• شماره 1861 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۲ آبان

خودنویس

چشمانت را ببند
نفس حبس‌شده در سینه‌ات را
آرام از وجودت رها کن
بگذار پائیز تو را در آغوش بکشد؛
آن‌گونه که دست نوازش نسیم مهر را
بر قلبت احساس کنی
و موسیقی عاشقانه‌ی آبان
همچون برگ‌ریزان
در جهانت عشق‌ریزانی به‌پا کند
و آذر
داستان عشق ناب را برایت روایت کند
چشمانت را باز کن
به دنیای عاشقانه‌ی پائیز خوش آمدی!
آیا پائیز دلیل کافی برای عاشق‌شدن نیست؟

مرضیه حاتمی

 

دست به پهلو
کلیه‌اش را به آب انداخت
طعنه‌ی رنگ رخش بر ساحت دریا
و قندیل دستانش از پارو آویزان
تور را به حجله‌ی دریا فرستاد
موج نگاهش ساحل دور را نوازش می‌کرد
جام چشم‌های نوعروسش
جرعه‌جرعه آتش دلش را خاموش می‌کرد
بس است عشق‌بازی تور و دریا
دستانش به التماس تور دراز شد
اما جای قایق توی پهلویش تنگ بود
دریای بی‌ماهی از خجالت آب شد
نه، نه
راستی دریا یک ماهی داشت
عکس ماهی که توی تور به‌خود می‌لرزید
با دستان دریا و غم ازدست‌دادن ماه فرار کرده بود
به ساحل برگشت
سهم امروز او از دریا
گوش‌ماهی کوچکی بود
که توی تورش جا مانده بود ...

اکرم هاشمزاده

 

این دل تمنای تو را دارد دوباره
بغض می‌شود بازهم ولی عمراً بباره
در گیرودار خواهش است اما گمانم
تا دیدن رخ در رخت طاقت بیاره
گاهی جنون گریه و خنده درآمیخت
در زیر سقفی که تو را بازهم نداره
معشوقه سال‌های دورم باز برگرد
اینجا هنوز دیوانه‌ای دوستت داره

سمیه صفرزاده

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه