• شماره 2114 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۸ آبان

مانع سنی نبوغ چیست؟

خلاقیت، بدون شناسنامه عکس‌دار

نیلوفر کشاورز در مقاله‌ای در سایت هنر و مدرسه می‌نویسد، ممکن است برای شما هم این سوال بوجود آمده باشد که در چه سنی ما بیشترین مقدار خلاقیت را از خود نشان می‌دهیم؟ آیا اوج خلاقیت ما در هنگام جوانی و پرانرژی‌بودن ما است یا هنگامی که در سال‌های پیری و با‌تجربگی به‌سر می‌بریم؟ این‌سوال بحث‌های چالش‌برانگیزی را در‌بین محققان، ژورنالیست‌ها و نویسندگان ایجاد کرده است. هریک‌از‌آنها برای توجیه نظر خود مثال‌هایی را ارائه می‌دهند که کاملا نظر دیدگاه مقابل را نقض می‌کند. سه گروه مشخص در‌این‌چالش وجود دارد که دلایل هریک در نوع خود قانع‌کننده و تفکر‌برانگیز هستند.
گروه اول:  جوانی اوج خلاق
گروه اول سال‌های ابتدایی زندگی را اوج تفکر خلاقانه فرد می‌دانند و معتقدند که با عبور از سنین جوانی خلاقیت در سراشیبی کمرنگ‌شدن قرار می‌گیرد. مثالی که این گروه برای اثبات ادعای خود ارائه میدهند، نویسندگان داستان‌های تخیلی هستند که بسیاری از آنها آثار ماندگار و شاهکارهای خود را در سالهای اولیه جوانی به رشته تحریر درآورده‌اند. بعنوان مثال کازواو ایشیگورو رمان‌نویس ژاپنی-انگلیسی باور دارد که چون حدود 30سالگی سن ورود به واقع‌گرایی در زندگی است، اکثر رمان‌های شاهکار در سنین زیر 40سالگی نوشته شده‌اند. به نظر می‌رسد که این دیدگاه رابطه مستقیمی با تجربه‌های اجتماعی فرد دارد، زیرا به عقیده این گروه برای خلق آثار نو و منحصر بفرد، تخیل فرد باید بکر باقی بماند و هر چه فرد با ایده‌های بیشتری از دیگران مواجه شده باشد، احتمال آلوده‌شدن خلاقیت و تخیل وی به تفکرات جمعی و قالبی بیشتر خواهد بود.
گروه دوم:میانسالی اوج خلاقیت
ژورنالیست یونا لرر، معتقد است که برای توصیف شیب خلاقیت نباید به داستان و حکایت بسنده کرد. وی برای توضیح ادعای خود از داده‌های تحقیقاتی کمک می‌گیرد. او تحقیقات روانشناس دانشگاه یو سی دیویس، به نام دین سیمونتون را بعنوان گواه می‌آورد. در این تحقیق داده‌های تاریخ‌نگاری نشان میدهد که نمودار خلاقیت یک منحنی یو‌شکل وارونه است که نمایانگر رشد خلاقیت از جوانی تا میانسالی و سپس کاهش آن در سالهای پیری است. بعنوان مثال سیمونتون متوجه شد که برای شاعران و فیزیکدانان اواخر دهه 20 زندگیشان، اوج شکوفایی آنهاست، در حالیکه این عدد برای زیست‌شناسان، زمین‌شناسان یا رمان‌نویسان کمی بالاتر و نزدیک به سالهای میانسالی آنهاست. سیمونتون همچنین معتقد است که علومی که در آنها ابهام و شفافیت بیشتر است، مانند تاریخ یا زیست‌شناسی، فرد در آنها در سنین بالاتری به شکوفایی می‌رسد نسبت به علومی مانند فیزیک که در آن دقت و ثبات زیاد است. در رشته‌های دسته اول فرد به آزمون و خطای بالاتری نیاز دارد تا به نقطه درست برسد. به عقیده سیمونتون رمان‌نویسان بر‌خلاف شاعران در دسته اول قرار دارند و بلوغ و رسیدگی در آثارشان رابطه مستقیمی با سن دارد.
گروه سوم: پیری قله خلاقیت
از طرفداران نظریه سوم میتوان به مالکوم گلدول ژورنالیست و نویسنده آمریکایی اشاره کرد که معتقد است ربط‌دادن همه خلاقیت و نبوغ به انرژی و تازگی جوانی غلط است. بنظر می‌رسد او  اعتقاد به دو نوع تفکر و خلاقیت داشته باشد که با نامهای «مفهومی یا ادراکی» و «تجربی» از آن یاد میکند. از دیدگاه او متفکران مفهومی آن دسته از شاعران، نویسندگان ، متفکران و... می‌باشند که در سنین جوانی نبوغ خود را بروز میدهند و متفکران تجربی شامل گروهی می‌شوند که بهترین آثار و اوج خلاقیت خود را در  میانسالی یا پیری نشان می‌دهند.
آیا فقط جوانان به نبوغ دست می‌یابند؟ آیا 30سالگی زمان قطع نبوغ است؟ زمانی نابغه بزرگ انیشتین گفت: «کسی‌که تا پیش از 30‌سالگی در پیشرفت علم سهیم نشود، دیگر مشارکت نخواهد کرد»؛ با این حال، پژوهش‌های جدید ثابت می‌کنند که انیشتین بزرگ در خطا بوده است و امروزه نوابغ تا رسیدن به سنین بالا به موفقیت‌های خود نایل نمی‌شوند. همه ما نقل‌قول‌های مختصر و مفیدی درباره قدرت جوانی خوانده‌ایم، ریاضیدان جی‌.اچ هاردی می‌گوید: «به افراد بالای 30‌‌سال اعتماد نکن»، بنابراین هرکسی که استعداد ریاضی دارد، باید آن را در جوانی پرورش دهد و استفاده کند، زیرا توانایی آن‌ها برای خلق ریاضی در میانسالی رو به کاهش می‌رود. به‌تازگی زیست‌شناس، مایکل رُز در این‌باره گفته است: «... احتمالاً پس از 40‌سالگی در زندگی ریاضیدانان و پس از 50‌سالگی در زندگی دانشمندان، آثار درخور توجه زیادی وجود ندارد. مهم است که پس از گذشت آن سنین، ریاضیدانان و دانشمندان فعالیت‌های بسیار کمی دارند». اما همه ما به احتمال زیاد رمان‌های برجسته‌ای را خوانده‌ایم که نویسنده آن‌ها در میانه دهه پنجم زندگی خود بوده ‌است. پس به‌راستی مانع سنی برای بروز نبوغ چیست؟
قانون ۱۰هزار ساعت
ایده تکمیل سطح فکری همه نوابغ در جوانی، مشکل دیگری نیز دارد و آن این است که این خط فکری تاحدی متضاد با عقیده قانون ۱۰هزار ساعت است (اندرز اریکسون، ملکوم گلدول) که نشان می‌دهد برای «تسط‌یافتن» بر موضوعی لازم است ۱۰هزار ساعت برای آن وقت صرف کنید. می‌توان تا پیش از 30سالگی برای به ثمررساندن کاری ۱۰هزار ساعت وقت صرف کرد، اما درباره حرفه‌‌های مختلفی چون جراحی یا دانشمندشدن چه می‌توان گفت که در نیمه دهه دوم زندگی تازه آغاز می‌شوند؟
عملکرد عمومی جسمی و روانی ما
در گذر عمر
پیش از این استدال کرده‌ام که نه فقط تغییرات عملکرد جسمی با بالارفتن سن روی می‌دهند، بلکه توانایی ذهنی نیز در طول عمرمان رخ می‌دهند و تعجب‌برانگیز نیست که بسیاری از کارها تا حدود ۵۳سالگی به اوج شکوفایی خود نمی‌رسند. همچنین درباره زیست‌شناسی‌عصب بنیادی‌ای که ورای شکوفایی نسبتاً دیرهنگام عملکرد ذهنی در بعضی از کارها وجود دارد، به‌طور مفصل استدلال کرده‌ام.
اما بعضی از آزمون‌های کلی عملکرد شناختی که احتمالاً نقطه اوج استعداد ما را در ۵۳سالگی نشان می‌دهند، همسان با تصور ما از نبوغ نیستند. مطالعات جدید به ما کمک می‌کند تا نور تازه‌ای بر نقطه اوج زندگی خود بیندازیم. پژوهشی تازه نشان داده است که نقطه اوج جدید ۴۸سالگی است. با توجه به این عقیده که فقط می‌توان در جوانی نبوغ خود را به منصه ظهور رساند، این پژوهش تازه به نتایجی خلاف این عقیده رسیده است. پژوهشگران برای بررسی بیشتر این عقیده، ۵۲۵‌نفر از کسانی‌را تحلیل کردند که طی سال‌های ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۸ در زمینه فیزیک و شیمی و پزشکی برنده جایزه نوبل بودند. آن‌ها مقایسه کردند که چگونه سن اوج خلاقیت ـ متوسط سنی که در آن نامداران جایزه نوبل موفق شدند اثر برجسته خود را تکمیل کنند ـ در بین رشته‌های گوناگون متفاوت است و با گذشت زمان تغییر می‌کند. امروزه، سن متوسط برای فیزیکدانانی که اثر شایسته جایزه نوبل خود را به ثمر می‌رسانند، ۴۸سالگی است. فیزیکدانان زیر ۳۰سال کارهای موفقیت‌آمیز بسیار کمی انجام می‌دهند. چرا این عقیده معروف که همه آثار علمی بزرگ پیش از میانسالی ارائه شده‌اند، به‌طور کلی نقض شده است؟
رشد در پایه دانش هر رشته علمی
در دوران کنونی انفجار دانش، در مقایسه با مثلاً سال ۱۹۰۵، زمان بسیار بیشتری صرف می‌شود تا فردی بتواند گستره دانش مرتبط با موضوعی خاص را دریابد. اطلاعات در هر زمینه‌ای ـ و شاید حتی بیشتر در زمینه‌های علوم ـ هر ۱۸‌ماه یا بیشتر دوبرابر می‌شود. بنابراین، اگر اطلاعات شناخته‌شده درباره زمینه‌ای خاص را در سال ۱۹۰۵ و ۲۰۱۱ باهم مقایسه کنید، متوجه تفاوت بسیار زیاد آن‌ها خواهید شد. با در نظرگرفتن نتایج پژوهش‌ها می‌بینید که در دوران‌های گذشته اوج شکوفایی استعداد زودتر رخ می‌داده است. پژوهشگران دریافتند که تا پیش از سال ۱۹۰۵، دستیابی به دستاوردهای علمی بزرگ در همه رشته‌ها تا پیش از ۳۰سالگی رایج بودند. حدود دو‌سوم برندگان جایزه نوبل تا پیش از ۴۰‌سالگی به موفقیت رسیدند و حدود ۲۰درصد نیز تا پیش از ۳۰سالگی. اکنون افراد می‌توانند طی روز از اطلاعات بسیار زیادی استفاده کنند و با میزان بسیار زیاد اطلاعات منتشرشده در تمام زمینه‌های گوناگون علمی، فرد نمی‌تواند درباره رشته خود از همه اطلاعات آگاهی یابد و احتمالاً نسبت به هموطنانش در دوران‌های گذشته، درباره رشته خود اطلاعات کمتری دارد و به این ترتیب افراد باید حتی برای کسب دانش معقول و متناسب در زمینه رشته دلخواه و منتخب خود، وقت بسیار زیادی را صرف کنند. بنابراین شاید در حال حاضر قانون ۱۰هزار ساعت بیشتر واقعی باشد، به‌ویژه در زمینه‌ای مانند علوم که سرشار از اطلاعات است.
نقل‌قول پایانی از مقاله‌ای که به خوبی این موضوع را خلاصه کرده است:
واینبرگ گفت: «این تصویر از دانشمندان جوان برجسته که به پیشرفت‌های مهمی در زمینه علوم رسیده‌اند، بیش‌ازپیش قدیمی شده است، دست‌کم در این سه رشته [فیزیک و شیمی و پزشکی]، امروزه سن متوسط برای فیزیکدانانی که اثر شایسته جایزه نوبل خود را به ثمر می‌رسانند، ۴۸سالگی است. فیزیکدانان زیر ۳۰سال کارهای موفقیت‌آمیز بسیار کمی انجام می‌دهند». بنابراین، اگر اوج شکوفایی استعداد فیزیکدانان ۴۸سالگی است، حتماً منحنی ناقوس‌مانندی وجود دارد که نشان می‌دهد اثر شایسته جایزه نوبل به‌طرز چشمگیری پس از ۴۸سالگی به ثمر می‌رسد. همچنین علاقه‌مند به پژوهش‌هایی هستم که بررسی می‌کنند ما معمولاً درباره کارهای مبتکرانه‌ای چون نویسندگی و نقاشی و موسیقی چگونه فکر می‌کنیم. آیا فکر می‌کنید به نقطه اوج و شکوفایی استعدادهای خود رسیده‌اید؟

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه