کد خبر:
333570
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۲ دوشنبه ۹ مرداد -
07:12
سه درسِ نظامی از جنگ روسیه و اوکراین
جنگهای بزرگ بهنوعی، یک «تراژدی» برای مردم و کشورهاییست که با آنها میجنگند. آنها نحوه آمادهشدن جهان را برای درگیری با پیامدهای مهم برای امنیت جهانی نیز تغییر میدهند. «بریتانیا»، «فرانسه» و «آلمان» ناظرانی را به جنگ داخلی «آمریکا» فرستادند تا نبردهایی مانند «گتیسبورگ» (خونینترین نبرد جنگ داخلی آمریکا) را مطالعه کنند. دوئل تانکها در «یوم-کیپور» (جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳)، تغییر ارتش «آمریکا» را از نیرویی که در «ویتنام» شکست خورد؛ به نیرویی که «عراق» را در سال ۱۹۹۱ شکست داد، سرعت بخشید. آن کارزار، بهنوبهخود، رهبران «چین» را به بازسازیِ «ارتش آزادیبخش خلق» و تبدیلِ آن به نیروی پرقدرت امروزی سوق داد. باید اعتراف کرد که «تکنولوژی»، میدان جنگ را متحول کرده است و جوامع باید برایناساس، واکنش نشان دهند. گزارش ۶ جولای ۲۰۲۳ نشریه The Economist نگاهی اجمالی به اینموضوع انداخته است.
«جنگ در اوکراین» بزرگترین جنگ در اروپا از سال ۱۹۴۵ است. این جنگ، درک نبرد را برای دهههای آینده شکل خواهد داد؛ ضمناینکه هرگونه توهم را از بین برده است که درگیری مدرن ممکن است به کمپینهای ضدشورش یا بهسمت مبارزات کمتلفات در فضای سایبری محدود شود. درعوض، به نوعِ جدیدی از «جنگ با شدت بالا» اشاره دارد که «فناوری پیشرفته» را با «کُشتار در مقیاس صنعتی» (زیاد) و «مصرف مهمات» ترکیب؛ و حتی غیرنظامیان، متحدان و شرکتهای خصوصی را جذب میکند. در بحبوحهای که بعضی رژیمها درحالمطالعه چگونگیِ کسبِ برتری درهرنوع درگیری در آیندهاند، جوامع ضدجنگ بهجای عقبنشینی و تسلیم، باید تشخیص دهند که جنگ بین اقتصادهای صنعتی، چشماندازی کاملاً واقعیست؛ و ازاینرو، باید خود را آماده کنند. جبهههای «اوکراین»، اینک سه درس بزرگ را به ما میآموزند: اولاینکه، «شفافیتِ میدان جنگ» شکلیِ تازه بهخود گرفته و دراینبین، نباید دوربینهای دوچشمی یا نقشهها را فراموش کرد. به حسگرهای هر تجهیزات و ادواتی در ماهوارهها و ناوگان هواپیماهای بیسرنشین فکر کنید که ارزان و هرجا، دادههایی را برای پردازش با الگوریتمهایِ درحالبهبود بهدست میآورند که میتوانند سوزنها را در انبار کاه پیدا کنند: مثلاً سیگنال تلفنهمراه یک نظامیِ ردهبالا یا طرح کلی یک مخزن استتارشده. این اطلاعات میتواند توسط ماهوارهها به حتی پایینترین رده نظامی در جبهه منتقل؛ یا برای هدفگیریِ توپخانه و موشک با دقت و بُردِ بیسابقهای استفاده شود. کیفیت بیشازحدِ شفافیت بهاینمعناستکه جنگهای آینده، به «شناسایی» بستگی دارد. اولویتها ایناستکه ابتدا دشمن را شناسایی کنید؛ قبلازاینکه شما را شناسایی کند. چگونه؟ با کورکردن حسگرهای خود (خواه هواپیمای بیسرنشین یا ماهواره)؛ یا توسطِ حملات سایبری، جنگ الکترونیک و حتی استفاده از روشِ قدیمی و رایجِ منهدمکردن بهکمکِ مواد منفجره! اینگونه میتوان «ارسال دادههای حیاتیِ عملیات» را در سراسر میدان جنگ «مختل» کرد. نیروها باید باتکیهبر تحرک، پراکندگی، پنهانکاری و فریب، راهورسم تازهای برای مبارزه ایجاد کنند. ارتشهای بزرگی که در موضوعِ «سرمایهگذاری بر روی فناوریهای جدید» یا «توسعه دکترینهای جدید» شکست میخورند، توسط ارتشهای کوچکتر که اینکار را انجام میدهند، نابود خواهند شد. در عصر «هوش مصنوعی»، درس دوم اینکه جنگ میتواند هنوز شامل یک توده فیزیکیِ عظیم از صدهاهزار انسان و میلیونها ماشین و مهمات باشد. تلفات در «اوکراین» شدید است؛ زیرا تواناییِ دیدن اهداف و اصابت دقیق به آنها، تعداد اجساد را افزایش میدهد. بهجهتِ استتار، سربازان «انبوهی از گِل» را جابهجا کردهاند تا سنگرهایی را حفر کنند که بهلحاظِ تاریخی؛ یادآورِ میدانهای نبرد «وردن» (خونینترین نبرد جنگ جهانی اول) و «پساندل» (حمله بزرگ نیروهای اعزامی بریتانیا علیه ارتش آلمان در جنگ جهانی اول) است. مصرف مهمات و تجهیزات نیز خیرهکننده است: «روسیه» طیِ یکسال ۱۰میلیون گلوله شلیک کرده است و «اوکراین» ماهانه ۱۰هزار پهپاد را از دست میدهد. اینکشور از متحدانش خواسته مهمات خوشهایِ قدیمی را برای کمک به ضدحمله دریافت کنند. نهایتاً فناوری ممکن است نحوه وقوع و روندِ انجامِ این «آشفتگیِ حضوری» (جنگ بهروالِ معمول و فیزیکی) را تغییر دهد. در ۳۰ ژوئن، ژنرال «مارک میلی» (از ارتش آمریکا)، پیشبینی کرد: یکسومِ نیروهای مسلحِ پیشرفته طی ۱۰ تا ۱۵سالآینده «روباتیک» خواهند شد! مثلاً جنگندههای بدون خلبان و تانکهای بدون خدمه. بااینحال، ارتشها باید بتوانند که همچنان درایندهه و حتی اگر لازم شد، طیِ دهه آینده بجنگند؛ این یعنی: پرکردنِ ذخایر و آمادهشدن برای درگیریهای فرسایشی، ایجاد ظرفیتِ صنعتی جهت تولید سختافزار در مقیاس بسیاربیشتر و البته اطمینان از برخورداری ارتشها از نیروی انسانیِ کافی. سومین درس (که در قرن بیستم کاربردِ فراوانی داشت) ایناستکه «مرزِ» یک جنگ بزرگ، گسترده و نامشخص است. درگیریهای غرب در «افغانستان» و «عراق» توسط «ارتشهایِ حرفهایِ کوچک» انجام میشد و سنگینیِ بارِ آن بر دوش غیرنظامیانِ جوامعِ غربیِ درگیر، بسیاراندک بود (عمده مصیبت و بدبختی، برای غیرنظامیانِ افغانستان و عراق بود) در «اوکراین» اما مسئله فرق دارد: نهتنها غیرنظامیانِ اوکراینی بهعنوان «قربانیان جنگ» با وحشت و ویرانی و مرگ دستوپنجه نرم میکنند (بیش از ۹۰۰۰نفر جان خود را از دست دادهاند)؛ بلکه مشارکتکنندگان نیز از تبعات گسترده آن درامان نیستند (همانطورکه میتوانند در دایره عاملانِ حملات قرار بگیرند؛ مثلاً با نفوذ یارانهای از کشوری ثالث یا توسط هکری فرامرزی). بعضاً درایندرگیریِ نظامی، هدایت آتش توپخانه ازطریق یک اًپِ موبایلی انجام شده؛ و فراتر از مراکز دفاعی و صنعتیِ سنتی، گروه جدیدی از شرکتهای خصوصی نیز حضوری فعال و حیاتی داشتهاند؛ مثلاً نرمافزار میدان «نبرد اوکراین» بر روی سرورهای اَبریِ فناوری بزرگ در خارجازکشور میزبانی میشود: شرکتهای فنلاندی، دادههای هدفگیری و ارتباطات ماهوارهای آمریکایی را ارائه میدهند و شبکهای از متحدان (با سطوح مختلف تعهد)، به تأمین ادواتِ «اوکراین» و درعینحال، اجرای تحریم تجارت «روسیه» کمک کرده است. «مرزهای جدید» البته «مشکلات تازهای» نیز ایجاد میکند. مشارکت فزاینده غیرنظامیان، مسائل حقوقی و اخلاقی را مطرح میکند. شرکتهای خصوصی واقع در «خارج از منطقه درگیریِ فیزیکی» ممکن است درمعرض حملات مجازی یا مسلحانه قرار گیرند. همانطورکه شرکتهای جدید درگیر میشوند، دولتها باید اطمینان حاصل کنند که هیچ شرکتی یکتنه آماجِ تهدیدات واقع نشده؛ و مثلاً شکست و نابودی، تنها نصیبِ یک مجموعه نشود. از نظر دور نداریم که هیچ دو جنگی، شبیهِ هم نیستند. درگیری بین «هند» و «چین» شاید رودررو و در «تبت» رخ دهد. درگیریِ «چین» و «آمریکا» بر سر «تایوان» اما قدرت هوایی و دریاییِ بیشتر را وارد میدان کند و حضورِ موشکهای دوربرد، اختلال در تجارت را بههمراه بیاورد. تهدید متقابلِ «استفاده از ادوات هستهای» احتمالاً برای محدودکردن تشدید تنش در «اوکراین» عمل کرده است: «ناتو» مستقیماً با یک دشمنِ مجهز به سلاح هستهای درگیر نشده و تهدیدهای «روسیه» تاکنون از مرز تهدید فراتر نرفته؛ اما در جنگ بر سر «تایوان»، دو کشور «آمریکا» و «چین» شاید وسوسه شوند در «فضا» به یکدیگر حمله کنند؛ امریکه میتواند به تشدیدِ تنشِ هستهای بینجامد؛ بهویژه اگر ماهوارههای هشدار اولیه و فرماندهی و کنترل «غیرفعال» شوند. آنچه درپایان اهمیت دارد ایناستکه «وقوع جنگ» همیشه محتمل است و احتمالِ وقوعِ آن در «ابعاد وسیع» نیز دورازذهن نیست. عوامل بیثباتکننده و احیای خودکامگیِ جهانی میتواند درگیریها را محتملتر کند؛ بازنده آنهایی هستند که از «جنگِ صنعتی» بهنمایشگذاشتهشده در «اوکراین» درس نمیآموزند.
مصطفی رفعت