خودنویس
«دو شانه برای یک سر» مجموعه غزل علی میرزاییست که در اردیبهشتماه ۱۳۹۹ در انتشارات «آنان» بهچاپ رسید. وی متولد ۱۳۴۰ است و دو مجموعه (رباعی و شعر طنز) دردستِچاپ دارد. وی از فعالان ادبی و از همراهان «انجمن ادبی آن» و برگزیده جشنواره سرتاسری شعر «یک آن شاعرانه» در سال ۹۸ است.
بگو از مشکلات و روزهای سرد تنهایی
کجا باید بَرَد آن غصهها را مرد تنهایی
چه بیرحمانه تنهایم رها کردی، ندیدی که
نشسته بر سرورویم غبار گرد تنهایی
تمام دلخوشیام رفته مانند درختی که
به روی شاخهاش مانده است برگ زرد تنهایی
تمام دردها یکسو و درد بیکسی یکسو
بلای بیشماری بر سرم آورد تنهایی
دروغی را که چوپان گفت: گرگ آمد
دروغی بود اجباری فقط از درد تنهایی
حالا سکوت و هلهله فرقی نمیکند
دل پیش اوست فاصله فرقی نمیکند
وقتی که هر دو راهی شهر محبتایم
حامل کدام قافله فرقی نمیکند
من عاشق صدای توام نازنین من
مدحم کنی یا گله فرقی نمیکند
گوشی که نشنود سخن خوش دگر بر او
آواز جغد و چلچله فرقی نمیکند
عمرت به سر رسید و نخواندی نماز صبح
یک شب نماز نافله فرقی نمیکند
وقتی که بم خمیده شد از داغ ارگ خود
دیگر هزار زلزله فرقی نمیکند
شاهی که نام نیک نماند از او بهجا
یک نسل یا که سلسله فرقی نمیکند
اینکه پرسیدی ز حالم حال و روزم خوب نیست
در غیابت نازنینم زندگی مطلوب نیست
خشکسالی محبت هست در این سرزمین
ادعای مهر بسیار و یکی محبوب نیست
در کنارم این همه زیبارخان شوخطبع
در شگفتم پس چرا با من یکی مجذوب نیست
از الف ... تا ... ی یکایک خاطراتت خواندهام
در تمام دفترت نامی ز من مکتوب نیست
تا به کی امروز و فردا میکنی نامهربان
صبر هم اندازه دارد هر کسی ایوب نیست
با نگاه بیکلامت سخت چوبم میزنی
عشق ورزیدن به مهرویان جوابش چوب نیست ...