سالن‌های نمایشی و استقبال بیشتر مردم از این هنر نسبت به گذشته، می‌خواهند شروع به فعالیت کنند.
به‌نظرم اینکه شما می‌گویید، برای نسل جوانی که دوره‌های آکادمیک را گذرانده و به‌روشِ اصولی وارد این حوزه شده و پله‌پله جلو آمده، سخت‌تر و بدتر است؛ چون جوانی‌که همین‌جوری آمده، خیلی برایش فرقی نمی‌کند و بعدازمدتی به کار دیگری روی می‌آورد؛ هرجایی که او را راه بدهند. شما نگاه کنید وقتی طرف در اینستاگرام کلی دنبال‌کننده دارد، می‌تواند به‌راحتی وارد تئاتر و سینما و تلویزیون شود و خیلی‌راحت هم برمبنایِ اینکه گفته می‌شود، به‌اصطلاح «گیشه» دارد، دستمزدهای بسیاربالا طلب می‌کند. تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار هم برای تأمین دستمزد خارج‌ازعرف او، دستمزد عوامل پروژه را که عمدتاً استخوان‌خردکرده‌های تئاتر هستند و دراین‌عرصه سال‌ها کار کرده‌اند و زحمت می‌کشند، کم می‌کند تا جبران این تصمیم شود؛ یعنی بازهم این ما هستیم که باید در چرخ‌دنده بی‌عدالتی لِه شویم
البته مشکل همیشه از بیرون نیست؛ گاه یک‌سری از همین عوامل حرفه‌ای تئاتر دست به این‌کارها می‌زنند؛ شاید این‌مسئله را بتوان به‌نوعی از سرمایه‌گذار ناآشنا به حوزه هنر پذیرفت اما نمی‌توان منکر شد که حرفه‌ای‌های تئاتر هم بعضاً چنین رویه‌ای را دنبال کنند. هرچند وقتی با آنها صحبت کنید، خودشان از اوضاع نابسامان تئاتر گله دارند!
خب احتمالاً به‌این‌علت است که روراست‌بودن را یاد نگرفته‌ایم و آدم‌های یکرنگ و صادقی نیستیم. این آدم‌ها بسته به شرایط و اینکه چه چیزی صرف دارد، رنگ عوض می‌کنند و خودشان را در این بازی انداخته‌اند. منکر نیستم که خیلی از اهالی هنر، جلوی همدیگر خم‌وراست می‌شوند اما پشتِ‌سرهم به‌شدت زیر پای یکدیگر را خالی می‌کنند و با روش‌های مختلف، به بدنه این هنر ضربه می‌زنند. گاهی یک‌سری از اهالی تئاتر باآنکه می‌گویند حضور سلبریتی‌های عرصه تلویزیون و سینما به‌ضررِ تئاتر است اما به‌محضِ‌آنکه یکی از همین چهره‌ها در پروژه‌ای نمایشی ظاهر شود، برای یک عکس یادگاری چه‌ها که نمی‌کنند!
شما از کودکی وارد بازیگری شدید؛ این مسیر تا اینجا که هنوز جوانی تازه‌نفس محسوب می‌شوید، باعث دلسردی‌تان نشده؟
اگر واقع‌بینانه نگاه کنم؛ به اوضاع تئاتر و آنچه در آن می‌گذرد، امیدی ندارم اما هدفم برای خودم روشن است و من همیشه برمبنایِ هدفم حرکت کرده‌ام. من به شرایط خوبی که سعی می‌کنم برای خودم بسازم و خلق کنم امید دارم؛ نه به این فضا.
بااینکه جزو جوان‌های تئاتری هستید اما در کارهای مربوط به این گروه سنی کمتر حضور دارید.
من متولد 76 هستم اما دوستانم در عرصه هنر را آدم‌های پابه‌سن‌گذاشته و بعضاً سالمند تشکیل می‌دهند. شاید کم‌سن‌وسال‌ترین دوست هنری‌ام 30ساله باشد. آدم‌هایی مانند محمود دولت‌آبادی و محمدرضا خاکی و ... با آنها بیشتر کار کرده‌ام و همراه بوده‌ام. بعضی‌ها به من می‌گویند که تو با فسیل‌های تئاتری کار می‌کنی و این‌گونه از تئاترِ روز، دور می‌مانی اما من ترجیحم احترام به نسل استخوان‌خردکرده است؛ افرادی‌که در هر سن و جایگاهی، برای آداب‌ورسوم نمایش ارزش قائل‌اند. بعضی از بچه‌های جوان حتی بااینکه تئاتر کار می‌کنند اما دراین‌باره مطالعه هم نمی‌کنند. خیلی از جوان‌ها اگر پیش‌شان اسم مرا ببرید، نمی‌شناسند اما اگر از هایده حائری، اکبر زنجانپور و امثال آنها بپرسید، مرا در ذهن دارند. خودم با این حلقه ارتباطی راحت‌ترم.
در زمینه آموزش بازیگری هم فعال هستید؟
دوسال‌پیش، یک کارگاه بازیگری را با السا فیروزآذر داشتم که طی آن، کلاس هم برگزار کردم و تدریس می‌کردم؛ البته در حوزه کودک و نوجوان. در مدارس هم به‌عنوانِ معلم هنر به بچه‌های پایه هفتم درس داده‌ام. آموزش برایم دغدغه‌ای جدی‌ست و فکر می‌کنم که در سیستم آموزشی ما به تئاتر کم‌لطفی می‌شود؛ چون اتفاقاً زمینه‌ای‌ست که می‌توان با آن بسیار به یک نسل تازه‌نفس آموخت؛ از انسانیت، عشق، احترام و زندگی.
بازیگری با همه این اوصاف، برای‌تان دل‌نشین هست؟
من عاشق بازیگری‌ام و آن‌را نه برای شهرت و پول؛ بلکه برای حس خوبی که به من می‌دهد، انتخاب کرده‌ام. از همان هشت‌سالگی هم هدف‌هایی برای خود در بازیگری داشتم و این‌کار برایم جدی بود. نمی‌توانم بگویم که خسته نشده‌ام یا از بی‌مهری‌ها حالم گرفته نشده اما یاد گرفته‌ام که دراین‌مسیر سخت، تلاش کنم و تأثیر حداقلی خودم را بگذارم.

دیدگاه‌های دیگران

ه
هایده حائری |
بازیگری برای تمام فصول پسر صحنه ها . شازده کوچولو تاتر حمیدرضا سنگیان
م
محمود دولت آبادی |
خیلی اهل تعریف و تمجید نیستم . سنگیان جلوتر از هم نسل های خودش بوده و هست .
ک
کتایون امیر ابراهیمی |
پسرم شاه خوبان هست .
غ
غلام حسین لطفی |
همیشه هوای پیشکسوتان را داشته و دارد . پسری فهیم
ر
رضا رویگری |
در دوران بیماری سنگیان به دادم رسید . درود بر شرفش
م
محمود بصیری |
از طریق دوستان مصاحبه اش را خواندم . پسر همه ای ماست و آقا با ادب و هنرمند .
ر
رامین پرچمی |
مرا دوباره به بازیگری بازگرداند سنگیان عزیز
ر
رامین پرچمی |
حمیدرضا سنگیان مرا یاد نگاه استادانم انداخت ، بهرام بیضایی ، اسماعیل خلج ، اسماعیل شنگله
ر
روزبه حصاری |
ای عزیز مهربونه ، ای عزیز مهربون جان دلی جانان
ن
نیما تارخ |
چجوری می‌تونه آنقدر مهربون باشه نمی‌دونم ، فقط بگم که بابا همیشه با نام باسوداه پسره ازش یاد میکنه
ر
روزبه |
پسرک زیبا رو پسرک هنرمند همشهری جان بمانی برای این مرز و بوم جانمی جان برارکم ،جانکم ، پسرکم
م
مانی کسراییان |
کاش میشد با شما کار میکردم و کاش بشه
ص
صبا کمالی |
پسر گلم ، تو مثل برگ گل ناز و لطیفی ، هنرمند ، باهوش ، با وقار و همچون ققنوس .
ک
کیومرث پوراحمد |
شازده کوچولو
ر
رضا بنفشه خواه |
حمیدرضا سنگیان همچنان ۱۸ ساله است با تفکری بالغ و وسیع .
س
سحر زکریا |
بهترین ها برای سمر سنگیان باشه یا حمیدرضا سنگیان . او مانند حکایات و افسانه هاست همچون نام سمر پر از قصه و حکایت

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه