• شماره 830 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۱۷ دي

مشکلات ما به نفت مربوط نمی‌شود

بسیار دیده‌ایم که با استدلال‌هایی کودکانه از «بلای سیاه» و دلیل «بیچارگی» مردم ما، از نفت سخن گفته می‌شود و این فرض باز هم کودکانه مطرح می‌شود که برای مثال اگر ما نفت نداشتیم، همچون ژاپن به دنبال کار کردن سخت می‌رفتیم. این‌گونه استدلال‌ها گویای عدم شناخت نه فقط از اقتصاد بلکه از فرهنگ ایران و فرهنگ کشور‌هایی که به آن‌ها استناد می‌شود نیز هست، زیرا با نفت یا بدون نفت یک ایرانی و یک ژاپنی به دلایل بی‌شمار هرگز نمی‌توانند شبیه هم باشند یا بشوند. این‌که نفت را یک «بلا» بدانیم مثل آن است که برخورداری از دو چشم سالم، یا بدنی توانمند، یا داشتن مهارتی بزرگ در خود را یک «بلا» بدانیم و معتقد باشیم مثلا اگر چشم نداشتیم، تلاش بیشتری برای بهتر‌ شدن زندگی خود می‌کردیم، بدون آن‌که در نظر بگیریم این فقدان به هر حال برای ما با هزینه‌های سنگینی همراه بود، ولو بیشترین تلاش‌ها را هم می‌کردیم که در آن هم جای شک زیادی است. واقعیت آن است که «بلا» و «مشکلات» ما به این مربوط می‌شود که متاسفانه به دلایل زیادی فاقد توانایی برای مدیریت کردن این ثروت‌ها و این نعمت‌ها بوده‌ایم. اگر فرزندی که پدر و مادرش برایش میراثی بزرگ بر جای ‌گذاشته‌اند به دلیل بی‌همتی و سوء‌رفتار، همه‌ی ثروت خود را به باد دهد و به سوی خطا و انحراف کشیده شود، نباید آن ثروت را مشکل کار دانست، بلکه باید نبود تربیت درست برای استفاده‌ی مناسب از ثروت را مشکل این فرزند دانست. از این‌رو باید برای ما روشن باشد که برخورداری از نفت و گاز یک نعمت بزرگ است که اتفاقا از سال‌های دهه‌ی ۱۳۴۰ به این‌سو و به برکت نهضت بزرگ ملی شدن نفت و مدیریت درست دکتر مصدق، توانستیم آن را در خدمت رشد کشور قرار دهیم و شک نکنیم اگر نفت و گاز نداشتیم یا نفت و گازمان ملی نشده بودند و در دست نیروهای استعماری بودند، وضعیتی به مراتب بدتر از آن‌چه الان داریم، می‌داشتیم. نفت و گاز در طول نیم‌قرن اخیر به رغم همه‌ی سوء‌استفاده‌ها، همه‌ی اختلاس‌ها و همه‌ی انحراف‌ها، از آن‌رو که ملی شده بود، به ما امکان دادند که کالبدهای بی‌شمار و زیربناهایی بسازیم که کشور ما را در رده‌ای نزدیک به کشورهای توسعه‌یافته‌ی نوظهور قرار دهد و امروز اگر بتوانیم مشکلات مدیریتی و سیاسی خود را حل کنیم و راهی برای مدیریت بهتر معضلات اجتماعی خود بیابیم، خروج از وضعیت بحرانی و مشکلاتی که درگیرش هستیم، یک سناریوی به دور از عقل نیست. این در حالی است که برای بسیاری از کشورهای منطقه‌ی ما و آسیای جنوبی از پاکستان تا افغانستان و بنگلادش و حتی مناطق شرقی کشور چین، توسعه‌یافتگی در معنای رفاه مادی و برخورداری از یک صلح اجتماعی نسبی در چند دهه‌ی آینده امری تقریبا در حد محال است، همین را درباره‌ی بخش بزرگی از آمریکای مرکزی و جنوبی نیز می‌توان گفت. وابستگی به نفت یک فاجعه‌ی بزرگ است و در اینجا اگر از یک «بلا» نام ببریم، درست گفته‌ایم؛ اما این بلا، یک مشکل و آسیب مدیریتی است. تقریبا اکثریت کشورهایی که پس از فرآیند استعماری به استقلال نسبی رسیدند، به دلیل آن‌که بازار جهانی اقتصادی در دست کشورهای استعماری پیشین بود، به سوی یک اقتصاد تک‌محصولی یا متکی بر چند محصول خام کشیده شدند تا ناچار باشند به بازار جهانی وابسته باقی بمانند و همچنین با شکل‌گیری بازار بزرگ مالی و ارزی، بیش از پیش بتوان کنترل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن‌ها را در دست داشت. البته در طول 30 سال گذشته ما به دلیل انقلاب اطلاعاتی از این طرح‌واره‌ی فوردیستی اقتصاد تا حد زیادی بیرون آمده‌ایم و امروز بیشتر با بازارهای نیمه‌کنترل‌شده و پراکنده شدن تولید در سطح جهان و البته فرآیند صنعت‌زدایی در کشورهای مرکزی، تمرکز صنایع آلاینده در جهان سوم به ویژه چین و بر‌عکس تمرکز پیشرفته‌ترین فناوری‌ها خدماتی و مراکز‌مالی و اطلاعاتی در کشورهای مرکزی روبه‌رو هستیم. اما معماری تک‌محصولی یا چند‌محصولی هنوز هم به صورت نسبی در جهان از بین نرفته است، زیرا به بهترین وجه می‌تواند منافع کشورهای قدرتمند را تامین کند. از جمله‌ی همین فرآیندها، وابستگی ما به صدور نفت خام و عدم توانایی مدیریتی‌مان بعد از 60 سال به آن‌که از صدور نفت خام خارج شده و نفت را به شکل فرآورده شده یا حداقل نیمه‌فرآورده شده در بازار جهانی بفروشیم، می‌توان نام برد. این ناتوانی ما نه فقط به وابستگی به بازار جهانی و نوسانات مصنوعی به خصوص در بخش مالی منجر شده، بلکه سبب شده است که جامعه‌ی ما نیز به سوی مصرف‌گرایی و سوداگری‌های مالی برود و با فرآیندهای پول‌شویی و ورود گسترده‌ی سرمایه‌های سرگردان وضعیت باز‌هم بدتر شود. این‌ها مجموعه‌ای از معضلات را می‌سازند که هر روز آسیب‌های بیشتری برای ما به وجود می‌آورند و هر روز هم چشم‌اندازهای حل آن‌ها، هر چند ممکن است، اما مشکل‌تر می‌شوند و بیشتر و بیشتر به کلاف سردرگمی تبدیل می‌شوند که به سادگی قابل گشودن نیست. آسیب‌ها از اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی و زیست‌محیطی و غیره به یکدیگر پیوسته و چرخه‌های باطلی را ایجاد می‌کنند که تنها بالا بودن ارزش‌های اخلاقی و مدنی ممکن است به رفع آن‌ها کمک کند که آن‌ها را نیز داریم از دست می‌دهیم. نمی‌خواهم چشم‌انداز تیره‌ای ترسیم کنم، اما تا وخامت وضعیت را متوجه نشویم، نمی‌توانیم راه چاره‌ای درخور برای آن بیابیم./دکتر ناصر فکوهی/ شانا

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه