کشاورزی قراردادی؛ رهنمود جهانی توسعه کشاورزی
کاشتن بهشرطِ فروش!
تجربه کشورهای توسعهیافته، «کشاورزی قراردادی» را بهعنوان راهبردی جهت پیشرفت کشاورزی معرفی میکند اما برای تجویز، باید آنرا دقیقتر شناخت تا آسیبهای جانبی آن، ساختار کشاورزی موجود را نیز از بین نبرد.
نهادها و مقالات معتبر جهانی، تعاریف متنوعی برای کشاورزی قراردادی ارائه کردهاند که تفاوت اندکی در جزئیات دارند. تعریف سازمان جهانی غذا و کشاورزی (FAO) بدینشرح است: «کشاورزی قراردادی، سیستم تولید در کشاورزیست که مطابق توافقی بین خریدار و کشاورز انجام و در قرارداد، شرایط تولید و بازاریابی محصول ذکر شود». بهگزارشِ آنا؛ کشاورزی قراردادی، شکلهای اجرایی مختلفی دارد و تمام این اشکال منطبق با تعریف مذکور هستند. کارشناسان کشاورزی قراردادی را براساس محصول، میزان تأمین منابع و نحوه تعامل مابین خریدار و کشاورز دستهبندی میکنند. پنج مدل زیر حاصل دستهبندی با معیارهای فوق است:
1. غیررسمی (Informal): دراینمدل، قراردادی رسمی بین کشاورز و خریدار منعقد نشده و عمل به قرارداد، ازنظر قانونی الزامآور نیست. معمولاً مجموعههای کوچک درارتباطبا تعداد اندکی از کشاورزها طبق این روش تعامل میکنند.
2. واسطهای (Intermediary): دراینمدل، خریدار مستقیماً با کشاورز قرارداد منعقد نمیکند؛ بلکه با افراد یا مجموعههایی قرارداد میبندد که آنها با کشاورز در تعامل هستند.
3. متمرکز (Centralized): مدل متمرکز، شکل مرسوم کشاورزی قراردادیست. دراینمدل، یک خریدار با صدها کشاورز قرارداد منعقد کرده و طبق قرارداد، طرفین ملزم به اجرای تعهداتی هستند؛ مثلاً در بعضی از قراردادها تأمین نهادهها (بذر، نهال، کود و سم) بهعهده خریدار است.
4. وضعیت هستهای (Nucleus Estate): این مدل، مانند مدل متمرکز بوده و تنها تفاوتش درایناستکه خریدار، خود نیز زمینهایی برای کشت محصول دارد که کاربرد این اراضی، آموزش فرایند کشاورزی به کشاورزان تحتقرارداد و تضمین نهادههای تولید است.
5. چندطرفه (Multipartite): در مدل چندطرفه، بهجز خریدار و کشاورز، نهادهای دولتی یا خصوصی دیگری نیز در قرارداد حضور دارند و هر نهاد، تعهدات و منافعی از حضور در قرارداد دارد. دراینمدل، شرکای مختلف، هریک خدمت یا نهادهای را بهعنوان آورده خود در قرارداد مشخص میکند و بهمیزان آورده خود، از سود محصول نهایی، سهم مشخصی میبرد.
هریک از این مدلها ارزشها و مسائل خاص خود را برای خریدار، کشاورز و بازار بهوجود میآورند. عوامل متنوعی مانند نوع محصول، میزان سرمایه خریدار، سیاستهای کشور و توانایی کشاورز در انتخاب مدل مناسب دخیل هستند. دستهبندی فوق، دستهبندی جهانی کشاورزی قراردادیست اما کشاورزی قراردادی را از منظرهای دیگری نیز میتوان دستهبندی کرد. یک دستهبندی رایج دیگر که در آمریکا نیز مورداستفاده قرار میگیرد، مبتنیبر شیوه تعامل طرفین قرارداد است؛ در این دستهبندی، قراردادها به دو مدل «قرارداد تولید» و «قرارداد خرید» تقسیم میشوند. استفاده یا عدماستفاده از هر مدل، به عوامل مختلفی وابسته است؛ عواملی مانند میزان پیچیدگی و سختی تولید محصول، کارایی و اقبال بازار، نیاز به فرآوری محصول و سیاستهای حاکمیتی در استفاده از مدلها مؤثر است.
نقش کشاورزی قراردادی در کشاورزی آمریکا چیست؟ هرچند کشاورزی قراردادی، ادبیات جدیدی در اقتصاد کشاورزی نیست و از دیرباز در کشورهای مختلف عملیاتی شده اما شروع روند افزایشی بهرهگیری از آن در آمریکا، به ۱۹۵۰ بازمیگردد. درآنسال، با تغییرات و پیشرفت تکنولوژی و افزایش نیازهای مدیریتی زمین کشاورزی، سرمایه موردنیاز برای تولید اقتصادی افزایش یافت؛ اما بهعلت نامحسوسی تغییر کیفیت محصول، قیمتها در بازار افزایش نیافت؛ درنتیجه، کشاورز ازطرفی باتوجهبه قیمت بالای تجهیزات کشاورزی با هزینههای گزافی جهت تولید روبهرو بود و ازیکسو، بازار افزایش قیمت محصولات را پس میزد و نمیپذیرفت. درچنینشرایطی، خریداران (صنایع تبدیلی، تکمیلی و بستهبندی) کشاورزی قراردادی را با خلق دو ارزش حیاتی کلید زدند؛ ارزش اول این بود که تمام محصولات کشاورز را پیشخرید میکردند؛ درواقع، ریسک بازاریابی کشاورز را برداشته و کشاورز را از سود خود خاطرجمع میکردند. ارزش دیگر نیز تأمین نهادهها و امکانات موردنیاز کشاورز ازقبیل بذر، نهال، سم، کود، دانش و تجهیزات مکانیکی بود. تأمین موارد ذکرشده ازاینجهت که خریدار با تعداد زیادی کشاورز در تعامل است و درنتیجه، میتواند این کالاها و خدمات را ارزانتر تهیه کند، برای خریدار اقتصادیست. با خلق این دو ارزش، کشاورزان به کشاورزی قراردادی متمایل شدند و رشد کشاورزی قراردادی در آمریکا شدت گرفت.
کشاورزی قراردادی چه مزایایی دارد؟ کشاورزی قراردادی در کشورهای مختلفی در دنیا نظیر آمریکا، چین، روسیه، هند، کشورهای اتحادیه اروپا و سایر کشورها پیادهسازی شده و باتوجهبه فراگیری و گسترش آن، بهنظر با موفقیت روبهرو بوده. علاوهبر عامل فراگیری؛ میتوان افزایش نرخ رشد صنایع تبدیلی و درآمد کشاورزان آمریکایی از سال ۱۹۵۰، همزمان با رونقگرفتن کشاورزی قراردادی را نیز نتیجه بهرهگیری از کشاورزی قراردادی بهشمار آورد؛ البته عوامل مختلفی دراینامر دخیل بودهاند اما کشاورزی قراردادی نقش قابلتوجهی دراینمسئله داشته. با بهکارگیری مدلهای مختلف کشاورزی قراردادی مزایای متفاوتی تولید میشود اما بهصورت کلی با اجرای صحیح کشاورزی قراردادی، منافع ذیل محقق میشود:
افزایش سود خریدار و کشاورز: طبیعتاً هریک از واسطهها در زنجیره ارزش، حاشیه سودی را ازآنخود میکند. این مقدار در کشاورزی بهدلیل ساختار سنتی بازار بیش از سایر بخشهاست. درصورت توسعه کشاورزی قراردادی و بهدنبالش، کاهش واسطهها، سهم صنعت و کشاورز از حاشیه سود افزایش مییابد.
افزایش کیفیت محصولات: اگر تعداد عناصر زنجیره ارزش زیاد باشد، روند بازخورددهی عرضه و تقاضا کند شده و علاوهبر ایجاد نوسانات قیمت در بازار؛ باعث عدمتطابق مطلوبیت دلخواه عرضه و تقاضا میشود اما با شکلگیری ارتباط مستقیم، این روند تسریع گشته و باعث افزایش کیفیت خواهد شد؛ مثلاً شرکت تولید چیپس، به سیبزمینیهایی با اندازه بزرگ احتیاج دارد. اگر ارتباط مستقیم مطمئن بین این شرکت و کشاورز نباشد، کشاورز برای یک خریدار احتمالی، آن بذری را که سیبزمینی بزرگ بار میدهد، نمیکارد؛ بلکه بذری را میکارد که بازار عادی خواهان آن است اما اگر این ارتباط مطمئن ازطریق کشاورزی قراردادی شکل بگیرد، با کاشت بذر موردنظر شرکت و مدل کشاورزی مطلوب آن شرکت، هم برای کشاورز سود بیشتر و مطمئنتری حاصل میشود و هم شرکت از محلی مطمئن، محصول باکیفیت دلخواه خود را تهیه میکند.
کاهش ریسک بازار و تولید: اگر قرارداد بین کشاورزی و صنایع منعقد شود، خریدار ملزم میشود تا محصول کشاورز را بخرد؛ درنتیجه، ریسک بازار کاهش یافته و فرایند تولید برای کشاورز پیشبینیپذیر میشود. ازاینرو، برنامهریزی توسط بنگاههای کشاورزی با قطعیت بالاتری انجام شده و توسعه بخش کشاورزی سرعت خواهد گرفت.