نقش خلاقیت در زندگی انسان
منوچهر قاسمی
هرفردی از هنگام آغاز دوران جوانی، کار و حرفه و تشکیل خانواده به یک عامل مهم نیازمند میشود که باید در کشف و حفظ آن تلاش مستمری داشته باشد؛ یعنی شناخت و بهکاربردن خلاقیت که دو مفهوم در آن مطرح میگردد. یکی از مفاهیم خلاقیت یعنی بهکارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد فکری با مفهوم جدید که در هر فعالیتی صورت میگیرد و محدود به نوع خاصی نبوده و در حل مسائل و مشکلات زندگی بهره میدهد. معنای دیگر خلاقیت هماهنگی اهداف در زندگی با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشهای رسیدن به آنها. دراینحالت هزینهها و مشکلات و نارساییهای موجود کاهش یافته و موفقیت بیشتر میشود. انسانها در هر موقعیت شغلی و امکانات مالی با مشکلات مواجه هستند که باتوجهبه خلاقیتی که بهکار گرفته میشود ناراحتیها کاهش مییابند. آنچه امروز بیشازگذشته در زندگی آشکار است ضرورت پیشبینی راههایی جهت رفع نیازهایی است که ممکن است در آینده بهدنبال تغییرات احتمالی نمایان گردند؛ بنابراین هرفردی یا باید ازقبل خود را برای چنین تغییراتی آماده سازد یا خطر مواجهه با وضعیتهای دشوار را بپذیرد. خلاقیت با ساختن و یافتن اَشکال جدید و نوآوری در کارها مرتبط است یعنی فکر و عمل درآید. هر انسانی از استعداد خلاقیت برخوردار است اما باید عامل بازدارنده یعنی منفیاندیشیدن و پیشفرضها و الگوهای زنجیرهای ذهنی آنرا رها نماید که آن که طی مدت کوتاهی توان خلاقیت و بهکارگیری فکرهای نو درعمل دیده میشوند و تا دوبرابر افزایش مییابند. در راه ظهور خلاقیت موانعی هم وجود دارد ازقبیل، عدم اعتمادبهنفس، ترس از انتقاد و شکست، تمایل به همرنگی و همگونی، در چنین موقعیتی با اراده قوی و پیشبینیهای منطقی و تصمیم قاطع مسائل حلشدنی و زندگی فردی موفق روال طبیعی خود را ادامه میدهد.