• شماره 1052 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۴ آبان

دست‌های زنانه که تسلیم نمی‌شوند

برای بسیاری از افراد، اشتغال تنها در استخدام شدن در یک سازمان دولتی و خصوصی خلاصه می‌شود؛ اما یک زن به ما نشان داد، می‌توان در سخت‌ترین شرایط روی پای خود ایستاد و ناامید نشد. تصور همه‌ی ما از طباخ‌ها مردانی قوی‌هیکل همراه با چهره‌ای زمخت و مردانه است؛ اما این گزارش، تصویر ذهنی ما از کله‌پزها را تغییر می‌دهد. فاطمه عمرانی، هشت‌سالی هست که به شغل طباخی مشغول است و مخارج زندگی خود و دو فرزندش را از این راه تامین می‌کند. او معتقد است بر خلاف باور عمومی، انجام بسیاری از مشاغلی که مردانه تلقی می‌شود، برای زنان ممکن است. فاطمه از حدود ۱۰‌سال قبل به دلیل به وجود آمدن برخی مسائل خانوادگی و چالش‌های زندگی مشترک ناچار به تامین مخارج زندگی خود شد. چندسالی به عنوان خدمتکار در منازل مردم کار کرد؛ اما درد زانو و کمر، او را از کار خدماتی در منازل بازداشت. او می‌گوید: «بعداز اینکه دوسال در منازل، کارهای خدماتی و نظافتی انجام دادم، به دلیل بیماری نتوانستم به کار خود ادامه دهم. از سویی همسرم هیچ‌گونه حمایتی از من و دو فرزندم نداشت. به همین دلیل نمی‌توانستم بیکار بمانم و باید خیلی زود کار جدیدی پیدا می‌کردم. در جست‌وجوی کار به هر دری زدم؛ اما کاری که متناسب با یک زن حدود ۴۵‌ساله باشد، پیدا نکردم. در شهرستان محل زندگی ما (بجنورد) نگاه به اشتغال زنان خیلی مثبت نیست؛ به همین دلیل پیدا کردن کار، سختی‌های خودش را دارد. روزی در اوج درماندگی از کنار یک طباخی می‌گذشتم که صاحب آن به نظر مردی موجه و جاافتاده بود. داخل رفتم و تقاضای کار کردم؛ اما درخواست من با استقبال مواجه نشد. دلیل می‌آوردند که کله‌پزی فضایی مردانه است و جایی برای کار زنان نیست. با این حال وقتی با اصرار من مواجه شد، پذیرفت که مدتی را به صورت آزمایشی کار کنم تا اگر شرایط مساعد بود، به کار مشغول شوم. او ادامه می‌دهد: «من در شرایطی بودم که نمی‌توانستم به این مسائل فکر کنم. خرج تحصیل دختر و پسرم روی شانه‌هایم سنگینی می‌کرد و از طرفی در همین ایام از همسرم جدا شدم و هیچ پشتوانه و پناهگاهی نداشتم. از سویی چون آشپز خوبی بودم، از همان روز اول کار طبخ را در دست گرفتم و در طول تنها چهارروز همه جزییات کله‌پزی را یاد گرفتم؛ به طوری که این مسئله تعجب صاحب‌کارم را سبب شده بود». او گفت: «روز پنجم از صاحب‌کارم خواستم کمک کند تا طباخی خودم را تاسیس کنم. این درخواست را به قدری جدی و مصمم مطرح کردم که وی به سرعت پذیرفت. شاید می‌خواست از شر من خلاص شود؛ اما به هر حال خیلی به من کمک کرد. با همراهی او مغازه‌ای را که مناسب طباخی باشد، پیدا کردم و با پس‌اندازم که ۵۰۰‌هزار تومان بود، مقدمات کار را راه انداختم. البته هزینه‌های راه‌اندازی طباخی بسیار بیشتر از این میزان بود که در همان مقطع وامی ۱۰‌میلیون تومانی از کمیته امداد امام خمینی‌(ره) دریافت کردم و توانستم ابزار و وسایل مورد نیاز را تهیه کنم. همچنین بیمه‌ی تامین اجتماعی من را کمیته امداد برقرار کرد». وی درباره‌ی اینکه چند سال است طباخی خود را در مشهد راه‌اندازی کرده‌ است، گفت: «بعد از جدایی از همسرم مسائلی پیش آمد که ماندن در شهرستان برایم سخت شد. به همین دلیل بار و بنه را بستم و به مشهد آمدم. خیلی زود طباخی خودم را در این شهر راه‌اندازی کردم و امروز بیش از هفت‌سال است که مشغول طباخی در مشهد هستم. در این مدت هزینه‌ی تحصیل و دانشگاه دخترم را از همین کار به دست آوردم؛ علاوه بر این، جهیزیه‌ی دخترم را تامین کردم. پسرم هم در کنارم مشغول به کار شده است و به طور غیرمستقیم هم برای چندین نفر ایجاد اشتغال کرده‌ام». او در مورد اینکه یک روز کاری در طباخی چگونه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد؟ می‌گوید: «روز کاری برای من از حدود چهار صبح آغاز می‌شود. کله‌ی سحر از خواب بیدار می‌شوم و به مغازه می آیم. کرکره‌ها را که بالا می‌دهم. نخستین مشتریان از گوشه و کنار پیدای‌شان می‌شود. تا جاگیر شوند، چند دست کله‌پاچه را که از حدود ساعت ۱۱ شب گذشته بار گذاشته‌ام، آماده می‌کنم و جلوی‌شان می‌گذارم. با کمک پسرم از پنج صبح تا ساعت ۱۱ پیش از ظهر به مشتریان کله‌پاچه می‌دهیم. خرید نان را صبح انجام می‌دهم؛ اما خرید کله‌پاچه را بعداز ظهر. معمولا بین ساعت ارائه‌ی صبحانه تا پنج بعد از ظهر که مشتریان سیرابی سر و کله‌شان پیدا می‌شود، نظافت مغازه و خرید نان بعداز ظهر در اولویت قرار دارد. البته زمانی را هم باید به خرید کله‌پاچه اختصاص دهم که این کار را به دلیل حساسیت در نوع انتخاب، خودم انجام می‌دهم و هر روز به کشتارگاه می‌روم؛ چون به فروشگاه‌های سطح شهر اعتقادی ندارم. معمولا فروشگاه‌های سطح شهر کله و پاچه‌ی گوسفندهای مختلف را با هم قاطی می‌کنند که این باعث تفاوت در طعم و مزه و نرم و سفتی گوشت آنها می‌شود و مشتریان نمی‌پسندند». او می‌گوید: «اینجا همه‌جور مشتری داریم. از افراد پولدار گرفته تا اقشار مستضعف که شاید سالی یک‌بار بتوانند کله‌پاچه بخورند. البته شخصا علاقه‌ای به برخی مشتریان ثروتمند ندارم چون پرافاده هستند و خرده‌فرمایش زیاد دارند، حتی مواردی بوده که به دلیل درخواست‌های عجیب و غریب، به این افراد غذا نداده‌ام. از سویی خوردن کله‌پاچه آداب و رسوم خودش را دارد که خانم‌ها کمتر رعایت می‌کنند. گاهی مردم فراموش می‌کنند که اینجا طباخی است؛ نه رستوران لوکس. همچنین افراد هرچه سن‌شان بالاتر می‌رود انگار مرام و معرفت‌شان کمتر می‌شود؛ اما مشتریان جوان دردسر کمتری ایجاد می‌کنند و بهانه‌گیری ندارند. شخصا علاقه دارم به افراد کم‌درآمد خدمات بدهم. حتی پیش آمده که غذا خورده‌اند؛ اما چون احساس کرده‌ام پولی برای پرداخت ندارند، از آنها چیزی نگرفته‌ام. متاسفانه طی چندسال گذشته قیمت کله‌پاچه خیلی بالا رفته است؛ به‌طوری‌که یک دست کامل کله‌پاچه با توجه به اندازه و کیفیت آن، تا ۸۰‌هزار تومان می‌رسد که پرداخت آن برای هر کسی ممکن نیست. البته میانگین قیمت کله‌پاچه در مغازه‌ی ما ۵۰‌هزار تومان است»./ناصر جعفرزاده/ مهر

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه