۳۵ کودتا در ۶۷سال اخیر سودان؛ خارطوم به کدام سو میرود؟
بحران سودان زیر ذرهبین
باوجود گذر بحران سودان از سومین هفته خود، هنوز این پرسشهای کلیدی برای بسیاری بیپاسخ مانده است که چرا سودان برای محور غربی- عبری- عربی و نیز بازیگران شرقی مهم است؟ آمریکا و اسرائیل چه پروژههایی را در این کشور پهناور اما فقیر آفریقا اجرا میکنند و چه سناریوهایی برای آینده بحران محتمل است؟ در مدت سههفته اخیر اخبار مرتبط با بحران سودان در صدر توجه رسانههای جهان قرار گرفته است؛ بحرانی که از صبح روز شنبه ۱۵ آوریل (۲۶ فروردینماه) بین ارتش این کشور به فرماندهی «عبدالفتاح البرهان» و نیروهای «پشتیبانی سریع» به رهبری «محمد دحلان دقلو» (معروف به حمیدتی) درگرفت. روند رو به تشدید بحران باعث خروج دیپلماتهای خارجی از این کشور پهناور اما فقیر آفریقا شده است که این امر کلاف درهمتنیده اختلافها و درگیریها را پیچیدهتر میکند. همانطورکه انتظار میرفت، آتشبس یکهفتهای نیز بهسرعت نقض شد و شمار کشتهها از مرز ۵۰۰نفر گذشت. به نوشته تارنمای آلمانی «دویچه وله» تخمین زده میشود که بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ نفر از جمعیت ۴۵میلیونی سودان کشته شده باشند.
نبردی میان دوستان دیروز و دشمنان امروز
همانطورکه اشاره شد، این نبردی میان ارگانهای نظامی است که البرهان فرمانده ارتش رسمی این کشور و حمیدتی فرماندهی و نیروهای «پشتیبانی سریع» را برعهده دارد؛ ارگانی که برخی بهاشتباه «واکنش سریع» مینامند. همانطور که در نقشه زیر مشخص است آنها بخش غربی خارطوم (پایتخت سودان) را در اختیار دارند. حال این پرسش به ذهن میرسد که البرهان و حمیدتی چه ارتباطی با هم داشتند و اینک چه موضوعی به تنش میان آنها دامن زده است؟ پس از سرنگونی «عمر البشیر» رئیسجمهوری قبلی سودان، البرهان در جریان چند تظاهرات و ناآرامیها ازسوی ارتش موردتوجه قرار گرفت و در ۱۲ آوریل ۲۰۱۹ (۲۳ فروردین ۱۳۹۸) بهعنوان رئیس شورای نظامی که پس از سرنگونی البشیر بر سودان حکومت میکرد، سوگند یاد کرد. بهاینترتیب البرهان در دوره انتقالی سودان در عمل رئیسجمهور سودان و حمیدتی بهعنوان معاون وی منصوب شد. از اکتبر ۲۰۲۱ (مهر ۱۴۰۰) نشانههای اختلاف و رقابت بین البرهان و حمیدتی ظاهر شد زیرا هریکاز آنها به دنبال جلب حمایتهای منطقهای و بینالمللی از خود برآمده بودند. از طرفی، نشست آموزشی «اصلاحات امنیتی و نظامی» در سودان زیر نظارت گروه چهارجانبه متشکل از آمریکا، انگلیس، عربستان و امارات که در مارس ۲۰۲۳ (اسفند ۱۴۰۱) برگزار شد، بدون توصیههای نهایی بهویژه درمورد موضوع ادغام نیروهای پشتیبانی سریع با ارتش پایان یافت. بنابراین امسال ۲۰۲۳ (۱۴۰۲) با استقرار نیروهای پشتیبانی سریع در شهر مروی شمال سودان در نزدیکی فرودگاه این شهر، اختلافها میان آنها با ارتش شدت یافت و به دنبال آن نیروهای ارتش حضور خود را در منطقه تقویت کردند و آتش درگیری در شهرهای مختلف سودان شعله کشید؛ البته گفته میشود این درگیریها پسازآن آغاز شد که البرهان فرمانده ارتش سودان از عزم خود برای انحلال نیروهای پشتیبانی سریع خبر داد بود. به بیانی دیگر، درگیریهای مسلحانه در سودان درواقع جنگ قدرت میان دو ژنرال نظامی برای حکمرانی بر این کشور است؛ ژنرالهایی که دیروز دوست و امروز دشمن هستند.
رمزگشایی از جبههبندی بازیگران خارجی
اختلافهای داخلی یکروی سکه و مداخلههای خارجی شامل منطقهای و فرامنطقهای روی دیگر سکه در بحران سودان است. در ارتباط با اینکه چرا این کشور موردتوجه و مداخله بازیگران خارجی قرار دارد باید به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن اشاره کرد. این کشور آفریقایی بهدلیل وسعت و جمعیت زیاد، نزدیکی به دریای سرخ و کشورهای نظیر چاد، لیبی، مصر و غیره، برخورداری از مزیتهای رود نیل، دسترسی امن به بنادر، بهرهمندی از منابعطبیعی و هیدروکربن، زمینهای حاصلخیز و معادن سرشار همچون طلا از اهمیت فزایندهای برخوردار است. ازاینرو برخی کارشناسان، اهمیت سودان را حتی بیش از مصر میدانند. سعودیها و مصریها از البرهان بهعنوان فرمانده ارتش حمایت میکنند. رژیم صهیونیستی و امارات به سمت حمایت از پشتیبانی سریع و حمیدتی گرایش یافتهاند. اولویت چین حفظ منافع اقتصادی خود بهعنوان بزرگترین شریک تجاری سودان است. پکن تاکنون در این بحران دخالتی نداشته و تلاشهای بیوقفهای برای متقاعد کردن طرفها برای نشستن پشت میز مذاکره انجام داده است. روسیه نیز همواره از حل اختلافها پشت میز مذاکره سخن به میان میآورد اما غرب ادعا میکند که گروه روسی «واگنر» (مستقر در جمهوری آفریقای مرکزی) برای نیروهای واکنش سریع سودان موشک ارسال میکند. در مقابل، باوجوداینکه مقامات غربی بهویژه آمریکاییها در قضیه بحران سودان خود را بیطرف جلوه میدهند ولی مواضعی متناقض و دوپهلو دارند. از نگاه ناظران، متهم نکردن کودتاچیان و حمایت نکردن از ارتش رسمی یک کشور مصداق اعتباربخشی به مخالفان است. مواضع کشورهای همجوار سودان اما بسیار محتاطانه است. آنها میدانند که در صورت تداوم و فرسایش بحران، این تحولات بهناچار کشورهای همسایه مانند مصر، سودان جنوبی، لیبی، چاد، جمهوری آفریقای مرکزی، اریتره و اتیوپی را که دارای مرز زمینی با سودان هستند، متأثر خواهد ساخت. همسایگان سودان نگراناند که بحران موجی از پناهجویان را به سمت آنها روانه کند که پیامدهای منفی و ناگوار بر اقتصاد این کشورها خواهد داشت. تاکنون هم هزاران پناهجو از سودان به مصر فرار کردهاند. لیبی هم از هر موج احتمالی پناهجویان از سودان سهمی خواهد داشت و موج پناهجویان ممکن است ثبات چاد را نیز تهدید کند. حتی کشورهای اروپایی از موج پناهجویان و آوارگان سودانی در امان نخواهند ماند. افزون بر هراس همسایگان از سیل پناهجویان، آنها نگران تسری بحران و وقوع رخدادی مشابه (کودتا) در کشور خود هستند. بر پایه گزارش تارنمای آماری «استاتیستا»، از سال ۱۹۵۶ (۱۳۳۵) یعنی در ۶۷ سال اخیر، ۳۵ کودتا (شامل تلاشها و توطئههای ناموفق) در سودان اتفاق افتاده که تنها ۶ مورد آن موفق بوده است.
«پلن بی» آمریکا علیه تمامیت ارضی سودان
نگاهی هرچند کوتاه به مداخلهها و ماجراجوییهای مداوم آمریکا حتی در دوردستترین نقاط جهان، فرضیه دست داشتن این کشور را در تحولات اخیر سودان تقویت میکند. از نگاه کارشناسان، درگیری میان البرهان و حمیدتی همان «پلن بی» آمریکا علیه تمامیت ارضی سودان است. آمریکا که با وعده خارج کردن سودان از فهرست حامیان تروریسم و اعطای کمکهای مالی در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) زمینه جدا شدن سرزمینهای نفتخیز جنوب سودان را فراهم کرده بود؛ بهنظر میرسد اکنون قصد دارد با حمایت نکردن از دولت رسمی سودان، زمینه تضعیف «قدرت مرکزی» و رشد نیروهای گریز از مرکز و تروریسم تکفیری را در شاخ آفریقا فراهم کند. ترددی وجود ندارد که قدرتگیری گروههای تکفیری و حرکت آنها به سمت تنگه باب المندب میتواند خطری جدی برای خطوط بینالمللی کشتیرانی و تضعیف طرح یک کمربند- یک جاده چین در آستانه ورود به دریای سرخ باشد؛ بنابراین بازیگر کلیدی موردتوجه در این بحران واشنگتن است و البرهان و حمیدتی به دنبال جلب حمایت غرب بهویژه آمریکا برآمدهاند که تأکید آنها بر سکولاریسم، دموکراسی و رد اسلامگرایی را میتوان دراینراستا ارزیابی کرد. البته در این بازی «ارزشی» حمیدتی بهدلیل انفصال کامل از نظام پیشین «دست برتر» را دارد. درمجموع میتوان گفت که ایجاد، تداوم و ابقای بحرانهای پایدار امنیتی و سیاسی در قاره آفریقا، حکم یک راهبرد کلان را در حوزه سیاست خارجی آمریکا و استعمارگران نوین دارد. واشنگتن و شرکای اروپایی آن بهمنظور استمرار سوداگری و تاراج منابع غنی آفریقا، نیاز به بهانهای جهت توجیه حضور شرکتهای بهظاهر چندملیتی، نظامیان و کارپردازان امنیتی خود در این حوزه جغرافیایی دارند. همانطورکه اشاره شد، باوجود مواضع اعلانی مبنی بر میانجیگری و تشویق به حل اختلافها پشت میز مذاکره اما آمریکاییها در عمل خواستار تداوم و تشدید بحران هستند که خودداری از حمایت ارتش رسمی سودان دراینراستا قابل ارزیابیست.
پروژه اسرائیل در سودان؛ تجزیه و کوچکسازی
سودان درطول سالهای گذشته بهعنوان کانون اسلامگرایی مطرح بوده و نزدیکی این کشور به محور مقاومت و حمایت سودانیها از آرمانهای فلسطین، دلیل دیگری بر اهمیت آن است. سودان نهتنها پذیرای مقاومت بوده بلکه دراینزمینه بهعنوان پل ارتباطی با دیگر بخشهای قاره آفریقا عمل کرده است. همین موضوع در سالهای اخیر بسترساز تمرکز رژیم صهیونیستی بر این کشور آفریقایی شد. ازاینرو صهیونیستها به کمک متحدان غربی خود در دهههای گذشته، گروههای شورشی را در سودان پایهریزی و حمایت کردند و بانفوذ در منطقه جنوب سودان با مرکزیت «جوبا»، نخستین ضربه را ازطریق تجزیه بر پیکر سودان وارد کردند. آنها دارفور را نیز که دربرگیرنده پنج ایالت است، هدفگذاری کردهاند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که سودان دروازه رژیم صهیونیستی به قاره سیاه است و این رژیم نگران حضور ایران، روسیه و چین در سودان و قاره آفریقا است بهویژه اینکه سودان میتواند در مسیر انتقال تدارکات لجستیکی برای حمایت از مقاومت فلسطین باشد. این همان چیزیست که صهیونیستها میخواهند از آن جلوگیری کنند. از دیدگاه اقتصادی هم سودان یک منطقه سرمایهگذاری جدید برای اسرائیل است و همچنین بازار جدید و بزرگی برای آن خواهد بود. از منظر ژئوپلیتیک نیز حضور اسرائیل در سودان به معنای حضور باز و دائمی آن در دریای سرخ است. بهاینترتیب، این احتمال وجود دارد که اسرائیل از سودان بهعنوان کارتی برای فشار بر قاهره و شاید باجگیری از آن در موضوع آب رودخانه نیل استفاده کند که یک چالش امنیت ملی نهتنها برای مصر بلکه برای سایر کشورهای عربی دیگر نیز باشد. از تأثیر توافق اخیر ایران و عربستان بر اسرائیل نباید غافل شد و رژیم صهیونیستی باتوجهبه توافق مزبور، قصد عادیسازی مناسبات دیپلماتیک با سودان را دارد. اکنون عادیسازی روابط میان سودان و اسرائیل یک نیاز ضروری برای نتانیاهو است که در بحرانهای داخلی غرق شده و در خارج نیز هویتی نامشروع دارد. باتوجهبه مسائلی که پیشتر مطرح شد و با هدف «کوچکسازی» و «تجزیه» کشورهای اسلامی ازجمله سودان، همواره مقامات صهیونیستی با «البرهان و حمیدتی» ارتباط نزدیک داشتهاند. البرهان چندی پیش با نتانیاهو در اوگاندا دیدار و درباره آغاز همکاری درخصوص عادیسازی روابط توافق کرده بود؛ همچنین میانه بهمنماه پارسال «الی کوهن» وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی در صدر هیئتی وارد خارطوم پایتخت سودان شد و با البرهان دیدار و گفتوگو کرد. شورای حاکمیتی سودان به دنبال این دیدار در بیانیهای اعلام کرد که البرهان و کوهن در این دیدار به راههای تقویت روابط مثمر ثمر و تقویت همکاری در زمینههای امنیتی و نظامی پرداخته شد؛ البته پس از انجام سفر و اطلاعیابی مردم سودان، آنها تظاهراتی را در اعتراض به سفر وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به خارطوم و تصمیم دولت سودان مبنی بر عادیسازی روابط برپا کردند. اگرچه البرهان روند عادیسازی با صهیونیستها را در چارچوب ائتلاف کشورهای عربی پیش میبرد اما حمیدتی دراینارتباط مواضعی عجیب و افراطی دارد. او چندی پیش بهعنوان نایبرئیس شورای حکومتی انتقالی سودان گفت که این شورا عزم خود را برای برقراری روابط با رژیم صهیونیستی جزم کرده و از هیچکس نمیترسد. دوهفته پیش نیز «یوسف عزت»؛ مشاور سیاسی فرمانده نیروهای پشتیبانی سریع سودان در اظهاراتی عجیب ضمن ابراز همدردی با رژیم صهیونیستی، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس را تروریستی خواند و تأکید کرد که «در حال جنگ با اسلامگراهای افراطی هستیم». از نگاه ناظران، اگرچه البرهان و حمیدتی هر دو درصدد جلبتوجه و حمایت رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن ازجمله آمریکا برآمدهاند؛ اما حمیدتی با مواضعی ساختارشکنانه و ضدفلسطینی تلاش دارد که محور عبری-غربی را به سمت خود بکشاند.
سناریوهای احتمالی آینده سودان
از آغاز درگیریها در سودان، سناریوهای مختلفی مطرح شده است که در این میان به بررسی سه سناریوی مهم آن خواهیم پرداخت؛
۱. آتشبس و امضای توافق
شاید پیش از اینکه آتشبس یکهفتهای اعلام و بلافاصله نقض شود، برخی آن را راهحلی مناسب برای دستکم توقف مقطعی بحران میپنداشتند که تشدید درگیریها این سناریو را کمرنگ ساخت. ضمن اینکه دستیابی به توافق، مستلزم حضور دیپلماتها، بازماندن سفارتخانهها، وجود یک یا چند میانجیتر مؤثر و نیز حضور مسئولان سازمانهای اثرگذار بینالمللیست که بهدلیل شدت جنگ از سودان خارج شدهاند.
۲. پیروزی سریع یکی از طرفها
با نگاهی به موضعگیریهای غرب و منافع بازیگرانی همچون رژیم صهیونیستی که سودان بهعنوان یک کشور پرجمعیت مسلمان را ضعیف، تجزیه و کوچکشده میخواهند، از هر کمکی برای تداوم نبرد دریغ نمیکنند. بنابراین آنها میتوانند با تسلیح حدود یکصدهزار نیروی نظامی حمیدتی در مقابل ارتش ۲۵۰ نفری البرهان از پیروزی سریع ارتش سودان بر پشتیبانی سریع جلوگیری کنند. در مقابل اما بسیاری معتقدند طولی نخواهد کشید که ارتش ایدئولوژیک البرهان بر دشمن پیروز شود. آنها به همسنجی عملکرد ارتشهای ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک میپردازند. از نگاه آنها ارتشهای غیرایدئولوژیک لیبی، یمن و صدام فروپاشیدند اما ارتشهای اعتقادی مصر و سوریه بر بحران چیره شدند. این در حالی است که ارتش البرهان بهمراتب ایدئولوژیکتر از ارتشهای مصر و سوریه است؛ بنابراین بهزودی پیروز خواهد شد.
۳. فرسایشی شدن تنشها و خطر تجزیه
این فرضیه و سناریو بیشتر ازسوی مقامات و رسانههای غربی مطرح میشود که منافع آنها در فرسایش بحران، تضعیف و تجریه سودان است؛ فرضیهای که در صورت کمک آنها به نیروهای حمیدتی با هدف توازنبخشی به جبههها تحقق خواهد یافت. تردیدی وجود ندارد که تداوم درگیریها باعث تشدید بحران خواهد شد که برآیند آن افزایش مداخلات خارجیست. در این سناریو، احتمال کوچکسازی و تجزیه همانند اتفاقی که سال ۲۰۱۱ برای سودان افتاد و «سودان جنوبی» بهعنوان کشوری مستقل از پیکره آن جدا شد، وجود دارد یا میتواند به سرنوشتی همچون لیبی با بیش از یک دهه ناآرامی دچار شود؛ کشوری که پس از ۱۲سال هنوز افق روشنی برای برونرفت آن از بحران به چشم نمیخورد.
سیده مریم سیدان؛ ایرنا