سخن مدیرمسئول
حال ناخوش مطبوعات و بیمهری مسئولان
امروز قصد دارم از مطبوعات و حال نزار مطبوعاتیها سخن بگویم. هیچگاه در همه عمرم که با مطبوعات عجین بودهام، این حال و روز را در ذهنم برای مطبوعات تصور نمیکردم. مگر میشود برای مطبوعاتیشدن، 10سال صبر کنی تا یک مجوز چندسطری به دستت بدهند تا در زمره روزنامهنگاران صاحبامتیاز دربیایی و کلی ذوق کنی که بالاخره جزو فرهیختگان شدی، دفتر و دستکی بههم بزنی، تابلویی برپا کنی، منشی، خبرنگار، طراح و حسابدار استخدام کنی، در جریانات و مراسم مختلف تو را دعوت کنند، در جلسات شرکت کنی، نشریه چاپ کنی و... و تازه این یک روی ماجراست. پرده دوم؛ رایزنی کردن، انتخاب نماینده و خبرنگار در کشور، دقت بیشتر فراداشتن به اخبار و رویدادهای کشور و جهان. پرده سوم؛ خرید کاغذ، تعیین چاپخانه، انتخاب ویزیتور، قرارداد با سیستم توزیع و شروع به چاپ. پرده چهارم؛ روزگار بر وفق مراد میشود، آگهی دریافت میکنی، یارانه به حساب بانکیات ریخته میشود، کیوسکهای روزنامهفروشی مطبوع تو را در ردیف سایر نشریات در دید عموم میگذارند و در آخر ماه وقتی حساب و کتاب میکنی، حداقل دخل و خرج توازن دارد. این روالی بود که بیشاز 50سال جاری و ساری بود. اگر سرمایهدار نمیشدی، دل به نام روزنامهنگاری خوش میداشتی و تقریبا روزگار را بر وفق مراد میپنداشتی. وزارت ارشاد سیاست درهای باز را اجرا میکند؛ 400 نشریه به هشتهزار عنوان میرسد و دراصطلاح 400 روزنامهنگار به هشتهزار روزنگار افزایش پیدا میکند. دیگر از یارانه خبری نیست، هرچند مدتها میگذرد و وقتی که یارانه لطف میکنند، درمییابی که پساز ششماه، هزینه یک هفتهات را یارانه پوشش داده است، ناچار از کیسه مبارک میخوری و به امید آینده بهتر لنگانلنگان قدم میزنی و در دنیای خالی از مادیات مطبوعات به قلمزنی ادامه میدهی. باز دنیا را خیلی سخت نمیگیری، همچنان امیدوار که در آینده بهتر میشود، تحریمها بالاخره به پایان میرسد و درها برای ورود سرمایهگذاران خارجی باز میشود. باز، الجی، سامسونگ و صدها برند جهانی دیگر فعالیت خود را آغاز میکنند و صفحات روزنامهات آگهیباران میشود و کلی امیدوار به آینده! یکروز، یکماه و یکسال میگذرد، همچنان اوضاع بسان گذشته است. تحریمها جدیتر میشود و در یک پروسه ششماهه کاغذ روزنامه از کیلویی دوهزارتومان به پنجهزارتومان افزایش قیمت پیدا میکند، کاغذ سفید یا تحریر از بندی 40هزارتومان به 110هزارتومان ترقی قیمت مییابد؛ یعنی کار نهتنها سخت؛ بلکه طاقتفرسا میشود. هشتهزار نشریه مجوزدار، توانایی چاپ را از دست میدهند و حدود یکهزار نشریه از صفحات نشریه کم میکنند، تیراژ بسیار نازل میشود، دکههای روزنامهفروشی از گرفتن و درمعرضِ فروش قراردادن خودداری میکنند، همین تعداد نشریات هم، یکدرمیان چاپ میکنند؛ آنهم به امید یارانه؛ ولی یکسال میگذرد و خبری از یارانه وزارت ارشاد نیست و چنین میشود حالوروز ناخوش مطبوعات که میتوان گفت مطبوعات به حال جمود نعشی افتاده است. بعضیها از زیر بار هزینه کمرشکن چاپ نشریه، خودخواسته چاپ آنرا متوقف میکند و این است حال و روز رکن چهارم آزادی مطبوعات. سازمان برنامه و بودجه، مطبوعات و فرهنگ را اولویت نمیداند، وزارت ارشاد در حد همدردی هم نظری به مطبوعاتیها نمیکند، دولت تدبیر و امید بسان کشورهای اروپایی به فرهنگ بذل محبت نمیکند و این روزگار کجمدار، مطبوعاتیهای عاشق را به پستوخانهها هدایت کرده و عزلتنشینی را به آنان تحمیل میکند. خدایا! خودت به مطبوعات توجه و مرحمت بفرما که ما هیچ پشت و پناهی نداریم.