عشق و هزاران تفسیر نو
نقد و ارزیابی علمی و اجتماعی کتاب «جامعهشناسی ادراک عاشقانه»
*دکتر منوچهر قاسمی
در ابتدای این نقد و بررسی یادآور میشود که مهرداد ناظری از جمله نویسندگان جوان، فعال و موفق دوره معاصر است که در مدت کوتاهی حدود 16 تألیف ادبی،اجتماعی و تخصصی داشته که هم با استقبال خوانندگان مواجه و هم تعدادی از آنها تجدیدِچاپ شدهاند. واژه جامعهشناسی در مفهوم خاص خود، مطالعه علمی در ماهیت و توسعه جامعه و رفتار اجتماعیست که همین مفهوم درمورد عشق، قابل ارجاع و بیان است؛ اما نکته مهم ایناستکه از واژه عشق در ایران همواره بهطور سنتی برداشت احساسی شده و نسلبهنسل مستمراً انتقال یافته است و هیچ تحلیل علمی گستردهای روی آن انجام نشده و صرفاً احساسات دوجانبه دو نفر به هم مدنظر قرار گرفته؛ تاحدیکه شاعران نیز اشعار خود را مبتنیبر آن توصیف کرده و سرودهاند. «رحیم معینی کرمانشاهی» میسراید:
عاشقان را بگذارید بنالند همه
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
یعنی عشق ازاینمنظر فقط یک زمزمه است یا عاشقِ کسی نبودهایم که حال عاشقان بدانیم و البته چنین توصیفاتی از عشق در ادبیات فارسی فراوان است؛ بیآنکه تجزیهوتحلیلی دقیق از مفهوم این واژه بهعملآمده باشد. در منابع معتبر خارجی نیز معنای عشق، بیشتر همان معنا و حالت سنتی در ایران را دارد؛ مثلاً واژهنامه «آکسفورد» مفهوم عشق را فقط احساسات دوجانبه زن و مرد نسبتبههم توصیف کرده است؛ اما در کتاب «جامعهشناسی ادراک عاشقانه»، دیدگاهی اجتماعی و فرهنگی از عشق مطرح است و طی یک مطالعه و تحلیل میدانی، 20 تیپ از عشق، شناسایی، تحلیل و معرفی میشود؛ مانند «عشق تجربهگرا»، «عشق بخششگرا»، «عشق اخلاقگرا»، «عشق فورانی»، «عشق الهی»، «عشق خیالی»، «عشق مدگونه» و تعدادی دیگر که در کتاب به آنها اشاره شده و قابلتعمق است. همچنین در این تجزیهوتحلیل باتوجهبهاینکه در هر کشوری آدابورسوم بر ادراک افراد نقاط مختلف کشور تأثیرگذار و متفاوت است، دو شهر تهران و قمصر (کاشان) موردارزیابی واقع شده و مقایسه جالبی شکل میگیرد و تفاوتها آشکار میشود که خواندنیست. نتایج تحقیق این کتاب نشان میدهد دانشآموزان دبیرستانی این دو شهر که در گروه سنی مشابه قرار دارند، نسبت به یک موضوع چه برداشتهای متفاوتی داشته و هر گروه، استدلالی برای خود ابراز میکند و تاحدی خواننده متوجه میشود که بین مفهوم عشق در کلانشهری همچون تهران با شهر کوچکی همچون قمصر، تفاوتهای فراوانی وجود دارد. فصلبندی کتاب بهگونهایستکه خواننده قدمبهقدم جلو میرود و درک مطلب برایش دشوار نیست. کتاب، 13فصل دارد و بهگونهایستکه باید بهترتیب آنرا مطالعه کرد تا اطلاعات دقیق در ذهن جایگیر شود. تعاریف واژهها بهطور سلسلهمراتب مطرح است تا خواننده دچار ابهام نشود. هر فصل بهگونهایست که در انتها به هدف خود میرسد و خواننده هم از آن فصل، اطلاعات لازم را کسب کرده و برایش قابلدرک است و چیزی ناتمام نمیماند. بهطورکلی، متن کتاب بهرغم استدلالیبودن و توضیحات دقیق، روان است و خواننده احساس دشواری و عدمدرک مطلب نخواهد کرد و موضوع ناتمام نمیماند و راهنمای جالبی بهشمار میرود که قابلاطمینان است و بهعلاوه مخاطب بهمرور پی میبرد از آنچه تاکنون درباره عشق درک کرده است، اندیشه سنتی و تکراری گذشته را میتواند کنار بگذارد و احساس میکند که بهدفعات باید فصلهای کتاب را مطالعه و اصطلاحات آنرا بهطورکامل جذب کند تا الگوی جدیدی برایش شکل بگیرد. واقعیت ایناستکه تاکنون چنین کتابی طی چند دهه گذشته نشر نیافته و اینجاست که خواننده، دنیای دیگری از مفهوم عشق را تشریحی و مستدل و قابل تکرار و بازگویی فرامیگیرد که این خود آموزشی برای دیگر افراد جامعه است. بررسی و ارزیابی این کتاب نشان میدهد که نویسندگانی در آینده میتوانند با بهرهگیری از این اثر که درنوعخود انحصاریست، شناختهای جدید و گستردهتری از عشق را دریافته و آنرا با زمان خود تطبیق داده و تعاریف دقیق دیگری را اضافه کنند؛ بهگونهای که راهنمای اطلاعاتی قابلقبولی برای نسل خود و آیندهشان باشند. به امید روزیکه چنین شود و بپذیریم مفهوم سنتی عشق، تنها یکی از تعاریف گسترده عشق بوده و جامعه میتواند تجربیات بسیارگسترده و متنوعی دراینزمینه داشته باشد؛ اما باید درنظر داشت توجه به موضوعی مثل عشق در دنیای مدرن، مسئلهای بسیار حائزاهمیت است؛ ازاینمنظر که پیچیدگیهای جهان معاصر باعث شده تا مفاهیم، جنبههای گسترده و متنوعی بهلحاظ کاربردی پیدا کنند و بهنظر میرسد کتاب «جامعهشناسی ادراک عاشقانه» درتلاش است تا راهبردهایی برای شناخت عمیق عشق در دنیای معاصر پیدا کند؛ آنهم ازاینمنظر که نویسندگان (مهرداد ناظری و مارال فروغی) با مراجعه به میدان تحقیق، در تلاش فهم تفسیری از عشق و نگاه کشنگران اجتماعی هستند. درواقع، این کتاب برخلاف اکثر کتب جامعهشناسی در ایران که بیشتر برپایه جامعهشناسی اثباتی بهرشته تحریر درآمدهاند، ازمنظر تفسیرگرایی و باتوجهبه دیدگاههای «مید» و «بلومر» بهرشته تحریر درآمده است. نکته بسیارمهم در تألیف این اثر، بازبودن انتهای آن است؛ یعنی مخاطب با خواندن آن، ذهن خود را در فضای ارائهشده درباره عشق و در قالبی انحصاری نمیبیند؛ بلکه میتواند راههایی بهسوی شناخت جدید عشق یافته و درآنمسیرها حرکت کند. درواقع، نویسندگان تأکید میکنند که بهتعداد افراد روی کره زمین، درباره عشق نظر وجود دارد و هیچکس نسبت به اینموضوع بیتفاوت یا بیتوجه نیست؛ اما این کتاب درپیآن است که خواننده را یکقدم جلوتر ببرد و به او نشان دهد که فضای گفتمانی عشق میتواند بسیار گستردهتر از آنچیزی باشد که تاکنون تجربه شده. نکته دیگر اینکه نویسندگان تلاش کردهاند که از جنبههای خلاق در نوشتن این کتاب استفاده کنند؛ بهنوعی میشود این متن را رفرنسی مناسب برای مدارس و دانشگاههای کشور دانست؛ ازاینمنظر که تاکنون در ادبیات آموزشی کشور، مفهوم «ادراک عاشقانه» مطرح نشده و فرد با خواندن آن میفهمد که درک عاشقانه موضوعی قابلتوجه و تأمل است. ازطرفی، تأکید نویسندگان بر آموختنیبودن عشق و تأثیر مربیان آموزشی بر شکلبخشی و هویتدادن به ادراک عاشقانه دانشآموزان درراستای مطلوبیتهای یک جامعه توسعهیافته، موضوع مهمیست که نمیشود آنرا نادیده انگاشت. درمجموع بهنظر میرسد این اثر، تلاشیست درجهت فهمی پستمدرن از عشق که دغدغه و ضرورت قرن بیستویکم است. ایران بهعنوان کشوری که در مسیر توسعه گام برمیدارد، باید بتواند باورهای ذهنی و ادراکی خود را درراستای مفاهیمی مثل عشق تغییر دهد. اگر ما همچنان بر تعابیر سنتی و یکسویه در عشق تأکید کنیم، هرگز نمیتوانیم به ارتقاء و پیشرفت در توسعه دست یابیم. اگر توسعه را کیفیسازی زندگی بشر بدانیم، کتابهایی مثل «جامعهشناسی ادراک عاشقانه» نوعی گامبرداشتن درراستای کیفیسازی زندگی شهروندان ایرانیست؛ لذا پیشنهاد میشود در آموزش عالی و آموزشوپرورش، کرسیهای شناخت مفاهیم نو شکل بگیرد و از کتابهای اینچنینی بهعنوان منبع و رفرنس استفاده شود تا بتوان نسل آینده را با اسلوبهای جدید و شناختی عمیق نسبت به موضوعات مختلف تربیت کرد. در پایان این ارزیابی، باید خاطرنشان ساخت که «جامعهشناسی ادراک عاشقانه» را میتوان تداوم دیدگاههای «اریک فروم» در دوره جدید دانست؛ چون در کتاب «هنر عشقورزی» میگوید: «عشق عبارت است از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه به آن مهر میورزیم؛ آنجا که این رغبت وجود ندارد، عشق هم نیست» و در جای دیگر میگوید: «عشق، عبارت است از نفوذ فعالانه در شخص دیگر که ضمن آن، شوق به دانش در نتیجه وصل، آرام میشود. ضمن این نفوذکردن، من او را میشناسم، خود را میشناسم و همه را میشناسم» و این، نکتهایست که بهنظر میرسد در این کتاب بهشیوههای دیگری موردتأکید و تفسیر قرار گرفته است.
*استاد دانشگاه و فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی از دانشگاه لند